شهدای ترور
گفت‌و‌گوی «جوان» با همسر شهید جعفر برنا که در مقابله با تجاوز رژیم‌صهیونیستی به شهادت رسید
راهی سفر حج شدیم. مصادف با میلاد حضرت فاطمه زهرا (س) اینکه در چنین روزی هدیه روز زن از طرف همسرم سفر حج باشد، با تمام وجود خوشحالم می‌کرد. غافل از اینکه این سفر تبدیل به پرحسرت‌ترین سفر زندگی‌ام می‌شود. چون در همین سفر همسرم از من درخواست دعای شهادت کرد
گزارش «جوان» از حضور در خانه شهید فراجا سیدحسن قاسمی موسوی از شهدای حملات رژیم‌صهیونیستی 
پسرم زندگی سختی را گذراند. کسی که همه زندگی‌ام بود؛ پشت و پناهم، پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم و هر چه در دنیا سهم من باید بود را در سیدحسن می‌دیدم. او نفس و روح من بود. پسرم از اول سال به من می‌گفت: «من امسال شهید می‌شوم» و من می‌خندیدم و می‌گفتم نه جنگی است و نه چیزی! چطور شهید می‌شوی؟! اما او شهید شد...
گفت‌وگوی «جوان» با همسر شهید ستوان سوم محسن آین  از کارکنان نیروی هوایی ارتش در مقابله با رژیم‌صهیونیستی
در حمله دوم جنگنده‌های دشمن آقای آین با من تماس گرفت و گفت بروم خانه داداشم تا خیالش راحت باشد. ممکن است دشمن پایگاه‌های مسکونی اینجا را بزند. هر دفعه که تماس می‌گرفت از ما حلالیت می‌گرفت و به من می‌گفت ببخشید که به خاطر کارم چند سال در بوشهر دور از زادگاهت با من زندگی کردی...
نگاهی به وصیتنامه شهید مهدی نعمتی از شهدای تجاوز رژیم صهیونیستی در گفت‌وگوی «جوان» با برادر شهید
زمانی که جنگ با داعش و گروه‌های تروریستی در سوریه به اوج رسیده بود، شهید نعمتی چند بار به آنجا اعزام شد. او وصیتنامه خود را قبل از یکی از همین اعزام‌ها نوشته بود. ابتدا هم ذکر کرده بود قبل از «اعزام مجدد» این وصیتنامه را می‌نویسد؛ در سحرگاه روز پرفیض عرفه که شهید نعمتی به گرامیداشت این روز و شرکت در دعای عرفه توجه زیادی داشت
گفت‌وگوی «جوان» با همسرپاسدار شهید اقتدار، سید امیرحسین موسوی 
چند وقت بعد، درست با همین ویژگی‌ها، آقاسید امیرحسین به خواستگاریم آمد. کسی که هم خودش و هم پدرومادرش سادات بودند. نشانه زیبای دیگری هم داشتیم، در جلسه آشنایی، هر دو بدون اینکه بدانیم، از امام‌زمان (عج) دعوت کرده بودیم تا صاحب مجلس‌مان باشند و خودم زیر لب گفتم: «یاصاحب‌الزمان، امروز شما صاحب این مجلس باشید، هر چه خیر است همان شود...»
گفت‌و‌گوی «جوان» با همسر پاسدار شهید امیرحسین طاووسی از مدیران معاونت فرهنگی سازمان بسیج مستضعفین
صبح واقعه (دوم تیرماه) امیرحسین ساعت ۵/۱۰ صبح از خانه بیرون زد. ایام جنگ، هر روز با غسل شهادت بیرون می‌رفت و از زیر قرآن عطری که همکارش آقای ابوالفضل باروتچی به عنوان یادبود ازدواجش به آقا امیرحسین داده بود، ردش می‌کردم. اما آن روز آخر نمی‌دانم چه شد او را از زیر قرآن رد نکردم...
گفت‌وگوی «جوان» با مادر شهید سید حمیدرضا مکتبی از شهدای فراجا که در حملات رژیم صهیونیستی به شهادت رسید
فردای آن روز دوباره پیکر‌هایی را نشانم دادند. گویا یکی از آنها پسرم بود که من در آن شرایط او را نشناختم. صورت حمیدرضا به شدت آسیب دیده بود. سرانجام از روی اثر انگشتش پیکرش شناسایی شد. اما باید مطمئن می‌شدم. گفتم دستانش را نشانم بدهید. پسرم یک نشانه داشت. بند انگشت کوچکش از نوزادی کمی انحراف داشت. بند انگشت را که دیدم، حمیدرضا را شناختم 
گفت‌وگوی «جوان» با همسر شهید روح‌الله اکبری باروجی از شهدای سپاه در مقابله با تجاوز امریکا و رژیم صهیونیستی
آقا روح‌الله اخلاقی که داشت، گذشته از توجه بسیار زیاد به وظایف شغلی و سازمانی‌اش سعی می‌کرد خارج از محیط کار هم فعالیت‌های دیگری داشته باشد. از سال ۱۳۸۶ تا هشت سال در حوزه مقاومت شهر صوفیان خدمت کرد و در مساجد این شهر فعالیت داشت. نهایتاً هم از سال ۱۳۹۵ در پایگاه فجر تبریز و هیئت امنای مسجد سادات تبریز فعالیت می‌کرد
گفت‌و‌گوی «جوان» با خانواده سرباز شهید فراجا امیرحسین مهدی‌پور از شهدای حملات رژیم‌صهیونیستی‌
من با چشم خودم دیدم ساختمان‌های چند طبقه را چطور با خاک یکسان کردند. ساختمانی ۱۴طبقه در میدان نوبنیاد به طور کامل فرو ریخته بود، ده‌ها نفر از جمله زن و کودک در آن ساختمان جان‌شان را از دست دادند. به کدامین گناه؟ آنها که نظامی نبودند، اما به خدا قسم ما با دیدن این جنایت‌ها از آرمان‌های‌مان کوتاه نمی‌آییم
گفت‌و‌گوی «جوان» با پدر، برادر و یکی از اقوام شهید ابوالفضل نیازمند که به همراه همسر و سه فرزندش در حملات صهیونیست‌ها به شهادت رسیدند
پدر شهید: پسرم همیشه از مادرش می‌خواست برای شهادتش دعا کند. مادرش می‌گفت خیلی اذیت می‌شوم وقتی می‌گویی‌ای کاش شهید شوم. رؤیای شهید شدن پسرم را مادرش دیده بود. پسرم پس از صرف هر غذا دعا می‌کرد و می‌گفت خدایا ما را به فیض شهادت نائل کن. بچه‌هایش هم با سن کمی که داشتند می‌گفتند خدایا ما را همراه بابا به شهادت برسان