از آنجا که طبیعت از نو همه چیز را آغاز میکند، طبیعی است با شروع هر سال و آمدن بهار گویی جهان دوباره زنده میشود و انگیزه انسانهایی که بهار را تجربه میکنند به خاطر مناسبتهای خاص از مبدأ تغییر و پوستاندازی محسوب میشود.
به این مثال توجه کنید. زمانی که بچه بودیم دفتر مشقی داشتیم که انتهای آن تمیز نبود، اما زمانی که دفترمان نو میشد، دفتر قبلی را خط خطی میکردیم چراکه نگاه ما این بود به زودی این دفتر نو میشود، هر چند از وسطهای دفتر دوباره خط خطی میشد.
سؤال اصلی این است که چگونه میتوان ابتدا انگیزه داشت، اما در نهایت در ادامه مسیر همان آش و همان کاسه میشود؟!
در واقع اقلیم و شکوفهها و زنده شدن طبیعت به تغییر ما کمک میکند و ما هم شور و هیجان داریم و اینجاست که ما مبدأ برای تغییر تعیین میکنیم، در حالی که در گذر زمان فراموش میکنیم و کمرنگ میشود.
در واقع عدمتطابق ما با محیط برای تغییر به دلیل فقدن برنامهریزی روشن و نقشه راه است. تصمیم داشتن با نقشه راه داشتن برای تحقق هدف با یکدیگر تفاوت دارد. ما امروز تصمیم میگیریم خود را لاغر کنیم، در حالی که تا ۱۵ روز عید را در سفر گذراندیم و شرایط ما را مجبور به این عدمتغییر کرد. وقتی نقشه راه مشخص و روشنی نداشته باشیم، رؤیاها تحقق پیدا نمیکند و چند ماه بعد وزنمان بیشتر میشود و دوباره حال ما دچار خمودگی خواهد شد.
دلیل عدمقاطعیت ما در تصمیمگیری به نداشتن طرح و برنامهریزی مناسب برمیگردد. در واقع چرخه ایجاد عادت خوب چهار نکته دارد:
۱- توجه به نشانهها: به طور مثال ما تصمیم به کم کردن وزن میگیریم. به نشانهها توجه میکنیم، مثل اینکه لباسهای قشنگ تن ما نمیرود، سلامتی به خطر میافتد. نشانههای تصمیم در ذهن ما پررنگ میشود.
۲- اشتیاق و انگیزه: اشتیاق و انگیزه زیاد موتور محرک برای انجام کاری است که ما از آن لذت میبریم.
۳- کنش و واکنش: ما میبینیم وزن بالا داریم. انگیزه و اشتیاق داریم، اما هیچ پاسخ مناسبی برای آن نداریم. به طور مثال در جمعی برخلاف تصمیم خود رژیم شکنی میکنیم.
۴- پاداش: دوباره همان مثال را میزنیم. اگر وزن را کم کردیم باید موفقیت خود را جشن بگیریم ولی متأسفانه ما در فرهنگ خود پیروزی را درک نکردیم و همین یکی از دلایلی است که افراد موفقیت خود را رها میکنند. جشن گرفت موفقیتها عامل مهمی برای تقویت عادتهای خوب است.