نويسنده: محمد مهر
سؤالات مهم و بنيادين كودكان پرسشهايي نيستند كه بسياري از افراد بتوانند به راحتي از پس آن برآيند. كودك وقتي درباره پديده مرگ سخن ميگويد يك اشتباه از جانب شما ميتواند ذهن او را به شدت تخريب كند. يادم ميآيد كودك بودم و روزي مادرم درباره جهنم سخن گفت. آن قدر درباره جهنم حرف زد و زد تا اينكه روزهاي بعد هميشه درباره جهنم خواب ميديدم. جاهايي شبيه به حمامهاي مخروبه با در و ديوار زرد رسوب گرفته كه بخارهاي غليظي از آن متصاعد ميشد و بخشي از كابوسهاي من در آن جهنم ميگذشت. تصويرهايي كه ما درباره پرسشهاي كودكان ارائه ميكنيم در ذهن آنها در خواب و بيداري ادامه مييابد و ممكن است كه سالها آنها را اذيت كند. از طرف ديگر دانش ما عموماً درباره سؤالات بنيادي و مهم كودكان آنقدر عميق و فربه نيست كه بتواند پاسخي به اين سؤالات باشد.
راهنماي پرسشهاي بنيادين كودكان كجاست؟
نكتهاي كه وجود دارد اين است كه چرا مؤسسات آموزشي كودكان فصلي از فعاليتهاي خود را به اين زمينه اختصاص نميدهند؟ «راهنماي پرسشهاي بنيادين كودكان» ميتواند عنوان سلسله كتابها، نشستها يا كارگاههايي در اين زمينه باشد. واقعيت آن است كه والدين امروز به خاطر تنوع مسئوليتها و استرسها و درگيريها به اندازه كافي عصاره ذهنشان درگير موضوعات متنوعي ميشود - اگرچه همه اين مسائل باعث نميشود كه آنها از تربيت كودك خود غفلت كنند و از زير بار مسئوليت شانه خالي كنند - اما همچنان كه هيچ پدر و مادري براي درمان فرزند خود نميرود پزشكي بخواند - يعني صرفاً به خاطر اينكه كودك او سرما خورده يا نه به مداخله بيشتر و جديتري چون جراحي نياز دارد برود در آزمون و كنكور پزشكي شركت كند - چون اين كار را امري مضحك و بيمعنا مييابد جا دارد اين فرهنگ آرام آرام در جامعه ما جا بيفتد كه درباره ذهن و روان كودكان خود نيز چنين استدلالي را بپذيريم. يعني والدين ما عموماً اين فرصت و زمان و استعداد را ندارند كه درباره بسياري از جزئيات تربيتي كودكان در نزد خود اجتهاد درستي داشته باشند و لازم است كه به آنها مشاورههاي دقيقي در اين باره داده شود.
شكل ارائه اين مشاورهها ميتواند متنوع باشد، از كتاب تا محصولات مولتي مديا يا چند رسانهاي، نشست و ميزگرد تا كارگاههاي آموزشي و نظاير آن اما همه اين اشكال در يك نقطه ميتواند به فصل مشترك برسد و آن اينكه محتواي مناسبتر آموزشي و تربيتي را در اختيار والدين براي ارائه به كودكان خود بگذارد.
پدر و مادر! به سؤال كودك فكر كنيد نه به وجاهت خودتان
نكته بسيار مهم در مواجهه با سؤالات بنيادين و مهم كودكان اين است كه والدين نبايد بيشتر از آن كه دغدغه پاسخ به سؤال را داشته باشند در پي حفظ وجاهت خود نزد كودك باشند. بسياري از ما به عنوان پدر و مادر دوست داريم كه كودكان، ما را افرادي كمخرد و كمدانش تصور نكنند، بنابراين بيشتر از آن كه به فكر جواب درست، كوتاه و جامع باشيم در پي حفظ وجاهت شخصي خود برميآييم و اين بزرگترين اشتباهي است كه ميتوان در رويارويي با سؤالات مهم كودكان مرتكب شد. اتفاقاً اين جا يك بستر مهم آموزشي و تربيتي از جانب والدين به كودكان است كه اين تفكر را در ذهن آنها جا بيندازند كه دانش ما نسبت به بسياري از مقولهها محدود است.
