پسماند پلاستیک امروزه تقریباً در همهجا دیده میشود، در قالب بطریهای آب خالی، کیسههای خرید مستعمل و بستههای پارهپورۀ چیپس و پفک. حتی در عمق ۱۱ هزار متری دریا پلاستیک یافت شده است. پلاستیک سواحل سؤالبار و کرانههای جزایر کوکوس (کیلینگ) که بیشتر آن غیرقابل سکونت است را آلوده کرده است. تصور میشود که در زبالهدان بزرگ اقیانوس آرام - تودهای از آتوآشغال شناور روی آب مابین کالیفرنیا و هاوایی که مساحت آن به ۶۰۰ هزار مایل مربع میرسد- ۸/۱ تریلیون تکه پلاستیک باشد. در میان خیل موجوداتی که از اینهمه زباله آسیب میبینند، مرجانها، لاکپشتها و فیلها هم هستند - بهویژه فیلهای سریلانکا. در سالهای اخیر، ۲۰ فیل، بعد از اینکه در گورستان زبالهای نزدیک روستای پالاکادو پلاستیک بلعیده بودند، جان خود را از دست دادند.
چقدر باید نگران چیزی باشیم که به آن «بحران آلودگی پلاستیکی» میگویند؟ و چه کاری از دستمان برمیآید؟ این پرسشها موضوع اصلی چندین کتاب تازه منتشر شده است؛ این کتابها دربارۀ چیزی حرف میزنند که نویسندهای به نام مت سایمون به آن «دام پلاستیک» در کتاب «سمی غیر از تمام سمها: ریزپلاستیکها چگونه سیارۀ ما و بدنمان را آلوده میکنند» اینطور نوشته است: «بدون پلاستیک ما نه پزشکی مدرن میداشتیم، نه ابزارآلات، و نه عایقبندی سیم برق برای جلوگیری از آتشسوزی خانههایمان. اما با پلاستیک ما جایجای زمین را آلوده کردهایم.»
سایمون، روزنامهنگار علمی در مجلۀ وایرد، بهطور خاص نگران قابلیت پلاستیک برای تجزیه به ریزپلاستیکهاست – ریزپلاستیکها معمولاً به ذراتی گفته میشود با قطر کمتر از پنج میلیمتر. این فرآیند همواره به اشکال گوناگون صورت میپذیرد. در اقیانوس، آب کیسههای پلاستیکی را با خود میبرد، سپس بعد از اینکه توسط باد از این طرف به آن طرف انداخته شده و در معرض تابش پرتوی فرابنفش قرار گرفتند تجزیه میشوند. تایرهای امروزی از انواع و اقسام پلاستیکها تشکیل شدهاند و همزمان با چرخیدن، ساییده شده و غباری از ذرات را در هوا به گردش درمیآورند. از لباسهایی که از پلاستیک ساخته شدهاند، که بیشتر محصولات را در بر میگیرند، همواره الیاف روی زمین ریخته میشود، خیلی شبیه به ریختن موی سگها. در پژوهشی که چند سال پیش در نشریۀ نیچر فود منتشر شده بود، مشخص شد که آمادهکردن شیرخشک نوزادان در بطری پلاستیکی راه خوبی برای تجزیۀ بطری است؛ در نتیجه، آنچه که بچهها در آخر مینوشند تقریباً نوعی سوپ پلاستیک است. در واقع، اکنون روشن است که کودکان حتی قبل از آنکه بتوانند غذا بخورند، در حال تغذیه از ریزپلاستیکها هستند. در سال ۲۰۲۱، محققانی از ایتالیا اعلام کردند که در جنین انسان ریزپلاستیک یافتهاند. چند ماه بعد، محققانی از آلمان و اتریش اعلام کردند که در مکونیوم - اصطلاحی تخصصی به معنای اولین مدفوع نوزاد- ریزپلاستیک مشاهده کردهاند.
خطرات بلعیدن تکههای بزرگ پلاستیک واضح و مشخص است؛ این خطرات شامل خفگی و سوراخشدن مجرای روده میشوند. حیواناتی که شکم خود را با پلاستیک پر میکنند در نهایت از گرسنگی میمیرند. خطرات ریزپلاستیکها نامحسوسترند، اما سایمون استدلال میکند که خطرشان کمتر نیست. پلاستیکها از فرآوردههای جانبی پالایش نفت و گاز ساخته میشوند؛ بسیاری از مواد شیمیایی تشکیلدهندۀ آنها مانند بنزن و وینیل کلراید سرطانزا هستند. در کنار مواد تشکیلدهندۀ اصلی آنها، افزودنیهای دیگری هم وجود دارند. بسیاری از این افزودنیها - برای مثال مواد پلی فلوئوروکسیل –که به پلاستیک خاصیت ضدآب میدهند- نیز مشکوک هستند به اینکه سرطانزا باشند. بسیاری از آنها نیز هرگز بهدرستی آزمایش نشدهاند. در عین حال، ریزپلاستیکها صرفاً مواد شیمیایی مضر را آزاد نمیسازند، بلکه آنها را جذب هم میکنند. «مواد تجزیهناپذیر، زیستانباشتی و سمی» یا بهاختصار پیبیتیها ملغمهای از ترکیبهای خطرناک هستند که شامل ددت و مواد پلی کلربی فینیل میشوند. همچون ریزپلاستیکها که در ادبیات علمی به آنها امپی گفته میشود، پیبیتیها نیز این روزها همهجا حضور دارند. وقتی پیبیتیها در کنار امپیها قرار میگیرند، معمولاً به یکدیگر میچسبند. آژانس حفاظت از محیطزیست در اینباره گفته است «در واقع، پلاستیکها مثل آهنربا پیبیتیها را جذب میکنند». بنابراین، خوردن ریزپلاستیکها راه خوبی برای بلعیدن سموم قدیمی است.
