نويسنده: حسن فرامرزي
همه كودكان به يك اندازه پرسش ندارند و همه كودكان به يك اندازه سؤالات خود را نميپرسند. در واقع اينجا ما با يك مسئله پيچيدهاي روبهرو هستيم، كودكاني كه سؤالات زيادي براي پرسيدن دارند و زياد سؤال ميپرسند و كودكاني كه سؤالات زيادي دارند اما به هر دليل پرسشهاي خود را مطرح نميكنند، بنابراين قضاوت در اين باره دشوار است، اما در اين ترديدي نيست كه كودكان خلاقتر پرسشهاي زيادي دارند چه اين پرسشها را مطرح كنند و چه دروني كرده و در ذهن خود بچرخانند.
كودكاني كه خلاقتر هستند درباره چرايي پديدهها دائم اين پرسش را مطرح ميكنند. آنها ميپرسند وقتي شعله شمع را فوت ميكنيم آن شعله كجا ميرود؟ يا مثلاً وقتي برف آب ميشود، سفيدي برف كجا ميرود؟ اينها سؤالهاي مهمي هستند كه پاسخ دادن به آنها بسيار دشوار است، اما نشان دهنده تيزبيني يك كودك است. وقتي كودك ميپرسد وقتي برف آب ميشود سفيدياش كجا ميرود؟ نشان ميدهد كه با دقت به يك فرآيند نگاه كرده است.
او ديده است كه يك مشت برف كاملاً به رنگ سفيد است، اما همين برف به محض اينكه در دست او آب ميشود ناگهان بيرنگ ميشود. پس اين سفيدي به كجا رفته است؟ يا وقتي شعله شمع را فوت ميكنيم در يك لحظه شعله شمع غيب ميشود. اين شعله شمع كجا ميرود؟
بدترين نوع مواجهه با اين سؤالهاي علمي اين است كه ما بگوييم آخر اين هم شد سؤال؟ خب معلوم است وقتي شعله شمع را فوت ميكنيم شعله تمام ميشود، اما از خود بپرسيم آيا آنچه از ديد ما امري قطعي و مسلم به نظر ميرسد به واقع اينگونه است؟ ما بر اثر تكرار روابط علت و معلولي آنها را اموري مسلم ميپنداريم. مثلاً ميگوييم باران از ابر فرو ميريزد و طوري اين امر را محتوم و مسلم ميدانيم كه انگار هم ابر و هم باران و هم فرآيند فروريزش باران از ابر را مثل كف دست خودمان ميشناسيم، اما واقعيت اين است كه همه اينها توهمي بيش نيست، چون چه تشكيل ابر و چه فروريزش باران از ابر اموري كاملاً پيچيده و چندلايه هستند و ميشود از منظرهاي فيزيكي، شيميايي، هواشناسي و ساير ابعاد به آنها نگاه كرد و به پاسخهاي متنوع در اين باره رسيد.
از اين منظر كودكان براي ما والدين يك نعمت خدادادي هستند كه با حضور آنها دوباره درباره روابط علت و معلولي غور كنيم و اين روابط را اموري مسلم و محتوم در نظر نياوريم. آن وقت همراه شدن با اين پرسشهاست كه ميتواند زندگي ما بزرگ ترها را هم از يكنواختي و روزمرگي بيرون بكشد.
با يك پرسش علمي كودك كه از ديد تيزبينانه او در دنبال كردن يك پديده برميخيزد ما به واقع يك سفر علمي و اكتشافي را آغاز ميكنيم. وقتي برف آب ميشود سفيدياش كجا ميرود؟ اين پرسشي است كه احتمالاً بسياري از ما پاسخ آن را نميدانيم و حتي اگر نتوانيم در كوتاه مدت به يك پاسخ مستدل برسيم باز اين حسن را دارد كه در اين شگفتي و معجزهاي كه بارها و بارها جلوي چشم ما بوده، اما ما به سادگي از كنارش عبور كردهايم درنگ كنيم و اين فكر به ذهن ما هم خطور كند كه: «چه بسا پديدههاي عجيب و زيبايي كه به خاطر عادتها و روزمرگيها از نگاه ما پنهان شدهاند».