از نگاه والدین: معلم خوب، درس زندگی میدهد
مریم (مادر دانشآموز پایه اول دبستان): خوشاخلاق و خوشبرخورد باشند، چون تأثیر تربیتی و اخلاق معلم بر فرزندم برای من مهمتر از درس است. کلاسها شاد و جذاب برگزار شود، به طوری که بچهها برای رفتن به مدرسه اشتیاق داشته باشند. معلم تعامل خوب و رابطه نزدیک با اولیا داشته باشد، در واقع دسترسی به آنها راحت باشد.
فرشته (مادر دو پایه سوم و پنجم دبستان): توقع دارم معلمان اول از همه حوصله آموزش داشته باشند و بتوانند با روشهای خاص و خلاقانه به گونهای آموزش دهند که دروس در ذهن بچهها بماند و در طی زمان فراموش نشود. یادگیری بچه برای معلم مهم باشد نه صرفاً نمره که چنین روشی مملو از استرس است.
مرضیه (مادر دو پایه اول و پنجم دبستان): از آموزگار فرزند خودم توقع دارم تا جایی که میشود بین دانشآموزان فرق نگذارد، یعنی بین دانشآموز قوی یا ضعیفتر تفکیک قائل نشود. افزون بر این صرفاً به فکر آموزش دروس کتاب نباشد و درس زندگی هم به بچهها بدهد که بسیار مهمتر از درسهای داخل کتاب است. در حال حاضر درس زندگی جایی در تعلیمات معلمان ندارد. سعی کنند رابطه دوستانه با بچهها داشته باشند. همچنین نسبت به تلاش بچهها در هر زمینهای (نقاشی- کاردستی و متن ساده) ذوق داشته باشند چراکه این ذوق باعث تشویق بچهها میشود. معلمها باید طوری رفتار کنند که ذوق بچهها در هیچ زمینهای کور نشود بلکه شکوفا شود.
سمانه (مادر دانشآموز پایه چهارم): والدین انتظار دارند معلم از هیچ تلاشی برای آموزش کودک دریغ نکند. اگر دانشآموزی جایی از مباحث آموزشی عقب ماند یا درست یاد نگرفت، معلم برای او وقت بگذارد. دانشآموز انتظار دارد معلم دلسوزانه برای آنها وقت بگذارد و با یکدیگر دوست باشند.
مژگان (مادر دانشآموز پایه پنجم): معلم دلسوز باشد و بیشتر از اینکه روی دروس تمرکز کند، نسبت به پرورش استعدادها و مهارتهای بچهها تلاش کند. معلمان از نظر روحی به دانشآموزان کمک کنند چراکه نقش انگیزههای روحی بیشتر و اثرگذارتر از اصل دروس است.
از نگاه دانشآموزان: معلم خوب، رفیق ماست
کیمیا (دانشآموز پایه پنجم دبستان): خدا را شکر تا به حال با معلمانی مواجه نشدهام که باعث آزار و اذیتم شوند و همیشه معلمان خوبی داشتهام، اما میتوان گفت معلمها گاهی به دلایلی و ناخواسته قضاوتهایی میکنند که درست نیست یا حرف دانشآموزان را باور نمیکنند که باعث آن هم دانشآموزانی هستند که در مورد نیامدن مدرسه و ننوشتن تکلیف دلایل دروغ میآورند و باعث میشوند معلم حرفهای راست را هم سخت قبول کند. من از معلمان توقع دارم قضاوت بجا کنند و به ما اعتماد داشته باشند.
غزل (دانشآموز پایه پنجم دبستان): توقع دارم معلم من درس را کامل و با توضیحات بیشتری ارائه کند، یعنی تنها به مطالب کتاب تکیه نکند و تقریباً هر چه میداند را بیان کند. ما دلمان میخواهد کلاس شاد باشد و نمیخواهیم کلاس غمگین داشته باشیم.
ترانه (دانشآموز پایه سوم دبستان): وقتی درس میدهد با ما بازی هم بکند تا خوش بگذرد.