حال نوبت به تهدیدی میرسد که در خود ذرات وجود دارد. ریزپلاستیکها - ظاهراً و بهطور خاص ریزالیاف- میتوانند از راه تنفس به عمق ریهها نفوذ کنند. مدتهاست این مسئله روشن شده که بسیاری از افراد شاغل در صنعت الیاف مصنوعی دچار بیماریهای ریویاند. آیا ما هم آنقدر ریزالیاف تنفس میکنیم که عملاً به کارگران صنعت الیاف مصنوعی تبدیل شویم؟ هر چیزی که دیشب برای شام خوردهاید، یقیناً پلاستیکی برای دورانداختن به جا گذاشته است. قبل از آنکه تیوب خالی خامۀ ترش یا بطری تقریباً خالی سس کچاپ خود را دور بیندازید، احتمالاً روی آن به دنبال یک شماره گشتهاید، و اگر آن را داخل مثلثی کوچک پیدا کرده باشید، آن را شسته و برای بازیافت کنار گذاشتهاید. احتمالاً فکر میکنید که با این کار نقش خود را برای جلوگیری از موج جهانی آلودگی پلاستیکی ایفا کردهاید. تقریباً هر کسی که دربارۀ «بحران آلودگی پلاستیکی» میاندیشد به نتیجهای واحد میرسد. زمانی که یک بطری پلاستیکی (یا کیسه یا ظرف بیرونبر) دور انداخته میشود، احتمال بالایی دارد که سر از گورستان زباله، یا ساحلی در دوردست دربیاورد یا در قالب تکههایی کوچک در اقیانوش شناور شود. بهترین راه برای تغییر این احتمالات تولید نکردن بطری (یا کیسه یا ظرف) در ابتدای امر است.
سایمون مینویسد «تا وقتی که ما مدام پلاستیکهای یکبارمصرف تولید کنیم... مثل آن است که سعی کنیم آب داخل وان حمام را بدون بستن شیر آب تخلیه کنیم؛ ما باید تولید پلاستیک را متوقف کنیم. البته که حرفزدن دربارۀ «بستن شیر آب» و تغییر ساختار بهمراتب راحتتر از عملیکردن آن است. همچنین موانعی عملی نیز بر سر راه هستند. دقیقاً به این دلیل که پلاستیک همهجا هست، تصور اینکه چگونه جایگزینی برای تمام انواع پلاستیک یا حتی بیشتر آنها پیدا شود دشوار است. حتی در مواردی که جایگزینها در دسترس هستند، معلوم نیست که لزوماً بهتر از پلاستیک باشند. فرانکلین- والیس به پژوهشی که توسط آژانس محافظت از محیطزیست دانمارک انجام شده استناد میکند؛ در این پژوهش، انواع کیسههای خرید از جهت اثرگذاری بر چرخۀ حیات مورد بررسی قرار گرفتهاند. در این پژوهش، محققان دریافتند که برای اینکه نسبت به کیسههای پلاستیکی تأثیر کمتری بر محیطزیست گذاشته شود، کیسۀ کاغذی باید ۴۳ بار و در کمال تعجب کیسۀ پارچهای ۷ هزارو ۱۰۰ بار استفاده شوند.
سایمون اشاره میکند «اگر از دریچۀ حیات بشر به مسئله نگاه کنیم، از زمانی که ما بدون پلاستیک بیهیچ مشکلی زندگی میکردیم مدت زیادی نگذشته است». این حرف درست است. همچنین از زمانی که ما بدون کوکاکولا، گواکامولۀ بستهبندیشده، بطریهای آب یا هر چیز بیرونبری زندگی خود را میکردیم، خیلی زمان نمیگذرد. به منظور کاهش جدی ضایعات پلاستیک - و البته «پایاندادن به آلودگی پلاستیکی» - احتمالاً صرف پیداکردن جایگزین کافی نخواهد بود، بلکه حذف باید در دستور کار قرار بگیرد. اگر بیشتر زندگی معاصر به پلاستیک گره خورده است، و نتیجۀ آن مسمومکردن فرزندانمان، خودمان و اکوسیستم بوده، پس دربارۀ این زندگی باید بازنگری شود. پرسش این است که چه چیز برای ما اهمیت دارد، و اینکه آیا ما تمایل داریم این پرسش را از خودمان بپرسیم؟