این هشدار از سوی مسئولان فوتبال ایران دیده و شنیده نشد. خود فوتبالیها هم اینقدر خودشان را دست بالا گرفتند که واقعاً باور کردند حرفهای هستند، اما در اوج بیخبری و جوزدگی فوتبال ایران، غرب آسیا شروع به پیشرفت کرد تا چیزی از شرقیهای قاره کهن کم نداشته باشد. ژاپن و کرهجنوبی سالهاست که حساب خود را از آسیا جدا کردهاند و رسیدن به آنها برای فوتبال ما که چیزی جز بیتالمالخوری و آمادهخوری نیاموخته بعید به نظر میرسد. تنها امیدمان موفقیتهای مقطعی در غرب آسیا بود که آن هم با توجه به روند رو به رشد کشورهای این منطقه و درجا زدنهای ما دیگر غیرممکن است.
حرف بر سر این کشور یا آن کشور و این تیم یا آن تیم نیست. حرف این است که کشورهای غرب آسیا با سرمایهگذاری درست و بهرهگیری از سطح اول فوتبال دنیا در حال پیشرفت و تحول فوتبالشان هستند و در این میان فوتبال ما هنوز اندر خم برگزاری درست و بابرنامه رقابتهای لیگ داخلی خود است.
با یک نگاه اجمالی به شرایط فوتبال آسیا و برنامههای در حال اجرای آن میتوان متوجه شد که طی ماههای گذشته تنها لیگی که به بهانه واهی بازیهای ملی در آسیا تعطیل بوده و هست، لیگ فوتبال ایران است، بدون اینکه ثمری به حال تیمهای ملی داشته باشد. تیم ملی بازیهای بیاهمیتی برگزار میکند و امیدها هم به راحتی از دو رویداد مهم حذف میشوند. بارها عنوان شده و این قانون نانوشته فوتبال دنیاست که یک تیم ملی خوب از دل یک لیگ پویا و با برنامه بیرون میآید. آسیاییها این قانون را خوب آموختهاند و به خوبی در حال اجرای آن هستند و ثمرهاش هم این روزها در لیگ قهرمانان آسیا کاملاً مشخص و جلوی چشم همگان است. حدود ۳۰ سال قبل وقتی ژاپنیها برای پیشرفت فوتبالشان بازیکنان مطرح فوتبال جهان را در آستانه بازنشستگی استخدام کردند، خیلیها آنها را به باد تمسخر گرفتند از جمله خود ما در ایران، اما آنها با استفاده درست از فوتبال بهروز آنها، خود را بالا کشیدند. حالا ۳۰ سال بعد همین داستان در غرب آسیا در حال تکرار شدن است و باز هم ما فقط تماشاگر هستیم و به دنبال بهانهجویی و کوچک جلوه دادن پیشرفتهای آنها.
واقعیت را باید قبول کرد؛ واقعیت این است که سطح فوتبال باشگاهی در غرب آسیا چنان در حال پیشرفت است که باورپذیر نیست و ما از این قطار سریعالسیر بیرون افتادهایم و بیهوده در حال دویدن به دنبال آن هستیم.