محمدطاها (دانشآموز کلاس سوم دبستان): مسائل و درسها را خوب یاد بدهند و روشهای مختلف برای یاد دادن یک درس داشته باشند. خوشاخلاق باشند و اهل شوخی و بازی. زود عصبانی نشوند. دستخط خوب داشته باشند و کند نباشند. کارت کوشش (کارت جایزه) به هر مناسبتی بدهند.
یسنا (دانشآموز پایه پنجم دبستان): دوست دارم معلمم سر کلاس از خود و خانوادهاش بیشتر صحبت کند تا با او احساس نزدیکی کنم.
ساینا (دانشآموز پایه چهارم): توقع دارم وقتی مقصر نیستم معلمم سر من داد نزند.
یمنا (دانشآموز پایه اول): دوست دارم معلمم به من جایزه بدهد.
میلاد (دانشآموز دوازدهم): در همه دوران تحصیل دنبال یک معلم بودم که رفیقم باشد، اما بیشتر شبیه یک نصیحتکننده و کامپیوتر آموزشی بودند.
از نگاه معلمان: شرایط ما را درک کنید، همین!
مهرابی (معلم پایه اول دبستان): به عنوان یک آموزگار از بچهها انتظار دارم احترام و ادب را رعایت کنند ولی در واقعیت از بچهها نمیتوان انتظاری داشت، چون بچهها آینه رفتار اولیا هستند. از اولیا انتظار دارم فشار وارد شده بر معلمان را درک کنند. اولاً به بچهها یاد بدهند معلم مثل هر فرد دیگری یک انسان است و ممکن است یک روز حالش خوب باشد و روز دیگر بد، در نتیجه ما نباید انتظار همیشه شاد بودن را از معلم داشته باشیم و اگر داد و فریادی میزنند به خاطر خود بچههاست. والدین باید به فرزند خود بیاموزند که معلم یک دوست و همراه است نه یک نفر که صرفاً به خاطر نیاز مالی و دریافت حقوق تن به کار معلمی داده است. از نظر من اگر بچهها به این درک برسند، درس را هم به بهترین شکل یاد خواهند گرفت. آموزگار... معلم... دبیر... استاد... حرفههایی هستند که اهداف خاصی را دنبال میکنند... اهدافی که با کشف... اختراع... خلاقیت و... به آن دست مییابند و هدف آموختن و پرورش دادن است... از سختی و دشواری حرفی به میان نیاوردم، چون کسی که این راه را انتخاب میکند از تمام مشکلات آگاهی دارد و با میل شخصی این شغل را میپذیرد، مگر در شرایط خاص که بحثی است جداگانه...
پوران جم (معلم پایه اول دبستان): در مقام معلم کلاس اول که به آن افتخار میکنم، در ابتدا از خود توقعاتی دارم و بعد از دانشآموزان و اولیا. وقتی کودکی که از دامان مادر و خانه و از عشق و علاقه و توجه زیاد که در خانه از آن برخوردار است، جدا میشود و به محیطی پا میگذارد که شرایط متفاوتی دارد، من به عنوان مادر دوم، اول باید ارتباط عاطفی لازم را با دانشآموز و اولیا برقرار کنم تا به اهداف بعدی برسم. در گام اول از اولیا توقع دارم در کنار من قرار گیرند و قبل از ورود به مدرسه فضای مدرسه را طوری برای فرزند خود تعریف کنند که کودک نه احساس ترس و نگرانی کند نه احساس آزادی بیش از حد. بیان قوانین مدرسه و اینکه مدرسه و کلاس محیط امنی مثل خانه است همچنین بیان اینکه در کنار معلم که مانند مادر او را دوست دارد، آرامش خواهد داشت. بگویند که اوقات خوبی در انتظار بچهها خواهد بود. در واقع والدین کودک خود را آماده ورود به مدرسه کنند.
