کد خبر: 1158647
تاریخ انتشار: ۰۲ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۶:۱۵
مؤسسه حکمت زندگی مقاله‌ای از پینیت روسو نتزر را با ترجمه دکتر محمدرضا جمیلی به اشتراک گذاشت. در این مقاله در پاسخ به این پرسش که «آیا کار‌های پیش پاافتاده و روزمره می‌توانند زندگی را معنادارتر کنند»، می‌خوانیم: ویکتور فرانکل روانپزشک، بر این رأی است که جست‌وجوی معنا نخستین انگیزه انسان و بخشی اساسی از وجود ماست، از کودکانی خردسال که برای فهم دنیا چراجویی می‌کنند تا افراد بزرگسالی که در محل کار یا در دل بحران میانسالی در پی معنایی افزون‌تر‌ند.

در طی تاریخ و در جمیع فرهنگ‌ها، دیگر اندیشمندان علوم اجتماعی، فیلسوفان، الهی دانان، شاعران و مردم عادی با موضوع حیاتی معنا چالشی داشته‌اند. پژوهش‌های روزافزون بر این امر تأکید دارند که تجربه معنا می‌تواند به ارتقا به‌روزی (wellbeing) انجامیده و ما را در مقابله با فشار‌های روانی و تعالی یافتن یاری رساند. گسترش انفجاری دانش در دوران مدرن، کثرت انتخاب‌ها و سیر شتابان فناوری، همه و همه ضرورت پرسش‌های وجودی در باب معنا و هدف زندگی را گوش‌زد می‌کنند. اما تأکید و تمرکز بر معنا دشوار است. معنای زندگی - یا حتی معنای زندگی ما - فارغ از آنکه چه‌قدر در باب آن بیندیشیم، می‌تواند، چون پرسش بزرگ انتزاعی و فاقد پاسخ روشن باشد. فرانکل چنین استدلال می‌کند که «آنچه واجد اهمیت است، نه معنای عام زندگی، بلکه معنای خاص زندگی فرد در یک لحظه معین است. به دیگر سخن، معنا در کنشی که فعالانه و آگاهانه در زندگی بر‌می‌گزینیم، آشکار می‌شود. تجربه معنا در زندگی پرسشی ملموس (غیرانتزاعی) است و کاملاً مرتبط است با اولویت‌های ما و نحوه‌ای که اوقات‌مان را می‌گذرانیم در مشاغل و سرگرمی ها، در خلوت و جلوت و رقابت و خدمت. آیا فرانکل درست می‌گفت؟ من بر آن شدم پژوهشی انجام داده و بررسی کنم که آیا از طریق اموری از این دست پیش پاافتاده و روزمره می‌توان معنا و به روزی افزون‌تری را فراچنگ آورد؟
بدین‌روی، با تهیه و تحلیل یک نظرسنجی، در پی سنجش و اندازه گیری این امر است که آدمیان به چه میزان به دنبال تجربیات معنادار در زندگی روزمره‌اند مفهومی که عنوان «اولویت دادن به معنا» (prioritizing meaning) بر آن نهادم. افرادی که به معنا اولویت می‌دهند، با جملاتی از این دست موافقند که «روش برنامه روزانه‌ام را سازماندهی می‌کنم، منعکس‌کننده ارزش‌هایی هستند که برایم معنادارند» یا «من فعالیت‌هایی که برایم معنادار باشند را در زندگی خودم برگزیده و می‌گنجانم، حتا اگر آن فعالیت‌ها نیازمند تلاش و کوششی بیشتر باشند.» به عنوان مثال، این افراد ممکن است زمانی را صرف نوشتن کتاب یا حمایت از یک فرد نیازمندیا کار داوطلبانه برای هدفی ارزشمند نظیر ساخت پناهگاه حیوانات کنند. پاسخ دهندگان همچنین به پرسش‌هایی در باب میزان جست‌وجوگری معنا در زندگی و میزان بهروزی کلی خود پاسخ دادند. پژوهش اخیر من - که در مجله مطالعات شادکامی منتشر شده - حاکی از این است افرادی که در رفتار خویش معنا را اولویت می‌دهند. اولاً معمولاً معنا‌مندی بیشتری در زندگی دارند و ثانیاً، بالنسبه احساسات منفی کمتر و احساسات مثبت افزون‌تر و احساس قدرشناسی، یکپارچگی coherence، نوعی حس خوش‌بینی و کنترل، شادکامی و رضایت‌مندی بیشتری را تجربه می‌کنند. بر این بیفزایید که افراد معناجو، مادامی که صادقانه معنا را اولویت زندگی روزمره خویش می‌سازند، از معنامندی و به‌روزی بالاتری بهره مند می‌گردند.
یعنی اگر ما صرفاً سودای زندگی معنادارتر را در دل داشته، اما در این مسیر گامی برنداریم، احتمالاً ره به جایی نخواهیم برد. به جای امید بستن به کشف و درک معنا در روزی از روز‌های آتی، می‌توانیم شخصاً اختیار پرورش و تجربه کردن یک زندگی معنادار در زندگی روزمره را به دست گیریم.
