مدیر کل اسبق ارشاد و فرهنگ اسلامی استان یزد در بیان خاطراتش از مهدی آذریزدی گفته است: «از جمله مسائلی که آذریزدی با آن دست و پنجه نرم میکرد مسائل مادی بود آن هم برای انتشار کتابهایش، اما با مناعت طبعی که داشت این مشکلات را پشت سر میگذاشت، چراکه باور داشت آزادگان تهی دست هستند.»
او در ادامه خاطراتش گفته است: یادم میآید زمانی همراه با وزیر فرهنگ و ارشاد به ملاقات آقای آذریزدی رفته بودیم. در اتاق کاهگلیاش، مقداری دانه انگور در کیسهای نایلونی گذاشته بود. سؤال کردم چرا انگورها را دانه کردهاید؟ لبخندی زد و گفت: «دانه نکردم، دانه خریدم. رفته بودم کتابخانه، هنگام بازگشت دیدم میوه فروش انگورهای بسیار مرغوب و تازهای دارد، خواستم بخرم، دیدم اگر انگور بخرم پولی برای خریدن کتاب ندارم. اول کتاب را خریدم بعد توانستم فقط دانههای انگور باقیمانده ته سینی را بخرم؟!» بعدها متوجه شدم وی برنج شکسته خریداری میکرده تا ضمن صرفهجویی بتواند کتاب یا روزنامههای جدید تهیه کند.
در اسفند ۱۳۰۰ در شهر یزد به دنیا آمد. کودکیاش را کنار پدر به شغل کشاورزی و تا ۲۰ سالگی نیز به بنایی مشغول بود. او هیچ وقت مدرسه نرفت و الفبا را از پدرش یاد گرفت. پدر موافق رفتنش به مدرسه نبود به همین خاطر وقتی در سن ۵۴ سالگی برای اولین بار مقابل کلاس درس ایستاد، نتوانست جلوی گریهاش را بگیرد.
سرآغاز آشنایی با کتاب، قلم و قصه رهسپار شدن او به کارگاه بافندگی بود، زمانی که صاحب کارگاه تصمیم گرفت دومین کتابفروشی را در یزد راهاندازی کند و مهدی برای کار به آنجا معرفی شد. او در خاطراتش میگوید: «گمان میکردم به بهشت رسیدهام. تولد دوباره و کتاب خواندن من شروع شد.»
بعد از مدتی به تهران آمد و در چاپخانهای کار را شروع کرد. این نقطه عطف و شروع داستان نویسی مهدی برای کودکان بود. به این ترتیب نخستین جلد از کتاب «قصههای خوب برای بچههای خوب» نگاشته شد. مجموعهای که شبها در یک اتاق دو در سه متری زیر شیروانی نوشته شد. آذریزدی نگران بود کتاب خوبی از آب درنیاید و همه او را مسخره کنند، اما این اثر همچنان در ذهنها باقی ماند. او در خاطرات خود میگوید: «نخستین جلد کتاب توسط چند ناشر رد شد. گریهکنان کتاب را پیش آقای جعفری، مدیر انتشارات امیرکبیر بردم که راضی به چاپ شد.» بعد از آن آذر یزدی دوباره داستانهای کهن ایرانی را با قلمی روان و ساده برای کودکان به نگارش درآورد که حاصل آن مجموعه کتابهای «قصههای خوب برای بچههای خوب» به چاپ رسید. کتابی که جایزه یونسکو را در سال ۱۳۴۲ از آن مهدی کرد. مجموعه قصههای خوب برای بچههای خوب، به زبانهای اسپانیایی، ارمنی، چینی و روسی ترجمه شده است و دوره هشت جلدی این کتاب تا به حال بیش از ۶۴ بار تجدید چاپ شده است. او از برجستهترین نویسندگانی است که آثار کهن همچون کلیه و دمنه، مثنوی مولوی و... را بازنویسی کرده است.
از دیگر آثار مهدی آذریزدی میتوان به اصل موضوع، بافنده داننده، بچه آدم، پنج افسانه، حق و ناحق، خیر و شر، ده حکایت از زبان زبان بستهها برگزیده از منابع ایرانی، شعر قند و عسل، یا، حکایت پشه و زنبور عسل و گاو، قصهها و مثلها، قصههای تازه از کتابهای کهن برای کودکان، گلستان و ملستان، گربه ناقلا، مرد و نامرد، هشت بهشت، مثنوی بچه خوب، لبخند، خاله سوسکه، خاله قورباغه و گربه تنبل اشاره کرد.
مهدی آذریزدی، نخستین نویسنده ایرانی است که به فکر نوشتن کتاب برای کودکان افتاد به همین دلیل او را پدر ادبیات کودک و نوجوان ایران میشناسند. آذریزدی در ۱۳۸۸ خورشیدی پس از مدتی دست و پنجه نرم کردن با بیماری در سن ۸۸ سالگی چشم از جهان فروبست.