یک شب بعد از فراغ از کار روزانه، زودتر از حد معمول به منزل میرفت. در میدان سرچشمه به رانندهاش گفت در کناری بایست، همینجا کار دارم. این توقف ناگهانی آن هم در آن وقت شب در جایی که خبری از مسائل مهم مملکتی یا کار اداری نبود همراهان را غافلگیر و بهت زده کرد. پرسیدم چه کاری دارید که بعداً انجام دهیم. گفت میخواهم کمی پرتقال بخرم. گفتم اجازه بدهید یکی از محافظان بخرد. گفت خودم باید بخرم تا بیواسطه در جریان تلاش مردم، وضع خرید و فروش، قیمت جنس، نگاه و احساسات فروشنده نسبت به کارکرد و سود و زیانش باشم. ضمناً میخواهم با انجام این نوع کارهای شخصی، وظیفهام از یادم نرود.
ماجرایی که به نقل از کتاب «خاطراتی از شهید رجایی، حدیث جاودانگی» آمد تنها برشی از مرام و مسلک و سیره سادهزیستی رئیسجمهور دلها «شهید محمد علی رجایی» است. آری، خدمت صادقانه با روحیه و شخصیتی جهادی، انقلابی و خستگی ناپذیر است که یک شخصیت نخبه را دارای شایستگیهای فراوان میکند. همین شاخصهها بود که با ۲۸ روز رئیسجمهور بودن علاوه بر جایگاه رفیع شهادت، محمدعلی رجایی را محبوب قلبها کرد، طوری که سالها بعد از شهادتش هنوز از او به عنوان محبوب دلها یاد میشود. چه زیبا فرموده است خداوند متعال: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا: مسلماً کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادهاند، خداوند رحمان محبتى براى آنان در دلها قرار مىدهد.»
از ویژگیهای اخلاقی و جذابیتهای این معلم مردمدار سادهزیستی در جامعه و خانواده نه به خاطر ژست سیاسی بلکه منشی از آموزههای قرآن و مذهب بود.
شهید محمدعلی رجایی ۲۵ خرداد ماه سال ۱۳۱۲ در قزوین متولد شد. پدرش به خرازی اشتغال داشت و زمانیکه چهار ساله بود پدرش فوت کرد. برادر بزرگترش خارج از خانه مشغول کار بود، مادرش نیز با پاک کردن پنبه و شکستن فندق، گردو و بادام مخارج زندگیشان را تأمین میکرد. شهید رجایی بعد از پایان کلاس ششم ابتدایی راهی تهران شد و در بازار آهن فروشان مشغول کار شد، اما به دلیل سنگینی کار به دستفروشی مشغول شد ولی دوباره به بازار رفت و در چند حجره شاگردی کرد.
سال ۱۳۳۰ داوطلبانه در نیروی هوایی مشغول شد و بعد از آشنایی با گروه فدائیان اسلام، همکاریاش را با آنان آغاز کرد. او در کلاسهای شبانهای که وابسته به «مرکز تعلیمات جامعه اسلامی» بود شرکت میکرد و بعد از طی دوره آموزشی و گرفتن درجه گروهبانی در کنار کار به تحصیل پرداخت و توانست در سال ۱۳۳۲ دیپلم بگیرد. سال بعد در دانشسرای عالی تربیت معلم شروع به تحصیل کرد و بعد به دانشسرای عالی رفت و بعد از دو سال مدرک کارشناسی ریاضی گرفت و در آموزش و پرورش استخدام شد. او به ملایر رفت و بعد به خوانسار و یک سال بعد به تهران بازگشت و در دوره کارشناسی ارشد آمار به تحصیل پرداخت و همزمان در دبیرستان کمال به تدریس مشغول شد. محمدعلی رجایی سال ۱۳۴۱ با دختر یکی از بستگانش به نام خانم عاتقه صدیقی ازدواج کرد. اردیبهشت ۱۳۴۲ از سوی ساواک بازداشت و بعد از ۵۰ روز آزاد شد، اما بار دیگر در سال ۱۳۵۳ بازداشت و چهار سال بعد در آبان ۵۷ آزاد شد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، در کابینه مهندس مهدی بازرگان، به عنوان وزیر آموزش و پرورش منصوب شد که بعد از استعفای بازرگان با حکم امام خمینی (ره) مسئولیتش ادامه یافت. او ۲۴ اسفند ماه سال ۱۳۵۸، در انتخابات نخستین دوره مجلس شورای اسلامی، به عنوان نماینده مردم تهران به مجلس راه یافت. یکسال بعد یعنی در ۱۸ مرداد ۱۳۵۹ به عنوان نخستوزیر معرفی شد، اما دو ماه بعد با حکم امام خمینی (ره) به سرپرستی بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی منصوب شد.
با عزل بنی صدر، وی در دومین انتخابات ریاست جمهوری، رئیسجمهور کشور شد، اما تنها ۲۸ روز در این سمت ماند و در تاریخ ۸ شهریور ۱۳۶۰ در انفجاری از سوی سازمان مجاهدین خلق همراه با حجتالاسلام محمدجواد باهنر به شهادت رسید. از مهمترین ویژگیهای شهید رجایی سادگی و بیتکلفی وی بود. او زندگی سادهای داشت و در زندگی کاری هم این حال و هوا را داشت. جنس او از طبقه پایین یا متوسط مردم بود و در جنوب شهر زندگی میکرد. منزل وی در خیابان ایران تبدیل به موزه شده است.
از جنس مردم بودن، ارتباط عاطفی با مردم در مقام یک مسئول، کار مخلصانه و برای خدا انجام دادن، اخلاق و تقوی، رسیدگی به مستمندان، اهمیت به نماز اول وقت، مدیریت هزینههای زندگی و مقابله با اسراف، رعایت حق همسایگی، میهمان نوازی، قاطعیت توأم با مهربانی، قدرشناسی، اهمیت به جلسات فامیلی، اهمیت به حجاب، اهمیت به سلامتی روح و جسم، اهل مسافرت بودن، کمک به نگهداری بچهها، اهمیت به ظاهر و نظافت از جمله خصوصیات اخلاقی شهید رجایی بود که همسر وی در مصاحبهای به آنها اشاره داشته است. یاد و نامش گرامی و راهش پر رهرو باد.