با به صدا درآمدن سوت پایان بازی مراکش-پرتغال و فرانسه-انگلیس، مرحلهی یکچهارم نهایی جامجهانی به پایان رسید. فرانسه و مراکش (مغرب) به مرحلهی نیمهنهایی راه یافتند و شادی فراوانی را برای هموطنان خود به ارمغان آوردند. فوتبال بازی قابل پیشبینیای نیست و همین مسئله آن را در میان مردم سراسر جهان جا انداخته و این بازی را در مرتبهی بالاتری نسبت به بقیهی ورزشها قرار داده است. این که تیمی مانند مراکش میتواند با تعصبی زبانزد تا مرحلهی نیمهنهایی جامجهانی بالا بیاید و در جمع چهار تیم برتر دنیا قرار بگیرد فقط در فوتبال امکانپذیر است. فقط در فوتبال است که میتوانید به رویاهای خود گوشهچشمی ولو اندک داشته باشید و با آن زندگی کنید. یونان یورو ۲۰۰۴ و عراق جام ملتهای آسیا در سال ۲۰۰۷ را به یاد بیاورید که هیچ کارشناس کارکشتهای اندک شانسی هم برایشان بهعنوان قهرمان قائل نبود ولی در فوتبال امر نشدنی وجود ندارد.
مراکش در بازی برابر پرتغال همه را شگفتزده کرد و با تعصبی که از خود نشان داد توانست رویای قهرمانی کریستیانو رونالدو در جامجهانی را برای همیشه نابود کند. آنها با مثلث هجوم زیاش، بوفال و نِصیری به کابوس همیشگی پرتغالیها بدل شدند؛ هرچند هم در این بازی و هم در بازی پیش برابر اسپانیا هم موقعیتهای خوبی را گل نکردند و از این اتفاق میتوان به فقدان یک تمامکنندهی ششدانگ در این تیم پی برد.
شیرهای اطلاس، سلسائوی اروپا را بهقدری در فاز هجومی اذیت کردند که آنها مجبور شدند از همان دقایق ابتدایی نیمهی دوم برای باز کردن دروازهی یاسین بونو روی به بازی مستقیم بیاورند و در تلهی دلخواه مراکشیها قرار بگیرند. مراکش از نظر قدرت بدنی در حد و اندازهی نام پرتغال و اسپانیا نیست و به همین خاطر بهترین استراتژی ممکن را تاکنون برگزیده است؛ استفاده از تک موقعیتها و دفاع از محوطهی جریمهی خود. جامجهانی برای تیمهای نهچندان بزرگ ویترین بسیار مهمی محسوب میشود که بهواسطهی حضور در آن میتوانند اسم و رسمی بین بقیه برای خود دست و پا کنند و خلاء مسائل مدیریتی و تاکنیکی را با فاکتور «انگیزه» تاخت بزنند.
حال جهان باید با احترام بیشتری به فوتبال شمال آفریقا و خاورمیانه نگاه بیندازد و بازیکنان را زیر ذرهبین قرار دهد. مراکش به فیفا یادآور میشود که گاهی ممکن است آفتاب از مغرب طلوع کند و همیشه باد به نفع بیرق اروپا نمیوزد. البته موفقیت مراکشیها را صرفاً نباید به مسائل فوتبالی پیوند زد. برای بررسی ریشهی این آتشبازی باید به فرامتنها رجوع کرد. شیرهای اطلس پس از هر برد ارزشمندی که به دست میآورند پرچم «فلسطین» را به نشانهی همدلی با مردم مظلوم آن کشور بلند میکنند. این به خودیخود انگیزهی مضاعفی را در پی دارد و موجب میشود که مردم مسلمان دیگر کشورهای تحت ظلم هم به طرفداری از مراکش پای گیرندههای خویش بنشینند و برای ایشان دست به دعا بردارند. شاید کسب برد و افتخارآفرینی برای مراکشیها هدف باشد امّا اگر افراشته شدن پرچم فلسطین را هم فقط یک وسیله قلمداد کنیم کار ارزشمندیست که هر گروه عافیتطلبی آن را انجام نمیدهد.
