کد خبر: 1180729
تاریخ انتشار: ۰۲ شهريور ۱۴۰۲ - ۰۵:۲۰
پای صحبت دختران و زنان به بهانه روز کارمند
کم نیستند زنان کارمندی که از یکسری کمبود‌ها گلایه‌مند هستند و برعکس هستند کسانی که از اشتغال یک زن در جامعه با افتخار صحبت می‌کنند و موفقیت او را دوچندان می‌دانند. شاید بتوان اسم آن را نیمه خالی یا پر لیوان گذاشت، اما به هر حال در هر دو وجه ماجرا شنیدن حرف‌های زنان کارمند و اطرافیان آنان خالی از لطف نیست. «جوان» سراغ برخی مادران و زنان کارمندی رفته که سال‌هاست تجربه حضور در فضای کار و اشتغال را دارند و همین طور سراغ دیگرانی که مصائب کارمندی زنان دامان آن‌ها را نیز گرفته است.
نیره ساری

زنان کارمند و مصائب مادربزرگ‌های طفلکی!
چندی پیش یکی از نزدیکان که مادربزرگی تنهاست، به صورت اتفاقی با من درددل می‌کرد. درد مفاصل و مصرف قرص‌های اعصاب، دوری از یکی از فرزندان، مشکلات اقتصادی و حقوق بازنشستگی اندک موضوعات قابل اشاره بود، اما در این میان یک نکته بیشتر توجه مرا جلب کرد؛ موضوعی که باعث شد عمیقاً به فکر فرو بروم.
او از نگهداری صبح تا غروب نوه عزیزتر از جانش به دلیل کارمند بودن دخترش گلایه کرد. می‌نویسم عزیزتر از جان، چون کاملاً مشخص بود که چقدر نوه برای او عزیز است، نه اینکه نوه خود را دوست نداشته باشد یا میلی به بودن در کنار او نداشته باشد، اما معتقد بود تمام زندگی شخصی او در این سن و سال تحت‌الشعاع نگهداری نوه دختری‌اش قرار گرفته است که هیچ راه فراری از آن وجود ندارد. در بین صحبت‌هایش بار‌ها مرا قسم داد که این درددل به گوش دخترش نرسد، البته که دخترش را درک می‌کرد و معتقد بود به دلیل مشکلات اقتصادی چاره‌ای ندارد جز اینکه صبح به صبح زنگ خانه او را بزنند و بچه خواب‌آلود را به مادربزرگ بسپارند، اما می‌گفت: اگر به خودم باشد یک وعده غذا بیشتر درست نمی‌کنم، اما مجبورم به خاطر این طفل معصوم ساعت‌ها در آشپزخانه روی پا بایستم. صبح زود از خواب بیدار شوم. من در این سن و سال اعصاب، کشش و حوصله بازی کردن و جیغ و سر و صدا را ندارم، اما مجبورم دائماً او را مشغول کنم تا بهانه نگیرد. از من پیرزن بازی‌های پرهیجان می‌خواهد. صدای تلویزیون را بلند می‌کند. دائماً باید استرس داشته باشم که او امانت است، مبادا از بلندی بیفتد یا به وسایلی دست بزند که برای او خطر دارد.
با این همه مشقت و سختی دائماً دخترم می‌گوید: «فلان حرفو به بچه نزن»، «فلان کارو جلو بچه نکن»، «بهش بکن نکن نگو»، «فلان برنامه رو نبینه»، «یک ساعت بیشتر با گوشی بازی نکنه»، «سر ساعت مشخص بخوابه.»
یکی نیست بگوید خب اگر بچه را به من سپردی که نباید تربیت هم یادم بدهی. اینجا که رسید، بنده خدا سری تکان داد و دوباره گفت: «توروخدا بین خودمون بمونه‌ها، مگه من کیو جز مریم دارم، اونم چاره‌ای نداره.»
حق را به او دادم، اما واقعاً پیدا کردن راه‌حل سخت بود و مهم اینکه به نظر می‌رسید، روح دخترش از نارضایتی مادرش بی‌خبر است.
با خودم گفتم: طفلی مادربزرگ‌های امروزی که نقش مادری را نیز در کنار نقش مادربزرگ باید ایفا کنند، البته که می‌دانم اگر پای درددل مادران شاغل هم بنشینی کم گلایه ندارند.

کارمند ماندم تا مادر و همسر بهتری باشم
حدیثه، مادر، همسر و کارمند اداره پست است که ۱۰ سال دوران مجردی را سپری کرده و با سابقه ۱۰ ساله شغلی متأهل می‌شود. در حال حاضر ۲۳ سال سابقه دارد و در آستانه بازنشستگی است. او می‌گوید همسر من از ابتدا می‌دانست من شاغل هستم و کار خودم را دوست دارم، اما فقط یک بار به من همان اوایل گفت: «کار را قربانی من و بچه نکن»، همین برای تمام طول فعالیتم کافی بود. در این سال‌ها بار‌ها و بار‌ها پیشنهادات مدیریتی خوب با افزایش حقوق بالاتری داشتم، اما حرف همسرم و شروط اولیه گوشه ذهنم بود. همیشه بچه‌ها و همسرم اولویت بوده‌اند. می‌دانستم پست مدیریتی یعنی فشار روحی بیشتر، مسئولیت مضاعف‌تر و اولویت شدن ناخواسته کار به نقش مادری و همسری! یک کارمند معمولی ماندم تا همسرم و فرزندانم آرامش بیشتری داشته باشند و زودتر به خانه برسم، اما‌ای کاش جامعه درک می‌کرد که رضایت دادن به کارمندی به معنی بی‌عرضگی نیست و برعکس، از ما مادران و همسران موفق‌تری ساخته است.