اين يك بستر مهم آموزشي است. اگر پدر و مادر اصرار بورزند و طوري رفتار كنند كه انگار پاسخ همه سؤالات در آستين آنهاست و آنها يك دايرهالمعارف جامع هستند اين وهم آرام آرام در ذهن كودك جاگير ميشود كه پس ما به صورت مادرزادي و غريزي دايرهالمعارف دانش هستيم و نيازي به گشتن و پرسيدن و رنج كشيدن و آزمون و خطا نيست و ميتوان با اتكا به ذهن خود پاسخ همه سؤالات را داد. اين يك اتفاق خطرناك است كه امروز تبعات آن را در جامعه خود هم ميبينيم، حضور افرادي كه به ندرت در عرصههاي حقوقي، روانشناختي، فني و عرصههاي ديگر نياز به مشاوره را در خود حس ميكنند، چون به آنها از همان كودكي آموزش داده نشده كه ما پاسخ بسياري از سؤالات را نميدانيم.
پاسخ فيالبداهه و غير دقيق، ممنوع!
پس گام مهم والدين در مواجهه با سؤالات مهم و بنيادين كودكان اين است كه تلاش نكنند فيالبداهه و آني به اين پرسشها پاسخ بدهند. والدين حتي از كودك خود وقت بگيرند. مثلاً به او بگويند من نميتوانم الان به اين سؤال پاسخ بدهم و بايد از كساني كه مطلعتر از من هستند بپرسم. البته اگر ما به كودك در اين باره قولي ميدهيم حتماً بايد به آن عمل كنيم. يعني اين طور نيست كه مهلت خواستن يا گفتن اين جمله كه «من بايد از افراد مطلعتر در اين زمينه سؤال بپرسم» راهي براي فرار و طفره رفتن از مسئوليت ما درباره سؤالات كودكان باشد بلكه اتفاقاً به خاطر اين است كه ما بتوانيم به مسئوليت خود در اين باره دقيقتر عمل كنيم.
پس به كودك توضيح دهيم كه چون پرسش تو پرسش بزرگي است نميشود پاسخ آني به آن داد حتي به او بگوييم كه شايد بسياري از آدمها نتوانند به اين سؤال پاسخ بگويند. به اين ترتيب دو گام را در ذهن كودك برداشتهايم. اول اينكه سؤالات همه در يك سطح از اهميت نيستند، اين گونه كه برخي از سؤالات پاسخهاي كاملاً مشخص، آني و ساده دارد.
ميتوانيم از مثالهاي سادهاي براي اين منظور استفاده كنيم. مثلاً بگوييم اگر كسي از ما پرسيد آب در يخچال هست يا نه؟ در چند ثانيه ميتوانيم پاسخ سؤال او را بدهيم با يك باز و بسته كردن درِ يخچال، اما اگر او از ما پرسيد به نظرت چند ستاره در آسمان وجود دارد ما نميتوانيم به سادگي پاسخ سؤال او را بدهيم حتي ممكن است كسي نتواند پاسخ كاملاً دقيقي به اين سؤال بدهد چون ستارگان بسيار بسيار زيادي در دنياي ما وجود دارد
كودك را در پاسخ به سؤالهايش مشاركت دهيد
موضوع دوم اينكه كودك به تدريج متوجه ميشود كه براي يافتن پاسخ سؤالات بايد به خود زحمت داد و جستوجو كرد و اين طور نيست كه پاسخ سؤالات در آستين پدر و مادر باشد. اين يك روش خوب است كه كودك را در پاسخ دادن به سؤالهايش مشاركت بدهيم: «خودت چه فكر ميكني؟» باز اين جا هم مرزهاي كاملاً باريكي بين پدر و مادرِ مسئوليتپذير و كساني كه ميخواهند از زير بار اين مسئوليت شانه خالي كنند وجود دارد. ممكن است يك پدر و مادر «خودت چه فكر ميكني؟» را دقيقاً به نيت مشاركت دادن كودك در يافتن پاسخ سؤال طرح كند و پدر و مادر ديگري براي اينكه كودك براي چند لحظه دست از سر او بردارد يعني توپ را به زمين كودك بيندازد از عبارت «خودت چه فكر ميكني؟» استفاده كند.