در روزگاری که اقتصاد با عدد و آمار سنجیده میشود، گاهی فراموش میکنیم پشت هر رقم تولید، هر نمودار رشد و هر هدفگذاری کلان، آدمهایی هستند با زندگی واقعی، با بیمه و اجاره و شهریه مدرسه. کارگر، فقط یک نیروی انسانی نیست که چرخ تولید را بچرخاند، او بخش زنده اقتصاد است.
دیدار روز شنبه رهبر معظم انقلاب با کارگران، از همین منظر اهمیت داشت؛ بازخوانی دوباره جایگاه کارگر در اقتصاد، نه در مقام شعار، بلکه در قالب مسائل ملموسی مثل امنیت شغلی، ایمنی، مهارتآموزی و سهم داشتن در سود تولید.
همچنین چکیدهای از یک منظومه فکری در باب عدالت اجتماعی، تولید ملی، اقتصاد مقاومتی و زیستشناسی جامعه کارگری را در خود داشت؛ منظومهای که اگر از سوی مجریان از حالت بیانیه و شعار به راهبرد و برنامه تبدیل شود، میتواند نیروی پیشران اقتصاد مولد، مقاوم و مستقل باشد.
در این دیدار، رهبر معظم انقلاب با نگاهی جامع، مؤلفههای زیربنایی عدالت کارگری را مورد بازخوانی قرار دادند.
ایشان از امنیت شغلی سخن گفتند، از ایمنی کارگر، آموزش مهارت، مشارکت در سود تولید، مسکن کارگری؛ موضوعاتی که باید در تمام لایههای سیاستگذاری اقتصادی و اجتماعی انعکاس یابد، اما پرسش این است: چرا امروز، در سال۱۴۰۴، هنوز ایشان ابتداییترین حقوق جامعه کارگری همچون امنیت شغلی و ایمنی محیط کار را گوشزد میکنند؟ آیا این نشان نمیدهد که بخش مهمی از دستگاههای اقتصادی، کارفرمایی و حتی قانونگذاری کشورمان، همچنان کارگر را نه یک شریک توسعه بلکه یک نیروی مصرفی قابل جایگزین میبینند؟
رهبرمعظم انقلاب با اشاره به تعطیلی کارخانهها در سالهای گذشته، تعطیلی کارخانهها را یک حرکت خائنانه خواندند: «تعطیلی کارخانهها یک حرکت خائنانه بود.»
این توصیف صریح، پرده از واقعیتی تلخ برمیدارد، در سالهایی که باید برای حفظ شغل و کرامت کارگر تلاش میشد، برخی مدیران راه آسانتر را برگزیدند و کارخانهها را بستند، نه اینکه آنها را بازسازی یا بازتعریف کنند.
تعطیلی کارخانه، به معنای تعطیلی زندگی صدها و گاه هزاران خانواده است. امنیت شغلی در اقتصاد، همان نقشی را دارد که ستون در سازه: بدون آن، حتی زیباترین سازهها هم فرو میریزند. آیا برنامهای برای تضمین امنیت شغلی تدوین شده است؟ آیا نهادهای نظارتی برای جلوگیری از واگذاریهای فاسد و تبدیل زمین کارخانهها به برجهای مسکونی اقدامی کردهاند؟ آنچه رهبرمعظم انقلاب از دولت شهید رئیسی نقل کردند- احیای ۸ هزارکارخانه تعطیل یا نیمهتعطیل- نشان میدهد «شدن» ممکن است، اگر بخواهیم.
در سالهای گذشته، خبرهای ناگواری از حوادث کار، بهویژه در معادن شنیدهایم. ایمنی، فقط کلاه ایمنی و کفش کار نیست. ایمنی، یعنی دستگاهی که منفجر نمیشود، تونلی که ریزش نمیکند، ساعاتی از کار که به مرگ و قطع عضو ختم نمیشود.
رهبرمعظم انقلاب هشدار دادند که «مشکل ایمنی محدود به معادن نیست و تأمین ایمنی کارگران در همه واحدهای تولیدی، چه به وسیله الزامات فنی و چه با پوششهای تأمین اجتماعی باید به صورت جدی پیگیری و اجرا شود.»
سؤال این است که آیا برای بهروزرسانی پروتکلهای ایمنی و نظارت بر اجرای آن، برنامهریزی شده است؟ آیا کارخانهداری که سودهای میلیاردی میبرد، بهاندازه همان سود، برای سلامت کارگر خود خرج میکند؟ اگر پاسخ منفی است، آن سود، «ناب» نیست، آلوده به رنج انسان است.
