نويسنده: كسري محمديان
دلش گرفته و افسرده است. براي فرار از اين حس دلمردگي به پاساژگردي و خريد كردن پناه ميبرد. كاري كه هميشه براي رفع اين شرايط انجام ميدهد. شايد دردش را درمان نكند ولي براي مدتي از اين حال و احوال خارجش ميكند. به يكي از پاساژهاي تازه تأسيس در يكي از خيابانهاي شمال شهر ميرود. شروع به گشتزني در پاساژ ميكند. به تمام فروشگاههاي داخل پاساژ وارد ميشود و چيزي ميخرد. دستش پر شده است از كيسههاي خريد. هنوز يك يا دو طبقه از پاساژ را نديده ولي از سنگيني خريدها دستهايش درد گرفته است. روي يكي از نيمكتهاي وسط سالن پاساژ مينشيند تا كمي خستگي در كند. به كيسههاي خريدش نگاه ميكند. بسياري از خريدها، اضافي و خارج از نياز اوست، ولي نميداند چرا آنها را خريده است. دليلش واضح است، فقط براي رفع افسردگي، همين و بس. او هم مثل خيلي از افراد جامعه فقط براي تحمل شرايط روحي خود خريدهايي از نوع «خريدهاي عصبي» انجام ميدهد. مثل خيليها كه وقتي حال و روز خوبي ندارند، ساك خريدشان را برميدارند و راهي مراكز خريد ميشوند، شبيه آنهايي كه وقتي حال خوشي ندارند ميشويند و ميسابند. البته يكي دو بار خريد كردن اين مدلي ايرادي ندارد اما اگر اين تبديل به عادت شود ديگر مسئله فقط خريد نيست، بلكه مسئله بيماري خريد كردن است و بايد آن را جدي گرفت.
خريد كردن با كلكسيوني از بيماري
خريد يكي از موضوعات زندگي هر انساني است، ولي وقتي اين خريد كردن بيش از حد معمول بوده يا با حساسيتها و وسواسهايي همراه باشد ديگر اين يك عادت و روال معمول نيست. اين يك اختلال رفتاري است. شايد شما هم در دور و اطرافتان، افرادي را ميشناسيد كه تمام وقتشان را در مراكز خريد ميگذرانند. وقتي هم دليل اين همه خريد را از آنها ميپرسيد تنها يك جواب مشترك ميشنويد: «با خريد كردن احساس آرامش ميكنم. با خريد كردن افسردگي و حال بدم از بين ميرود. ولي بعد از گذشت چند روز دوباره حالم بد است و راهي بازار و مراكز خريد ميشوم.» اين افراد مبتلا به بيماري «خريدهاي عصبي» هستند كه معمولاً بعد از هر خريد دچار احساس ندامت و پشيماني از اين همه خريد خود ميشوند ولي به علت عدم آگاهي از بيماري و اختلالي كه به آن مبتلا هستند به دنبال راه درمان و چاره آن هم نيستند.
بعضي از افراد هستند كه اعتياد به خريد دارند. يعني اجناس و كالاهايي كه اصلاً نياز ندارند را مرتب خريد ميكنند. يكي از مشخصههاي اصلي افراد معتاد به خريد، داشتن كمدها و قفسههاي مملو از لباس و وسايل غير ضروري است كه اكثر آنها بيش از يك بار هم مورد استفاده قرار نگرفتهاند. شخص بيمار به محض آنكه به يك مهماني دعوت ميشود به اين فكر ميكند كه چه بپوشد، پس بلافاصله به فكر خريد ميافتد. اكثر اين افراد نميدانند مبتلا به يك اختلال رواني هستند و اغلب با بيان اصطلاحاتي مثل اينكه «من فقط تنوعطلب هستم»، «بيش از نيازم خريد نميكنم» يا اينكه «به همه اين كالاها نياز دارم» خودشان را گول ميزنند. اعتياد به خريد برخلاف اعتياد به مواد مخدر خيلي شناخته شده نيست و در سطح جامعه كمتر به آن پرداخته ميشود. در اين تيپ شخصيتي اصلاً بحث نياز و ضرورتهاي زندگي مطرح نيست بلكه بحث نياز دروني مطرح است؛ نيازي كه به صورت غيرمنطقي و نامعقول فرد را وادار به خريد ميكند.

