پاسخ این دو شبهه بر میگردد به میزان تمایل از پسندیده شدن یا مورد تأیید قرار گرفتن توسط دیگران و از سوی دیگر در مقابل افرادی که تمایل چندانی به برقراری ارتباط نداریم این سعی را به صفر میرسانیم. ما نگران تصویری که در ذهن این عده از خود میسازیم، نیستیم که بر عکس، در مقابل کسانی که نمیخواهیم از دست بدهیم، خود را بینهایت موجه جلوه میدهیم!
همه ما در این چرخه هستیم. هم مجبور به پذیرش دیگران، آنگونه که برای ما خود را نشان میدهند، هم تصمیمگیر برای دیگران که آیا میخواهیم از ما راضی باشند یا نباشند!
ما در قالب نقشی قرار میگیریم که در واقع دروغ نیست، اما درگیر افراط و تفریط است. این نقش، خود واقعی افراط گونه یا تفریط گونه ماست. به این مثالها توجه کنید تا بهتر متوجه باشید کجا و در مقابل چه کسانی این خصلتها را پررنگ و کمرنگ جلوه دادیم!
تندخویی برای پنهان کردن قلب نرم و لطیف خود، زمانبندی پرکار و پر مشغله برای فرار از وعده با فردی که به هردلیلی از او فراری هستیم، ناصبوری بیش از حد در برابر موضوعات سادهای که نیازمند تحمل ماست، خساست به وقت خرج کردن پول در شرایط مختلف، بیتوجهی به ظاهر خود در ملاقات با دیگران و...
در واقع همه ما تا حدی تندخو، پرمشغله، ناصبور، حسابگر و ساده پوش و... هستیم، اما بستگی به فرد مقابل ما دارد.
حالا همین مثالها را بر عکس میکنیم. صبوری عجیب برای پنهان کردن بیقراریهایمان، مرتب بودن برای پنهان کردن شلختگیها، آرامش طبع برای پنهان کردن تندخویی، دست و دلبازی بیش از حد در شرایط مختلف، خوش پوشی حتی در شرایط سخت و...
موارد بالا شاید بیشباهت به برخی خصلتها نباشد، مثل اغراق در رفتار، تظاهر، ریا، دو رویی یا هر آنچه شبیه همین کلمات که چندان بار معنایی جالبی ندارد. اما در واقع موضوع تا این حد پیچیده نیست، ما، چون دیگری را دوست نداریم یا به زبان خودمانی خوشمان نمیآید و با او حال نمیکنیم، او را مستحق پنهان کردن یا کمرنگ جلوه دادن خوبیهای خود در قبالش میدانیم. به نسبت انتخابهای خود برخی را مستحق خوبی خود میدانیم و به همان نسبت برخی را تنها مستحق بدیهای خود میدانیم. یا شاید هم آنها را مستحق بدی نمیدانیم بلکه تمایل داریم آنها را به هر دلیلی از خود دور کنیم یا اجازه نزدیکی بیشتر ندهیم؛ و حالا وقت تکرار پرسش اول این نوشته است. آیا در چنین حالتی ما خود واقعیمان هستیم؟! سؤال مهمتر اینکه آیا همواره ما باید در مقابل دیگران رفتار یکسانی داشته باشیم یا اینکه تغییر رفتار برای حذف و اضافه کردن دیگران را حق خود میدانیم؟
فراموش نکنیم که آدمها در زندگی ما هستند تا ما خود واقعیمان را بهتر بشناسیم و بهتر ببینیم یا بهتر و بدتر وجودمان را بشناسیم. این در حالی است که خود ما آدمها را به دسته بدها و خوبها تقسیم میکنیم و به همین نسبت ابعاد وجودی خیر و شر خود را به آنها ارائه میکنیم.
شاید با پنهان کردن عواطف خود، تا حدی احساس امنیت خاطر کنیم، اما فراموش نکنیم مهرورزی خالصانه و بیشائبه و یکسان به مخلوقات خداوند، با چنین رفتار و نگرشی هیچ نسبتی ندارد.