زندگی‌ام نظم بیشتری پیدا کرده است
فاطمه یک مادر، همسر و البته معلم است. هفت سال سابقه فعالیت دارد و معاون پرورشی مدرسه است. دو فرزند کودک و نوجوان دارد. وی می‌گوید: زندگی من بعد از شاغل شدنم به شدت نظم پیدا کرد، اگر تا قبل از این بعضی از روز‌ها تا دیروقت می‌خوابیدم، اما حالا به خاطر کار و رسیدگی همزمان به امور منزل، زودتر بیدار می‌شوم و دیرتر می‌خوابم و کار‌ها بهتر پیش می‌رود.
فاطمه از مدت‌زمان مرخصی زایمان گلایه دارد. وی وابستگی کودک و مادر را فراتر از ۹ ماهگی دانست و گفت: کاش می‌شد یک سال مرخصی بدون حقوق برای زنان شاغل تعیین کنند.

فقط برای انگیزه مادی کار نمی‌کنم
محدثه ۳۳ ساله، مجرد و کارمند است، به دلیل پادرد مادر و سن بالای پدر مسئولیت برخی امور در منزل را نیز عهده‌دار است، از جمله غذا درست کردن که همین موضوع ساده بخشی از زمان او را می‌گیرد و باعث می‌شود دیر‌تر از همه بخوابد یا برخی مواقع زودتر از بقیه بیدار شود. او معتقد است کار کردن صرف درآمد مادی برای دختر مجرد نیست بلکه کار کردن به او انرژی می‌دهد و مهم‌تر اینکه تعامل و معاشرت با آدم‌ها به رشد شخصیتی او کمک می‌کند. محدثه اولویت اول خود را خانه و خانواده معرفی می‌کند و می‌گوید: تکرار آدم را خسته و راکد می‌کند و ما برای رفع این تکرار ناگزیر از انجام برخی امور هستیم و چه بهتر اینکه درگیر کار سالم باشیم. وی یک بعد دیگر کار کردن را تکیه بر واژه «آگاهی» می‌داند و معتقد است: حضور در اجتماع باعث می‌شود دیوار‌هایی را که دور خودمان کشیده‌ایم کوتاه‌تر کنیم و به بهانه حاشیه امن، دچار تنبلی و فرسودگی نشویم. وی می‌گوید: زندگی کارمندی به زندگی او نظم بخشیده و اتفاقاً زمان بهتری برای پویایی و فعالیت دارد چراکه در صورت نبود چنین فعالیتی بخشی از زمان او درگیر خواب و کار‌های متفرقه می‌شود، اما کارمندی باعث شده است زندگی منظم‌تری داشته باشد و از تک‌تک فرصت‌های خود استفاده کند.

مادرم مرا فدای کارش کرد
عسل ۲۱ ساله و دانشجوی گرافیک دانشگاه آزاد است. او از کارمند بودن مادر خود گلایه دارد و می‌گوید: من سال‌ها بعد از آمدن از مدرسه به یک خانه خالی سلام کردم. غذای گرم و آماده‌ای نداشتم. خیلی روز‌ها از خستگی غذا نخوردم. هزاران اتفاق کوچک و بزرگ را در زمان تنهایی خانه از سر گذراندم. روز‌های کودکی خواب شیرین و دلچسب صبحگاهی‌ام قربانی خودخواهی مادرم می‌شد، چون یا باید می‌رفتم مهد یا خانه مادربزرگ و خاله. به چه قیمتی؟! دوست داشتم مادرم خانه باشد، اما نبود و او سال‌ها خودخواهانه پیشرفت در کارش را به من ترجیح داد، بدون اینکه از من بپرسد آیا موافق هستم یا خیر! شاید شما معتقد باشید حق مادرم بود که برای زندگی خودش تصمیم بگیرد و مشغول فعالیت باشد، قبول، اما شاید بهتر بود با این نگاه هرگز بچه‌دار نمی‌شد.