مفهوم من از اولویت‌دادن به معنا تا حدودی برگرفته از ایده اولویت‌دادن به مثبت‌بودگی (prioritizing positivity) است که توسط لانا‌کاتالینو و همکارش در سال ۲۰۱۴ ارائه شده است. مشاهدات آن‌ها دال بر این بود که بسیاری از مردم شادکامی را از این طریق تعقیب می‌کنند که تلاش می‌کنند همیشه احساس خوبی داشته باشند، ولی این جست‌وجوی مدام می‌تواند نتیجه عکس به بار آورد، اما رویکرد بدیل از نظر لاناکاتالینو و همکارانش این است که اولویت را به مثبت بودگی بدهیم یا به بیان دیگر، دنبال تجربیات دلپذیر باشیم و روز خود را حول آن‌ها برنامه‌ریزی کنیم. بررسی‌های آن‌ها مبین این است که استراتژی اولویت دادن به مثبت بودگی - تلاش برای کنترل اعمال به جای کنترل احساسات - رویکرد مؤثرتری است برای ارتقای بهروزی تا وسواس مداوم داشتن برای شادکام بودن.
بررسی‌های من نشان می‌دهد که اولویت‌دادن معنا نیز فایده‌ای مشابه دارد، اما تفاوت این دو در کجاست؟
تحلیل‌های من نشان داد که هر دو رویکرد واجد امتیازات و فواید مشترک بسیاری‌اند، اگرچه تفاوت‌هایی نیز به چشم می‌خورد. صرفاً افرادی که معمولاً به معنا اولویت می‌دادند، احساس سپاس‌مندی و معنامندی بیشتری را تجربه می‌کردند، حال آنکه افرادی که معمولاً به مثبت بودگی اولویت می‌دادند، کمتر دچار افسردگی می‌شدند. آمیزه‌ای از هر دو رویکرد فوق (اولویت‌دادن به مثبت بودگی و اولویت دادن به معنا) می‌تواند بهترین رویکرد باشد؛ ترکیبی که می‌تواند مزایای کوتاه مدت (مانند شادکامی و احساسات مثبت) و مزایای بلندمدت (مانند احساس کلی یکپارچگی در زندگی) را توأمان در بر داشته باشد.
چگونه به معنا در زندگی خویش اولویت دهیم؟
اگرچه فهم ما از اولویت‌دادن به معنا هنوز به کمال نرسیده است، با این همه بند‌های فرجامین این مقاله در پی ارائه چند نکته کاربردی است تا در پی گیری زندگی معنامند مددکارمان باشد. به نظر می‌رسد که صرف داشتن درکی عقلانی از ارزش‌های شخصی‌تان یا وقوف داشتن بر منابع معناساز زندگی تان به تنهایی کافی نیست. مثلاً اگر برای خانواده ارزش قائل آید، اما با صرف وقت بیشتر برای فرزندان‌تان به این ارزش جامه عمل نپوشانید اعتقاد و درک چنین ارزشی فایده چندانی برای بهروزی شما نخواهد داشت.
پرکردن چنین شکافی بسیار مهم است. هر روز نو مجالی ا‌ست برای انجام اموری که واقعاً برایمان مهمند تا زندگی کامل و معناداری داشته باشیم، حیاتی که ارزش زیستن داشته باشد. وقتی برای روزهایمان برنامه‌ریزی می‌کنیم، می‌توانیم فعالیت‌هایی را در مدنظر قرار دهیم که منطبق با امور مهم و ارزشمند زندگی‌مان باشند. کدام کنش‌ها یا تعاملات معنادار را باید در ۲۴ساعت آینده اولویت دهید و کدام‌ها باید حذف و اصلاح شوند؟ آیا میان فهرست کار‌های کنونی و روزمره با ارزش‌های شخصی تان همراستایی و همگامی وجود دارد؟ ۲۴ ساعت گذشته خود را چگونه گذراندید؟ هفته گذشته چطور؟ سال گذشته چطور؟
خودآگاهی (Self- awareness) می‌تواند به درک ارزش‌های شخصی تان مدد رساند، فعالیت‌های روزانه تان را با ارزش‌هایتان هماهنگ سازد و انتخاب‌هایتان را در طول زمان و با مشاهده تأثیر آن‌ها بر حس معناداربودن زندگی تان تصحیح کند. متوقف کردن سگ دو زدن و مجال دادن به خود برای توجه حال‌آگاهانه به لحظه‌ها، رؤیا‌ها و خواسته‌های معنادارتان، قطب نمای شما را دقیق می‌کند.
مثلاً اگر رشد شخصی و پرورش خویشتن برایتان معنادار است، تبدیل این ارزش‌ها به عمل می‌تواند شامل فعالیت‌های روزانه مانند شنیدن سخنان الهام‌بخش یا پرورش مهارت و علایق تازه باشد و هنگامی که با اموری که کمتر خوشایند‌ند (مانند مراقبت از یک کودک یا والدین مسن) مواجه می‌شوید، می‌توانید از خود بپرسید که «چرا انجام دادن این کار برایم مهم است؟»
زمانی آلبر‌کامو گفت: «زندگی مجموعه‌ای از تمام انتخاب‌های شماست» و آنی دیلارد چنین افزودکه «البته، نحوه گذراندن روزهایمان نحوه گذراندن زندگی‌مان است.» ما بهروزی خود را از طریق اموری می‌سازیم که همه‌روزه به طور مکرر انجام می‌دهیم و این فقط مختص ما نیست. وقتی مسئولیت تعاملات، انتخاب‌ها و اعمالمان را در زندگی روزمره عهده‌دار می‌شویم، زمان بیشتری را به اموری که واقعاً برایمان مهمند اختصاص داده و ساز خویش را برای نواختن آهنگ یگانه خود در دست می‌گیریم.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار