زنان کارمند؛ زنان شبخوابیهای سرساعت و صبحبیداریهای با استرس، زنان صبحانههای سرپایی و شامهایی که از روز قبل طبخ شده، زنان ترافیک صبحگاهی و عصرهای شلوغ مترو و بیآرتی، زنان در آغوش کشیدن کودکان خردسال خوابآلود و لالاییهای آخر شب که به بیهوش شدن خودشان میانجامد، زنان مرخصی ساعتی برای دکتر رفتن و مدرسه رفتن بچهها، زنان چرت چند دقیقه پشت میزکار، زنان لیست نوشتن شام و ناهار برای هفته، زنان علاقهمند به چای و قهوه برای رفع خستگی و خوابآلودگی، زنان دغدغهمند اقتصادی برای آسایش بیشتر همسر و فرزندان، زنان پرمشغله و پربرنامه، زنان خرید اینترنتی و سبزیجات آماده، زنان ازدستدادن شغل بعد از مرخصی زایمان، زنان مبارزه با هزار حرف و طعنه برای بزرگشدن بچهها، زنان خانهتکانیهای دقیقه ۹۹، زنان گردگیری و تروتمیزیهای روزهای تعطیل، زنان سروکله زدن با مدیر مهد و مدرسه، زنان هزاردست و پا برای ایفای نقشهای مختلف؛ زنان همسر، زنان مادر، زنان خواهر، زنان فرزند و زنان هزار نقش تعریفشده که باید از پس همه آن بربیایند.
زن شاغل سالهاست تلاش میکند میان کار و زندگی شخصی تعادل برقرار کند. صبح زودتر از بقیه بیدار میشود و شبها معمولاً دیرتر از همه میخوابد. او نمیتواند مانند زنان معمولی دیگر، از صبح تا شب درگیر تلفن و جزئیات باشد. میهمانی دوستانه و دورهمی را سالهاست کنار گذاشته است. او نمیتواند ناراحتی خانه را به محل کار و ناراحتی محل کار را به منزل منتقل کند. فرصت او برای ناراحتی از هر دو مورد صرف مسیر رفت و آمد بین محل کار و خانه میشود. او مجبور است بیشتر تلاش کند و عواطف و احساسات لطیف خود را در کار کنار بگذارد تا به موفقیت بیشتری برسد. او بسیار تلاش میکند راهکارهایی را انتخاب کند تا بتواند به تنشهای ناشی از هر نقش غلبه کند. به رغم میل باطنی خود برای مطالعه، اما زمان با او یار نیست و موفق نمیشود کتاب دلخواه خود را ورق بزند. فیلم دیدن او به علاوه استراحت و تخمهشکستن نیست بلکه تنها صدا را دارد و در زمان فیلم دیدن مشغول آشپزی است. استراحت کافی ندارد و بیشتر با امراض جسمی
دست و پنج نرم میکند.
زنان کارمند خانهدار هم هستند؛ دوشغلههایی که همزمان در محل کار و منزل باید به ایفای نقش بپردازند؛ یکی با دستمزد و آن یکی بدون دستمزد که صرفاً با عشق و محبت پیش میرود.
بعد از تلاش چندساعته برای ایفای نقش کارمندی و انجام وظایف حالا به خانه برمیگردد. ابتدا بچه را از مهد یا خانه مادر خودش یا همسرش برمیدارد، در گرما و سرما او را در آغوش میکشد تا به منزل برسد. بعد از استراحت کوتاهی که شاید صرف نوشیدن یک چای و قهوه باشد، باید بساط شام را مهیا کند. در عین حال با تلفن در حال گپوگفت درباره بیماری جدید پدر یا مادر است و سروصدای بچه را تحمل میکند و نگران است که دیکته او دیر نشود.
حتی اگر ننویسم هم جز عشق و محبت واژه دیگری برازنده این حجم از فعالیت نیست. بسیاری از زنان سرزمین ما کارمندانی هستند که میتوانستند مدیران و رؤسای موفقی باشند. آنها میتوانستند نقاشهای معروف، هنرمندان درجهیک، خلبانهای نمونه و ریاضیدانهای بینظیری باشند، اما کارمند شدند تا علاوه بر خدمت به مردم در نقشهای دیگری، چون مادری و همسری بدرخشند، بیآنکه مطالبهای داشته باشند. نه اینکه در شغل کارمندی خود ضعیف عمل کنند، خیر، اتفاقاً طبق آمارهای جهانی، بسیاری از کارفرمایان، کارمندان زن را به مردان ترجیح میدهند. شاید به خاطر اینکه مردان بیش از زنان از کار شانه خالی میکنند و سرعت عملشان کمتر از خانمهاست. مردان درباره مسائل مالی پرتوقعتر از خانمها هستند. آنها به خاطر اعتمادبهنفس بیشترشان ادعاهای کاری بالاتری دارند و در نتیجه گاه و بیگاه سر مسائل مالی چانه میزنند.
اینها را نوشتیم تا بگوییم ما امروز با زنان کارمندی روبهرو هستیم که برای انجام فرایند شغلی همزمان درگیر امور منزل و نقشهای دیگر نیز هستند و همین دوشغله بودن باعث میشود دشواریهای زیادی را تحمل کنند؛ دشواریهایی که نیازمند درک شدن از سوی همه اطرافیان است؛ از یک سو فرزندان و همسر و مادر و پدر و خواهر و برادر و از سوی دیگر جامعه و محیط کار و همکاران. آنان درگیر چالشهایی هستند که در این روزها که مزین به نام کارمند و ایام گرامیداشت این قشر تلاشگر است، شاید مجال و فرصتی برای توجه و رسیدگی بیشتر باشد.