دکتر محمدجعفر محمدزاده به مناسبت ۳۹ اردیبهشت روز بزرگداشت حکیم خیام نیشابوری در کانال تلگرامی خود نوشت: در دایرهای کامدن و رفتن ماست | او را نه بدایت، نه نهایت پیداست | کس مینزند دمی درین معنی راست | کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست؟
پرسش، از مهمترین ارکان اندیشه خیام است و اصولاً هر اندیشهای از پرسش شکل میگیرد. تا پرسش در ذهن و زبان ایجاد نشود، هیچ پاسخی به ظهور نمیرسد. بیشک خیام با پرسش از معنای زندگی و غایت آن، در قلمرو فلسفه گام مینهد؛ چه پاسخ به پرسشهایی از سنخ پرسشهای خیام جز از طریق فکر فلسفی امکانپذیر نیست. پرسشهای بنیادین خیام نه تنها به ماهیت زندگی که در فرجام، به هستی آن باز میگردد؛ زیرا دایره عمومیت و علیت سؤالات وی حتی در رباعیات، چندان گسترده است که اغلب، هستی را به مثابه موضوعی واحد برای پرسش و تأمل بر میگزیند و از خلال اندیشه، زندگی و مرگ و وجود و عدم، به عوارض موجود راه میگشاید.
مثلاً در رباعی: جامی است که عقل آفرین میزندش | صد بوسه ز مهر بر جبین میزندش | این کوزهگر دهر چنین جام لطیف | میسازد و باز برزمین میزندش.
اینجا یک پرسش عمیق وجود دارد، به خلاف نظر کسانی که اینگونه رباعیها را یک تأسف یا نگاه پوچگرایانه به عالم میپندارند. به تعبیر دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی سؤال خیام در این رباعیها از غایت دهر است، در واقع خیام سؤال میکند که آیا سازنده، دهر است؟ اگر دهر است، آیا غایت ندارد و مشغول بازی است؟ آیا در این بازی غایتی مورد نظر نیست؟ ساختن و شکستن چراست و چگونه؟ خیام در این رباعیها نفی غایت نمیکند، بلکه از غایت میپرسد، اگر به این نتیجه برسیم که دهر سازنده است و میشکند یا آمدن و رفتن ما نامعلوم است نتیجه نهیلیسم خواهد بود.
این استاد فلسفه معتقد است: خیام میپرسد که آیا دهر، سازنده است؟ چه بسا سازنده کسی است که اوخالق دهر نیز باشد. اگر سازنده و برزمین زننده جام، خالق دهر باشد؛ چه بسا در کار او سری نهفته است که ما نمیدانیم و شاید در این شکستن و ساختن مصلحتی باشد.
در این رباعیها، خیام پرسشهای عمیق مطرح کرده و نظر قطعی نداده است.
(ن. ک: کتاب گفتار حکیم، محمدجعفر محمدزاده، انتشارات اطلاعات، ۱۳۹۰.)