گام بعدی دادن رزومهای از کودک و شرایط خانواده به معلم است. گاهی لازم است معلم از برخی مسائل مهم کودک آگاهی داشته باشد و با توجه به آن با کودک برخورد کند. آگاهی اولیا از قوانین و شرایط تحصیل و مدرسه از خود کودک مهم تراست. مادری موفق است و میتواند کودک بیتجربه خود را آماده ورود به اجتماع و محیط جدید کند که بداند و بپذیرد که مدرسه اولین محیط ملزم به اجرای قوانین است که اگر مجری خوبی نباشد، کودک میتواند با سرکشی و لجبازی هر طور که میخواهد رفتار کند، چون مادر حامی رفتار اوست. در گام دیگر اولیا باید محیط و شرایط مناسبی در خانه برای کودک فراهم کنند تا مطالبی را که در مدرسه آموخته به آنها ارائه دهد و برای تثبیت آن تمرینهای لازم را انجام دهد. وقتی کودک بداند مادر و معلم مانند دوست مراقب او هستند، هیچ وقت به دروغگویی و داستانپردازی و برای فرار از انجام تکالیف نمیپردازد. تشویق بجا و مناسب یا تنبیه مناسب که شرایط خاص خود را دارد، از دیگر کارهایی است که اولیا با نظر معلم باید انجام دهند.
یگانه سپاسی (معلم پایه سوم ابتدایی): من، چون در دوره اول ابتدایی تدریس میکنم و دانشآموزانم هنوز خیلی بچه هستند، توقع خاصی از آنها جز انجام درست وظایفشان ندارم، اما از اولیا انتظار دارم: ۱- وقتی به مدرسه اعتماد کردند، به معلم هم اعتماد کامل داشته باشند و در کار او دخالت نکنند. اجازه بدهند معلم کار خود را بر اساس تجربه و تخصص انجام دهد. ۲- در فرایند تدریس معلم دخالت نکنند. ۳- ارتباط خود را با معلم قطع نکنند و وضعیت آموزشی-تربیتی فرزندان را از طریق ارتباط با معلم دنبال کنند. ۴- اگر مسئلهای در ارتباط با وضعیت کلاس برای آنها پیش آمد، به جای جوسازی با بقیه اولیا، اول قضیه را با معلم مطرح کنند. ۵- در خانه روی انجام تکالیف فرزند خود نظارت درست داشته باشند. ۶- در مسائل تربیتی فرزندان با معلم کلاس هماهنگ باشند و روی انجام وظایف بچه نظارت داشته باشند. ۷- در خانه، مباحث درسی مدرسه را به شکل کاربردی درآورند و اجازه دهند بچهها آنچه خواندند را در زندگی روزمره تجربه کنند. ۸- قدرشناس باشند و به معلم انرژی مثبت بدهند.
یک معلم پایه هفتم، هشتم و نهم: توقع معلم از والدین دانشآموزان این است که دبیران را بیشتر درک کنند. با ۴۰دانشآموز در یک کلاس و فضای بسیار محدود از لحاظ نور و هوای مناسب با این تعداد دانشآموز باید تدریس و مدیریت را همزمان پیش برد. افزون بر این کلاس را آرام نگه داریم و خلاصه با خیلی موارد و مسائل روبهرو هستیم. در بین این دانشآموزان، افراد ناسازگار هم وجود دارند؛ افرادی که بینظم هستند یا بیقراریهای زیادی دارند. با توجه به این شرایط که برای شما توصیف کردم، چه توقعی از یک معلم میتوان داشت که یک نفر در مقابل ۴۰دختر پرجنبوجوش است که در اوج نوجوانی بسیار ناسازگار هستند؟! من به عنوان یک معلم، هم از پدر و مادر، هم از بچهها توقع دارم فقط درک شویم. پدر و مادرها بچههای خود را در خانه تحمل نمیکنند و دائماً چالش و درگیری دارند، پس چرا از معلمها آنقدر توقع داریم که به همان بچه ناآرام در خانه از گل بالاتر نگوییم؟! چرا والدین از معلمان طلبکار هستند؟! در طول این سالها کمتر پیش آمده که والدین تشکر پرمهری از ما داشته باشند و بیشتر حالت ناراضی دارند. در طول این ۲۳سال اگر عشق نبود، نمیتوانستم ادامه بدهم. دوست دارم زودتر بازنشسته شوم و جای خودم را به نیروهای جوانتر بدهم.