از کارمند بودن مادرم کاملاً راضی هستم
خاطرم آمد سال‌ها پیش یکی از دوستانی که بسیار موفق و قوی و خودساخته بود به من گفت: «از مادرم ممنونم بابت همه سال‌هایی که کارمند بود و شاغل بودن او توانست از من دختری مستقل و قوی بسازد.»
گزارش بهانه‌ای شد و به او زنگ زدم. حالا او موفق‌تر از روز‌های دوستی قدیم ما بود. در حال سپری کردن دوران طلایی تحصیل در مقطع دکترا و فعالیت در حیطه تحصیلی خود بود. از او درباره جمله قدیمی‌اش پرسیدم و خواستم که بیشتر توضیح دهد. حسنیه‌سادات همان اول مادرش را دعا کرد و با خنده گفت چشم بد از مادرم دور و بعد شروع به بیان ادله خود برای سبک زندگی فرزند «مادر کارمند بودن» کرد. او می‌گفت: مادرم معلم بود و در زمان فعالیت کارمندی او بود که من به دنیا آمدم. مادر من به شدت در خانه و محل کار نظم داشت. خاطرم هست ۷ صبح غذا را در زودپز بار می‌گذاشت و می‌رفت و وقتی ظهر همزمان با مامان به خانه می‌آمدیم غذا حاضر و آماده بود. همان زمان می‌خندید و می‌گفت این زودپز جادویی است، اما به اعتقاد من خود مادرم جادویی بود!
از حسنیه پرسیدم راز و رمز جمله‌ای که گفتی چه بود که بعد از سال‌ها هنوز در ذهن من مانده و جالب است بدانم چرا کارمند بودن مادرت را یک مزیت دانستی.
حسنیه با استقبال از این موضوع شروع به تعریف کرد و گفت: فکر می‌کنم زنی که تصمیم می‌گیرد کارمند باشد یک انتخاب کرده که باید ظرفیت بالایی داشته باشد چراکه کشش جسمی و روحی زنان به نسبت مردان متفاوت بوده و باید ظرافت‌های شغلی شرایط خود را در شغل انتخابی در نظر بگیرند. در واقع یک خانم به خاطر آنچه خدا برای او تعیین کرده یا به خاطر ظرفیت جسمی و روحی مسئولیت‌های تعریف‌شده‌تری باید برای خود در نظر گیرد که در غیر این صورت چیز‌هایی از دست می‌رود که جبران آن سخت است. مادر من به واسطه حضور در اجتماع فردی چندین مهارته شد. انسان‌شناسی و آدم‌شناسی مادرم به واسطه شغل او که معلمی بود، تقویت شد. قبل از من نمونه‌های زیادی از دختران بودند که مادرم به واسطه همان شناخت توانست جنس دختربچه و استعد‌های او را ساده‌تر بشناسد. تمامی تجربیات را در زندگی آورد و به رشد و تربیت من و خواهرم کمک کرد. مادر من به ما اجازه داد بر اساس همان تجارب و شناخت، خودمان بر اساس استعدادی که داشتیم مسیر زندگی و شغلی‌مان را انتخاب کنیم.
به اعتقاد حسنیه چنین سبک تربیتی برخاسته از آگاهی‌ای بود که مادر او در اجتماع کسب کرد که اگر تجربه‌های اجتماعی نبود، این آگاهی کمتر می‌شد. وی تأکید کرد: کارمند بودن به مادر من کمک کرد تا زنی با اعتمادبه‌نفس
و توانمند باشد.
یکی از مزیت‌های زندگی کارمندی در نگاه حسنیه به دوران بازنشستگی مادرش برمی‌گشت که در این باره گفت: در شرایط فعلی که اکثر زنان مشغول زندگی شخصی خود هستند و با مشکلات مختلف دست و پنجه نرم می‌کنند، مادر من به واسطه شبکه تعاملات اجتماعی که از گذشته کسب کرده، توانسته است روحیه خوبی داشته باشد و به صورت اصولی اوقات فراغت خود را پر کند. مادرانی که این شبکه ارتباطی را ندارند، وابستگی بیشتری به فرزندان خود دارند که مشکل‌ساز است.
وی ادامه داد: مادرم مدیریت زنانه و فکر اصولی داشت تا جایی که از نبود او خاطره منفی ندارم، مثل خیلی از مواردی که بقیه می‌گویند پشت در ماندم و برق رفت ترسیدم، از طرف دیگر پدرم بسیار حامی مادرم بود و زن شاغل و کارمند را از ابتدا پذیرفت. شغل پدر من ۲۴ ساعت شیفت و ۲۴ ساعت آزاد بود و در زمان ۲۴ ساعت حضور در خانه همه کاری انجام می‌داد و همین همراهی موجب می‌شد تا مادرم کار‌های شخصی خود را دنبال کند، یعنی نه تنها کارمند بودن مادرم برای ما چالش ایجاد نکرد بلکه به دلیل رضایت قلبی، یک تکه مثبت از پازل ماجرا شد.
وی در پایان بیان می‌کند: شاغل بودن یا نبودن یک زن مسئله‌ساز نیست بلکه مسئله اصلی آگاهی یک زن نسبت به وظایف و مسئولیت‌های خانه‌داری و شغلی است. در نگاه من که در خانه مادر کارمند بزرگ شدم، مادر شاغل آثار سوء ندارد بلکه فرصتی برای بالا رفتن است. شاید مادر شاغل در خانه‌داری ۱۰۰ نباشد و در شغل خود هم ۱۰۰ نباشد، اما قطعاً هر دو در کنار هم به ۱۵۰ می‌رسد. در هر صورت این یک انتخاب است که یک زن، مادر و همسری تمام‌وقت باشد یا نیمه‌وقت!

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار