جوان آنلاین: مرکز تحقیقات سازمان صداوسیما که از سیاق آن اینگونه برمیآید که بیشتر به کار یافتههای آماری میپردازد و ریاضیات در فرآیند عملکردی این مرکز پررنگتر از ساحتهای دیگر است، دیروز در نشستی پژوهشی با عنوان نامگذاری اشخاص در مجموعههای تلویزیونی سیما به این مسئله از منظر نامشناسی اجتماعی پرداختهاست.
بررسی سریالهای تلویزیونی میتواند از زوایای مختلفی سوژه تحقیقات جدی در سازمان صداوسیما باشد. فرایندی که اگر اتفاق بیفتد، بیشک در ارتقای کیفیت آثار تأثیرگذار خواهدبود، اما به نظر میرسد این مرکز امور خود را بیش از آنکه با هدف بالابردن ارتقای کیفی آثار برنامهریزی کردهباشد، صرفاً به امور اداری و فعالیتهایی از جنس آمارگیری بسنده کرده و ترجیح میدهد فعالیتها و تولیدات سازمان را در وضعیتی سطحی مورد رصد قرار دهد.
معطل ماندن ظرفیتهای پژوهشی صداوسیما
برگزاری نشستی با عنوان نامگذاری اشخاص در مجموعههای تلویزیونی سیما از منظر نامشناسی اجتماعی که روز گذشته در مرکز تحقیقات صداوسیما برگزار شد، نشان میدهد که بررسی سریالهای تلویزیونی در این مرکز عمیق و موشکافانه دنبال نمیشود و به طور عادی باید ریشههای اصلی بهبود نیافتن کیفیت سریالهای تلویزیونی را ناشی از همین معطل ماندن ظرفیتهای پژوهش قلمداد کرد.
ظاهراً اینبار اولی نیست که تأثیر نامگذاری اسامی اشخاص و شخصیتهای سریالهای تلویزیونی در جامعه به لحاظ آماری در مرکز تحقیقات صداوسیما مورد بررسی قرار میگیرد و تا جایی که این قلم به خاطر میآورد، سازمان ثبت احوال کشور نیز هر ساله به طور عادی اسامی پر استفاده در کشور را روی سایت خود اعلام میکند و همین میتواند مبنایی برای ارزیابیهای بعدی باشد و پیش از این اثرگذاری سریالهایی، چون ستایش و آثار پر بیننده دیگر را در نامگذاریها شاهد بودهایم.
آیا مرکز تحقیقات صداوسیما از درک اهمیت و اثرگذاری که میتواند بر فرهنگ جامعه داشتهباشد، آگاه است؟ و اگر چنین نیست شعار تحول مدیران سازمان چه اندازه میتواند دورنمایی روشن داشتهباشد؟ عقبماندگی سریالهای تلویزیونی به لحاظ پرداختن به مقوله فرهنگسازی مثبت در جامعه و تکالیف مربوط به افزایش رشد و آگاهیهای فرهنگی از سوی رسانه ملی در زمینههای مختلف چیزی نیست که بر کسی پوشیده باشد. در این پروسه مرکز تحقیقات صداوسیما بیش از همه نیاز دارد مباحثی راهبردیتر را در کانون توجهات و پژوهشهای خود قرار دهد، اما توقف در مباحث سطحی سببشده سریالها و برنامههای تلویزیونی شانس لازم برای تقویت را از دست بدهند. با مطالعه فرآیند طرح مباحث در نشستی که درباره نامگذاری اسامی اشخاص عنوان شده اینگونه برمیآید که اساساً هدف از تشکیل چنین نشستی اثبات تأثیرگذاری سریالهای سازمان در جامعه است؛ موضوعی که به طور عادی به نظر میرسد بیشتر در حیطه عملکرد روابط عمومی سازمان صداسیما موضوعیت داشته باشد، نه یک مرکز پژوهشی وابسته به سازمان که از آن انتظار کار عمیق تحقیقاتی میرود.