رهبرمعظم انقلاب در این دیدار بار دیگر بر فرهنگ مصرف کالای داخلی تأکید کردند؛ «مصرف کالاها و جنس ایرانی باید به یک فرهنگ در کشور تبدیل شود، البته در کنار فرهنگسازی باید کیفیت کالاهای داخلی نیز ارتقا یابد.»، اما فراتر از سفارش فرهنگی، ایشان به نقطه حساسی اشاره کردند: «برخی نهادها در حال تسهیل واردات کالاهایی هستند که مشابه داخلی دارند. شنیدم اخیراً یکی از دستگاهها اعلام کرده که ممنوعیت ورود محصولات دارای مشابه داخلی برداشته شد. چرا برداشته بشود؟ آن چیزی که در داخل تولید میشود، آن را ترویج کنید. اگر کیفیتش خوب نیست، سعی کنید روی کیفیت کار بشود.»
این یعنی جنگ با کارگر ایرانی با لبخند وارداتی. مهم نیست چه کسی مجوز واردات میدهد، مهم آن است که فهم اقتصادی مسئولان از تولید، حمایت و رشد ملی باید تغییر کند.
نمیشود از یک سو شعار اقتصاد مقاومتی داد و از سوی دیگر، در را به روی کالاهایی باز کرد که با ارز ارزان یا قاچاق وارد میشوند و تولید داخلی را نابود میکنند.
فرمایش دقیق رهبری آنجاست که فرمودند: «گفتیم جوان ایرانی که با وجود محاصره علمی و اقتصادی، میتواند موشک و محصولی تولید کند که دشمن بگوید به احترام این کار تمامقد میایستم، بنابراین او میتواند خودرویی نیز با کیفیت بهتر و مصرف کمتر تولید کند.» این جمله را باید آویزه گوش مدیران صنعت خودروسازی و نیز مدیران صنعتی کشور کرد که سالهاست به بهانه «صرفه اقتصادی» کیفیت را فدای سود کردهاند.
یکی از مهمترین و شاید مغفولترین نکاتی که در این سخنرانی مطرح شد، پیشنهاد شراکت کارگر در سود تولید بود؛ «اینکه کارگر احساس کند در سود کالا شریک است، باعث افزایش انگیزه و ارتقای کیفیت و اتقان کار و ماندگاری آن واحد تولیدی برای سالیان طولانی خواهد شد.»
این الگو که در برخی کشورهای پیشرفته نیز اجرا میشود، میتواند معادله بهرهوری را تغییر دهد. کارگری که بداند هر درصدی که به سود شرکت افزوده شود، سهمی نیز به او میرسد، نهتنها بیانگیزه نمیماند، بلکه برای کیفیت، بهرهوری و حتی نگهداری از تجهیزات، دلسوزانه تلاش خواهد کرد. این یک پیشنهاد ساده نیست، یک بازتعریف بنیادین در روابط کارگر و کارفرماست.
باید دید آیا نهادهای سیاستگذار اقتصادی، همچون شورایعالی کار، جرئت تدوین و تصویب چنین الگویی را دارند یا نه.
تأمین مسکن برای کارگران، چه از طریق تعاونیها و چه به شکل خانههای سازمانی در نزدیکی واحدهای تولیدی، مسئلهای است که سالها از طرح تا عمل عقبمانده است.
در حالی که در دهههای۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ تجربههای موفقی از ساخت شهرکهای کارگری وجود دارد، در دهههای اخیر بسیاری از این طرحها متوقف شده یا مشمول رانت و فساد شدهاند.
بدون خانهای پایدار، نمیتوان انتظار داشت کارگر به واحد تولیدی خود دل ببندد. رهبر حکیم انقلاب نیز بر «تأمین مسکن کارگران از طریق تعاونیهای مسکن یا ایجاد خانههای سازمانی در اطراف واحدهای تولیدی» تأکید کردند.
یکی دیگر از ابعاد ظریف این دیدار، اشاره به دیدگاه اسلام در باب محیط کار بود. برخلاف دیدگاه مارکسیستی که روابط کار و سرمایه را مبتنی بر تضاد میداند، رهبر معظم انقلاب تأکید کردند: «اسلام، محیط کار و زندگی را محیط ائتلاف و همکاری و همافزایی میداند، بنابراین در محیط کار هر دو طرف باید صمیمانه به پیشرفت کار کمک کنند.»
این نگاه، نیاز به زمینهسازی عملی دارد چراکه برخی کارفرمایان، بدون قرارداد رسمی یا با حداقل دستمزد، کارگر را استثمار میکنند، بنابراین این همه، نیازمند بازتعریف مقررات کار، تقویت تشکلهای مستقل کارگری و برقراری یک نظام حقوقی سریع، ارزان و عادلانه در حوزه روابط کار است.