علیرضا اسماعیلی، فرمانده اسبق پلیس راه از آن دست مسئولان ناجا بود که تأکید زیادی روی برخورد علمی و کارشناسی با مسائل داشت، به همین دلیل در دوران مسئولیت خود برای فرهنگسازی در موضوع رفتار ترافیکی تعامل بسیار خوبی با رسانهها داشت. وی دارای دکترای مدیریت ترافیک و هم اکنون مدرس دانشگاه است و در دانشگاه پلیس نیز تدریس میکند. اسماعیلی معتقد است رفتارهای پرخطر ترافیکی در تمام دنیا وجود دارد، اما با فرهنگسازی و آموزش و البته اولویت قائل شدن مسئولان برای آن میتواند به حداقل ممکن برسد و البته این اتفاقی است که هنوز در کشور ما نیفتاده است. به گفته وی برخی از رفتارهای خطرساز ترافیکی در کشورمان به دلیل آن است که هنجار و ناهنجار جابهجا شده است.
آقای اسماعیلی شاید بهتر باشد در ابتدا رفتار ترافیکی را تعریف کنیم و بدانیم اساساً به چه رفتارهایی اطلاق میشود.
کل کارکرد یک فرد در محیط ترافیک اعم از راننده و عابر پیاده یا به زبان سادهتر تمامی عملکرد رفتاری در معابر شهر را رفتار ترافیکی میگویند که منبعث از ریشههای فرهنگی و آموزشی است. محیط در رفتار ترافیکی شهروندان بسیار مؤثر است و همه اینها مجموعاً شاکله رفتار فردفرد شهروندان را تشکیل میدهد. به طور مثال عبور عابرپیاده از زیر پل پیاده یا مسیری غیر از خطکشی هم در دایره رفتار ترافیکی تعریف میشود.
رفتارهای ترافیکی پرخطر کدامها هستند؟
رفتار ترافیکی پرخطر هم در شهر و هم در جاده و روستا وجود دارد، اما اصل این رفتار پرخطر در کلانشهرها و عموماً در بزرگراهها دوچندان میشود. در دنیا ۸ درصد افراد ضداجتماعی هستند و حالا برخی افراد در خیابان یا برخی در اتوبان این رفتار پرخطر را از خود نشان میدهند. گاهی میانگین این رفتار پرخطر در برخی شهرها به ۲۰ درصد میرسد و در برخی دیگر یک درصد، اما میانگین جهانی آن ۸ درصد است که در نهایت به این افراد هنجارشکن میگویند. رفتار پرخطر از استفاده از تلفن همراه هنگام رانندگی گرفته تا دنده عقب رفتن را شامل میشود که موضوع سادهای مثل دنده عقب گرفتن حتی برای افراد عادی هم وجود دارد. همچنین سبقت گرفتن در تونل یا عبور از خط ممتد همه رفتار پرخطر محسوب میشود.
این رفتارها برخاسته از چه عواملی است؟
برخی افراد هیجانخواه هستند و رفتار پرخطر را دوست دارند و برخی دیگر از این رفتارهای پرخطر به فقدان اطلاعات و آگاهی افراد برمیگردد. به طور مثال همه ما دیدهایم که پل عابر پیاده وجود دارد، اما عابر پیاده در مسیر آزادراه از گاردیل به سختی عبور میکند، در واقع این فرد در حوزه اجتماعی فردی پرخطر محسوب نمیشود، اما امنیت رفتاری ندارد و شرایط خطرناکی را رقم میزند. شاید اختلاف زمان رفتن از روی پل در مقایسه با بزرگراه کمتر از دو دقیقه باشد و چنین رفتاهایی به ضعف آموزش برمیگردد. برخی تحقیقات میدانی در دنیا نشان میدهد جوانان زیر ۳۵ سال غالباً هیجان و سرعت را دوست دارند و رفتارهای هیجانی بالا را میپسندند. بر همین اساس بسیاری از کشورهای دنیا محیطهایی را در این زمینه برای جوانان طراحی کردهاند، مثل اتریش که یکسری پیستها در آن ایمنسازی شده و در این پیستها پول میدهند و ماشین و موتور را به در و دیوار میزنند. هدف از این کار تخلیه هیجان است و معتقدند اگر این هیجان خالی نشود، در خیابان به شکل پرخطر شکل خواهد گرفت. مثال دیگر این است که یک راننده کامیون یا اتوبوس برای درآمد بیشتر و رسیدن به مبدأ و مقصد و منافع اقتصادی سرعت بیشتری میگیرد. تقریباً میتوان گفت ۹۰ درصد مردم حین رانندگی از تلفن همراه استفاده میکنند و هیچ کدام هم افراد بدی نیستند، اما نمیدانند وقتی زمان رانندگی با تلفن صحبت میکنید، ممکن است حتی یک موضوع ساده و یک خبر شما را شوکه کند و همان لحظه، هیجانی محسوب شود و تمرکز رانندگی را در لحظه برهم بزند. بسیاری از افرادی که این کار انجام میدهند از این رفتارهای پرخطر بیاطلاع هستند. طبق بررسیها استفاده از تلفن همراه حین رانندگی به لحاظ برهم خوردن تمرکز، خطری به مراتب بیشتر و بالاتر از مصرف الکل دارد. اگر ما سطح آگاهی و آموزش را بالا ببریم، این موضوع به مرور به حداقل میرسد.