به غير از افرادي كه مرتب در حال خريد هستند، دسته ديگري هم هستند كه دچار وسواس در خريد كردن هستند. يعني براي خريد يك جنس دچار اضطراب و دلهره و وسواس ميشوند. اين افراد ساعتها براي خريد يك وسيله كوچك زمان ميگذارند. خريد وسواسي حالتي است كه در حدود يك تا 6 درصد جمعيت كلي يك جامعه را در بر ميگيرد و بيشتر هم در زنان مشاهده ميشود. به طور مثال خانم، قصد دارد يك مانتو براي خود خريداري كند. بايد تمام فروشگاههاي مانتو فروشي موجود در سطح شهر را بگردد تا بتواند خريد خود را انجام دهد. روانشناسان علت اين اختلال يا بيماري را عزت نفس پايين، اضطراب و نياز به كاهش استرس ميدانند. از نظر روانپزشكان اين ناراحتي ميتواند توأم با ساير اختلالات كنترل تكانه مثل جنون دزدي و اختلالات خلقي و وسواس باشد. شروع اين اختلال معمولاً از ۱۸سالگي است، با اين حال بيماران تا دهه سوم يا چهارم زندگي خود يعني زماني كه دچار مشكلات مالي جدي ميشوند، در پي درمان آن برنميآيند.
بيماري خريد خود را درمان كنيم
تمام اين رفتارهاي رواني در رابطه با خريد كردن قابل اصلاح و درمان است به شرط آن كه ما با خود روراست بوده و سعي در شناخت اين پديده داشته باشيم. مثلاً اگر كسي احساس ناراحتي غيرعادي در وجود خود كرده، از هنجار و جريان عادي زندگي خارج و متوجه شده كه بيش از اندازه خريد ميكند بايد هشيار باشد كه مشكلي در كار است. مثلاً خودش را با يك آدم عادي مقايسه كند و ببيند كه مثلاً او چند تا ليوان دارد و يك آدم عادي چند تا؟ اگر جواب تفاوت فاحشي بود در اين صورت بايد جدي به اين رفتار خود مشكوك شود. اعتياد به خريد هم مانند اعتياد به مواد مخدر است و هيجان و شعف قبل از خريد و نشاط هنگام خريد درست مانند مصرف مواد مخدر است. تعداد دفعات و مبالغ هزينه شده در هر خريد بايد بيشتر شود تا احساس نشاط در فرد پايدار بماند. پس اگر فردي متوجه شد كه مرتب در حال خريد كردن است و اين خريد به او شعف و شادي بيش از حد ميدهد بايد به اين رفتار خود مشكوك شود.
براي درمان اولين قدم اين است كه خود را خوب بشناسيم؛ اگر واقعاً عاشق «خريد كردن» هستيم، از خود بپرسيم: چرا؟ آيا به خاطر هيجان جستوجو و يافتن كالاست؟ آيا از اينكه حراجهاي عالي پيدا كرده و اجناسي را با قيمت عالي بخريم لذت ميبريم؟ ميل شديد به تملك مواردي خاص مانند كفش، البسه يا لوازم الكترونيكي داريم؟ دادن پاسخ مثبت به هريك از پرسشهاي فوق لزوماً به اين معنا نيست كه ما مشكلي داريم، اما اگر شك داريم كه احتمالاً خرج كردن ما از كنترل خارج شده است، بسيار مهم است كه اين موارد را مورد بررسي قرار دهيم.
دومين قدم اين است كه احساس خود در زمان خريد كردن را با دقت بررسي كنيم: آيا بارها در اثر محركهاي احساسي خاصي به خريد كردن پرداختهايم؟ براي مثال، آيا هنگامي كه افسرده، خشمگين، نگران يا تنها هستيم، به اميد خوشحال كردن خود، چيزهايي ميخريم؟ با درك احساساتي كه در اين امر دخيل هستند ميتوانيم روشهاي ديگري غير از خريد كردن را براي مقابله با آنها بيابيم و در نهايت اگر مطمئن هستيم كه مشكل داريم، سعي كنيم از حراجيها، فروشگاههاي بزرگ و مراكز خريد دوري كنيم. اگر نميتوانيم به كلي آنها را ناديده بگيريم، فهرستي تهيه كرده و از آن پيروي كنيم و تنها زماني به گشت زدن و تماشاي مغازهها برويم كه همه آنها تعطيل باشند. هنگامي كه با تمايل مقاومتناپذير خريد كردن مواجه شديم، خود را با فعاليتي نظير قدم زدن (بدون همراه بردن كيف پول) يا يك فعاليت ديگر مشغول كنيم تا اين تمايل شديد بگذرد. در آخر اگر خود نتوانستيم راه چاره را پيدا كنيم از يك روانشناس كمك بگيريم و بيماري خود را درمان كنيم.