چند پیشنهاد به مرکز تحقیقات صداوسیما
حقیقت ماجرا این است که مرکز تحقیقات صداوسیما میتواند بسیار جدیتر و اثرگذارتر عمل کرده و تکالیفی مهمتر برای خود تعریف کند و اگر چنین نیازی احساس نمیکند، به این معنی است که ظرفیتهای این مرکز معطل ماندهاست. مراکز پژوهشی در همه دنیا مهمترین بازوهای تقویت کیفی محسوب میشوند و توقف یا رشد کیفیت آثار بین این دو، رابطه و نسبتی موازی دارند. امروزه سازمان صداوسیما باید سؤالاتی از این دست را برای خود مطرح کند که چرا موضوع پراهمیتی، چون خانواده در آثار نمایشی تا این اندازه دچار ضعف در محتواست؟ موازنه میان اصالت سرگرمی و محتوا در آثار نمایشی در چه وضعیتی قرار دارد؟ ضعف شخصیتهای مثبت اثرگذار در سریالهای تلویزیونی از کجا ناشی میشود؟ چرا در آثار نمایشی ایرانی نهتنها کمتر میتوان سراغی از قهرمان گرفت، بلکه بسیاری از شخصیتها جنبههای منفی انسانی را بروز میدهند؟ توجه بیش از اندازه به جنبههای منفی در جامعه و بیتوجهی به نکات مثبت از کجا ناشی میشود و چرا دستهای از فیلمنامهنویسان خود را موظف میدانند تا به برجستهسازی افراطی نقاط منفی در جامعه بپردازند؟ این موارد میتواند به امور تکنیکی نیز گسترش پیدا کند که چرا برخی آثار با وجود دغدغههای اینچنینی از اثرگذاری لازم و ارتباطگیری با مخاطب عاجز میمانند و هزاران سؤال دیگری که میتواند موضوع پژوهشهای عمیق و دقیق قرار بگیرد و فرایند آن به دست مدیران برسد و اینگونه میتوان به انتظار تحول در سازمان صداوسیما خوشبین بود وگرنه تحول با شعار هرگز رخ نمینماید.
در ادامه خوب است به مباحثی که فاطمه عظیمیفرد، مدیر گروه زبان، هنر و زیباییشناسی رسانه مرکز تحقیقات صداوسیما در نشست مذکور درباره اهمیت نامگذاری آثار تلویزیونی عنوان کرده، اشاره کرد: «برای دیدن و شناخت هر مجموعه تلویزیونی ابتدا نام آن است که توجه را جلب میکند. با مرور سریالهای تلویزیونی هم اولین نکتهای که به چشم میآید، اسامی آنهاست. البته اینکه این عنوانها چطور انتخاب میشوند، هم خودش مسئلهای جالب است، اما این نشست با تمرکز بر تأثیرات اجتماعی نامهای سریالها شکل گرفته و بر اساس پژوهشی که در اینباره انجام شده سعی دارد تأثیرپذیری جامعه را از نام آثار تلویزیونی و شخصیتهای آن بررسی کند.»
بهمن زندی، استاد دانشگاه و زبانشناس نیز در بخش دوم این نشست با بررسی تأثیر احتمالی سریالها بر انتخاب نام برای فرزندان از سوی والدین گفت: «برای بررسی اینکه اسامی سریالها تا چه میزان بر نامگذاری فرزندان تأثیر داشتهاست، اسامی فرزندان از سال۱۳۸۳ تا ۱۴۰۰ بررسی شد و دستکم بین پخش سریال تا نامگذاری فرزندان فاصله یکسالهای گذاشتهشد. بر اساس یافتههای این پژوهش رتبه نامگذاری اسامی مانی پس از سریال «تب سرد»، پریا پس از سریال «زیر زمین»، هستی پس از سریال «میوه ممنوعه»، طاها پس از سریال «اغما»، درسا پس از سریال «بزنگاه»، یلدا پس از سریال «دلنوازان»، کیان پس از سریال «مختارنامه»، ستایش پس از سریال «ستایش» و نرگس پس از سریال «نرگس» بسامد بیشتری پیدا کرد.»
وی در بخش دیگری از سخنانش اسامی شخصیتهای زن و مرد را بر اساس چهار هویت ملی، مذهبی، خنثی و قومی دستهبندی کرد و گفت: هویت خنثی، پربسامدترین هویت احصا شدهاست که بسامد آن در زنان و مردان متفاوت است. به طوریکه هویت خنثی یعنی اسامی گلها (نیلوفر، نسترن، رز)، طبیعت (شبنم، پگاه، ستاره)، زیبایی معنوی (آرزو، نوید، پیمان) و پرندگان (پرستو، شاهین) در دختران بیشتر از پسران به کار میرود.