در بسیاری مواقع لجبازیهایی صورت میگیرد که موجب بروز سانحه میشود، دلیل بروز چنین رفتارهایی چیست؟
در رفتار ترافیکی گاهی هنجار و ناهنجار جای خود را عوض میکنند، به طور مثال گاهی در یک جمعی از رانندگی فردی صحبت میکنیم و آن را درجه یک میدانیم، در حالیکه دقیقاً رفتار پرخطر دارد. رانندههای ناهنجار، هنجاری محسوب میشوند و راننده قانونمند که آرام رانندگی میکند، فردی ضعیف یا درجه چندم در رانندگی به حساب میآید که این هم جنبه فرهنگی دارد. وقتی جای ارزش و ضدارزش تغییر کند، همه چیز تحتالشعاع این تغییرات قرار میگیرد که به نظر بنده همه اینها آموزش و فرهنگسازی میطلبد. در هلند، استرالیا و اسکاندیناوی برای آموزش رفتار ترافیکی سرمایهگذاری و دورههای مختلف برگزار میکنند. فرزندان خود را از سه سالگی تحت آموزشهای مختلف قرار میدهند و این در حالی است که ما در هیچ دوره آموزشی چنین مواردی را نداریم. در واقع ذهنیت افراد را شکل میدهند و زمانی که فرد تصمیم میگیرد از خط ممتد رد شود، گویی به دیوار بتنی برخورد میکند. واقعاً موضوع برای آنها تا این حد مهم است.
آیا معضل رفتار ترافیکی برای کودکان هم وجود دارد؟
طبق آمارها سالانه حدود ۲ هزار کودک در رابطه با موضوع ترافیک در ایران کشته میشوند. صاحبنظران در مورد ترافیک میگویند دو گروه در این زمینه قربانیان بیدفاع محسوب میشوند که یکی کودکان و دیگری سالمندان هستند. اینها کسانی هستند که مظلوم و بیدفاع محسوب میشوند. به طور مثال سرویس رفتوآمد برای تکتک دانشآموزان باید وجود داشته باشد. اما آیا ما در روستاها این امکانات را داریم؟! در دنیا سرویسها طوری طراحی میشود که رنگ آن خاص است و بقیه موظف هستند بایستند تا سرویسهای دانشآموزی عبور کنند. بقیه باید بایستند تا آنها احساس خطر نکنند. از سویی وقتی در کودکی آموزش داده نمیشود، در بزرگسالی نیز خروجی مناسبی در فرهنگ ترافیکی نخواهیم داشت.
فرهنگ مورد اشاره باید از کجا کلید بخورد؟
هر فرهنگی باید نسل به نسل به سایرین منتقل شود. یک چیزهایی هست که باید آموزش داده شود و کارکرد فرهنگ دقیقاً همین آموزش است. مثال آن بستن کمربند ایمنی است که از یک زمانی به بعد فرهنگ شد و دیگر کسی برای بستن مورد تمسخر قرار نمیگیرد، لذا اگر آموزش به صورت پایهای و اصولی باشد، خروجی موفقیتآمیزی خواهد داشت. برای شکلگیری رفتار ترافیکی اراده ملی لازم است و رسانهها نیز باید این تغییر را برای خود رسالت بدانند. اگر کاهش سوانح ترافیکی به عنوان ارجحیت ملی تلقی شود و سران سه قوه پای کار باشند- مثل موضوع کرونا که همه بسیج شدند- حتماً موفق خواهیم شد. وقتی ارجحیت ملی وجود داشته باشد، آموزش و پرورش نیز در کتابهای درسی، خود را موظف به آموزش فرهنگ ترافیکی خواهد دانست.