به لیست دعوتشدگان به اردوی پرتغال نگاه بیندازیم؛ سانتوس از بازیکنان بسیار خوبی برای بازی در این جام بهره برده بود ولی نتیجهی کار آن چیزی که در مرحلهی قبل فکرش را میکردیم نبود. به زعم نگارنده، رونالدوی سالخورده به آفت پرتغال تبدیل شده و مثل منچستریونایتد بالانس تیمی را به هم زده است. رونالدو همچون مسی در کارهای تدافعی دخالت نمیکند و همچون او در جریان بازی قرار نمیگیرد و از طرفی سعی نمیکند که مثل مسی دیگران را صاحب موقعیت گلزنی کند و وقتی هم در ترکیب قرار ندارد عملاً مانند روح سرگردان دیگران را مورد آزار قرار میدهد. تاکید رسانهها بیش از آنکه روی تیم باشد روی رونالدوست و خود این بازیکن هم از این مسئله چندان ناخرسند نیست؛ وگرنه تیمی که از وجود بازیکنانی نظیر ژائو فلیکس، برناردو سیلوا، رافائل لیائو، برونو فرناندز و حتی گونسالو راموس در فاز هجومی بهره میبرد نباید به این شکل از جام کنار رود. بهنظر میرسد با رسیدن رونالدو به روزهای آخر دوران فوتبالیاش خون تازهای در رگهای پرتغال پمپاژ شود تا این تیم بتواند بازی روانتر و دلچسبتری از خود ارائه دهد. مراکش با پشت سر گذاشتن پرتغال همچنان به رویاپردازی خویش در قطر ادامه میدهد و پرتغال باید کمکم اندیشیدن به روزهای بدون رونالدو را در ذهن مجسم کند.
جذابترین بازی روی کاغذ در این مرحله به جدال کلاسیک فرانسه و انگلیس تعلق داشت. سهشیرها خواهان پایان دادن به ۵۶ سال ناکامی در عرصهی بازیهای ملّی بودند و خروسها فتح مجدد جامجهانی را در مخیلهشان پرورش میدادند. بازی متعادل پیگیری شد. انگلیسیها با ترکیب جذاب کایل واکر و جان استونز بهخوبی از پس امباپه برآمدند ولی این شوامنی بود که دروازهی پیکفورد را باز کرد و نقشههای ساوتگیت را به هم زد.
انگلیسیها در این جام خیلی خوب بازیها را به کنترل خودشان در میآوردند و همکاری تیمیشان بینظیر بود و بسیار راحت یکدیگر را پیدا میکردند. در این مسابقه هم چیزی از حریف قلدر خود کم نداشتند ولی در نهایت بازی را واگذار کردند. چه چیزی باعث میشود که انگلیسیها درست در لحظهای که باید میخشان را بکوبند از حرکت میایستند و به اغما فرو میروند؟ دلایل متعددی در اینخصوص وجود دارد. از جمله این که فشار بازیها در انگلیس زیاد است و اهمیت مسابقات باشگاهی باعث میشود تا بازیکنان آنچنان رغبتی برای حضور در تیم ملّی از خویش نشان ندهند. میتوان دلیل روحی و روانی را هم به سیاههی دلایل عدم موفقیت سهشیرها در بازیهای ملّی اضافه کرد؛ آنها سالهاست که در هیچ تورنمنتی قهرمان نشدهاند و این مسئله به درون ناخودآگاهشان نفوذ کرده است. بهگونهای که شکست به بخشی جداناشدنی از پیکرهی این تیم مبدل شده است و اکنون کسی هم با آن مشکلی ندارد. انگلستان گرانقیمتترین تیم این جام است و از نظر مهره اگر نگوییم بهترین، قطعاً یکی از بهترینهاست، ولی سالهاست که شخصیت قهرمانی از آنها سلب شده و شمایل یک شکستخوردهی نامدار جایش را پر کرده است. تمام این موانع سبب شده تا سهشیرها نتوانند به جایگاه حقیقی خود در فوتبال دست پیدا کنند و اکنون این دیگران هستند که در تورنمنتهای تیمهای ملّی به ترکتازی خویش ادامه میدهند. یکی از همین تیمها فرانسه است؛ فرانسه در این دوره سنتشکنی کرد و پس از سالها به اوّلین تیم قهرمانی بدل شد که در دور بعد هم از گروه خویش صعود میکند و پا به مرحلهی حذفی میگذارد. فرانسه مثل انگلیس از نیمکت پر و پیمانی بهرهمند نیست ولی شمایل قهرمانی در هستهی وجودیشان نشسته است. آنها مطمئن بازی میکنند و روی زمین و هوا مستحکمتر از هر تیم دیگری بهنظر میرسند. اگر آرژانتین فوقستارهای همچون مسی را در اختیار دارد آنها هم امباپه را دارند. مضاف بر اینکه نظم تیمی فرانسویها به آلبی سلسته میچربد. فرانسه این فینال زودرس را با برد انگلیس پشت سر گذاشت؛ آن هم در بازیای که بعضی از کارشناسان برندهی آن را قهرمان قریبالوقوع این جام میپندارند. حال باید دید که آیا باز هم آفتاب به نفع مراکش طلوع میکند و یا شگفتی تکمیل نمیشود و ما به انتظار آغاز فینال بزرگان خواهیم نشست.