یک معلم پایه پنجم: در زمانهای گذشته حتی دهههای اخیر شغل معلمی شرافت اجتماعی خاصی برای معلم به ارمغان میآورد و خیلی از افراد به همین خاطر این شغل را انتخاب میکردند، اما در حال حاضر میتوان گفت معلمی تفاوت چندانی با سایر شغلها ندارد و آن شرافت و جایگاه را تا حدودی در میان مردم از دست داده است. علاوه بر اینگونه امور، مسائل مالی نیز در این مسئله دخیل بوده و خیلی از معلمان در حال حاضر به لحاظ مالی در مضیقه هستند و این باعث اقبال کم جوانان به شغل معلمی شده است. با تمامی این مشکلات هنوز هم افرادی هستند که با علاقه و اشتیاق در این عرصه قدم میگذارند و متأسفانه در این مسیر با چالشهای زیادی روبهرو میشوند. از نظر بنده هر معلمی بیشتر از هر چیزی توقع همکاری و همدلی از والدین دانشآموزان دارد، به طوری که با کمک والدین و همکاری آنها بتوان دانشآموزان را به سمت موفقیت و علمآموزی رهنمون کرد و نگرانی از جانب قضاوتهای ناعادلانه یا بیتفاوتی والدین نداشته باشد. متأسفانه بعضی از والدین بدون داشتن علم مربوط در امور کلاسی دخالت میکنند و نظم و ریتم کلاس را به هم میریزند. بعضی دیگر نیز با بیتفاوتی خود باعث پسرفت یا عقبماندگی علمی در فرزند خود میشوند، به گونهای که معلم در تلاش برای حل مشکلات دانشآموز خود است، اما هیچگونه همکاری و همراهیای از جانب والدین دانشآموز نمیبیند. بعضی دیگر نیز کمکاری خود و فرزندشان را به دوش معلم میاندازند و سعی در تبرئه کردن خود نسبت به وضعیت فرزندشان دارند، در صورتی که به این مسئله دقت نمیکنند که بیشتر از هر کسی فرزند خودشان است که آسیب میبیند و معلم تنها یک سال با آنها همراه است. در عصر حاضر پیشرفتهای چشمگیر تکنولوژی باعث راحتطلبی بیش از حد بشریت شده است و دانشآموزان نیز از این قاعده مستثنی نیستند، به همین خاطر میل بعضی از دانشآموزان به درس و تحصیل کم شده است، البته وضعیت تحصیلکردههای ایران و آمارهای ناامیدکننده بیکاری نیز در این مسئله دخالت داشته است. در مجموع دانشآموزان امروزی نسبت به گذشته کمتر به تحصیل و کسب علم رغبت نشان میدهند و این باعث دلسرد شدن معلم از کلاس نیز میشود. مسئله شایع دیگری که وجود دارد، از بین رفتن احترام بین مردم و حتی معلم و شاگرد است که به ارتباط بین معلم و شاگردان خود لطمه زده و عوامل مختلفی در این بین دخیل است، از جمله: رفتار نامناسب خود معلم، پرخاشگری که بین بعضی از مردم جامعه وجود دارد و به خانوادهها کشیده است، تربیت نامناسب والدین دانشآموز، مشکلات شخصی دانشآموز که روی روحیات او اثر گذاشته است و... در مجموع معلم به عنوان شخصی که با دلسوزی و دغدغه پا به کلاس میگذارد و سعی میکند بتواند در حد وسع خود تأثیرگذار باشد، برای رسیدن به هدف خود و نتیجه دادن تلاشهایش نیاز به کمک و همکاری از جانب دانشآموزان و والدین دارد. والدین و دانشآموزان عزیز بدانند که این کوشش بدون کمکهای آنها نتیجه نخواهد داد.