نويسنده: سيدمصطفي رنجبر*
براي بررسي آسيبهاي اجتماعي همچون نزاع و درگيري در خيابان لازم است كه نه از افراد خشن، بلكه از شرايط خشونت آميزي كه منجر به نزاع و درگيري ميشود، شروع كرد. بنابراين اگر نزاع و درگيري را در تحليل جامعه شناختي به عنوان كنشي اجتماعي بدانيم لازم است كه به دو نوع حالت مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد. در حالت اول نزاع به عنوان شيوهاي از تعامل اجتماعي بايد در ارتباط با زمينههاي اجتماعي و فرهنگي و انگيزههاي مرتبط با آن مورد بررسي قرار گيرد و در حالت دوم نيز مقايسه مناطق مختلف از بعد خشونت ميتواند تصوير بهتري از شرايط خشونت آميز برايمان ارائه دهد.
اگر نزاع خياباني را به عنوان شيوهاي از تعامل اجتماعي بدانيم كه يك كنشگر اجتماعي از طريق آن بتواند در جامعه به اهداف خود برسد اين مسئله داراي ابعاد و مصاديق متعددي است. در بعد كلان به نظر ميرسد كه اگر مردم در روابط اجتماعي خود براي رسيدن به اهداف به زور و خشونت متوسل ميشوند نشانگر اين است كه ساختارها و نهادهاي مرتبط با نظام اجتماعي نتوانستهاند آنچنان كه بايد و شايد در برقراري نظم و وفاق اجتماعي كاركرد مناسبي داشته باشند. از جمله ساختارها و نهادهاي مرتبط با نظم اجتماعي ساختار اقتصادي در بعد كلان است و از مصاديق عيني اختلال در ساختار اقتصادي در جامعه ايران وجود گسترده تبعيض و نابرابري و شكاف طبقاتي اقتصادي - اجتماعي است.
نمونه بارز اين مسئله در جامعه ايران را با مفهومي به نام بالا شهر و پايين شهر ميتوان قلمداد كرد. در دل اين ساختار شرايط فرهنگي - اجتماعي بسيار تحقيرآميزي وجود دارد كه باعث ميشود پايههاي اخلاق در مناسبات اجتماعي تضعيف شود و مناسبات اجتماعي توأم با توهين و تحقير طبقات پايين توسط طبقات بالا شكل گرفته و نوعي از سرخوردگي اجتماعي و محروميت در ميان طبقات پايين شكل بگيرد كه در اصطلاح ناكامي شكل گرفته از نوع ناكامي حيثيتي است كه به مراتب بدتر از ناكامي اقتصادي است كه به دنبال خود انواع آسيبها ي اجتماعي را توليد ميكند.
اگر به علل شكلگيري اكثر نزاعهاي خياباني توجه كنيم حتماً ميتوان ديد كه بيشتر اين نزاعها به نوعي با مناسبات و روابط اجتماعي نابرابرانه و تحقيرآميزي عجين است كه در آن فردي احساس ميكند توسط ديگري مورد تحقير و توهين قرار گرفته و فوراً بايد از او انتقام گيرد و اين شرايط خشونت آميز بيشتر با كلام تحقير آميز همراه است. بنابراين ميتوان نتيجه گرفت كه هرگونه ناكامي اقتصادي به خودي خود باعث بروز نزاع نميشود، بلكه وقتي ناكامي اقتصادي با ناكامي حيثيتي همراه ميشود كه اكثرا هم در سطحي اجتماعي همراه ميشود، به دنبال خود نزاع يا روابط اجتماعي خشونت آميز را در پي خواهد داشت.
اما در مورد علل شكلگيري نزاع خياباني ميتوان اينچنين استدلال كرد كه وقتي در سطوح مختلف اجتماعي از خانواده گرفته تا خيابانها، سازمانها، نهادها و. . . نيازهاي افراد آنگونه كه بايد و شايد تأمين نشود و به نوعي افراد در تأمين نيازهاي خود ناكام بمانند نتيجه اين ناكامي براساس قاعده علمي چه در بعد جامعهشناختي آن و چه در بعد روانشناختي آن با بروز پرخاشگري همراه خواهد بود.
در جامعهاي كه ركود اقتصادي طولاني باشد و مشكلات معيشتي و رفاهي لاينحل بماند معلوم است كه از دل اين شرايط نسلي توليد ميشود كم تحمل يا به عبارت بهتر با آستانه تحمل پايين. در پاسخ به چرايي اينكه نسلهاي جديد از نظر آستانه تحمل نسبت به نسلهاي پيشين كم تحمل ترند ميتوان گفت كه نسلهاي جديد به علت به حاشيه كشيده شدن از متن و فضاي واقعي جامعه و توجه نكردن به نيازهاي مادي و معنوي نسلهاي جديد توسط نسلهاي پيشين سرخوردهتر از آن است كه بتواند در مقابل مشكلات و شرايط چالش برانگيز تحمل داشته باشد.
در ارتباط با مسئله نزاع خياباني ميتوان گفت كه اين مسئله در مناطقي اتفاق ميافتد كه كنترل اجتماعي در آن مناطق پايين بوده و كساني كه احساس ميكنند آزادي عمل بيشتري نسبت به عمل خشونت آميز دارند دست به عمل خشونت آميز ميزنند. در جامعه شناسي كجروي نظريهاي وجود دارد به نام نظريه پنجرههاي شكسته. از منظر اين ديدگاه حتي وجود يك پنجره شكسته در يك محله كافي است تا افرادي كه به شكل آماده باش هستند مرتكب رفتار خشن و بزهكارانه شوند.
به عبارت ديگر نزاع و ساير آسيبهاي اجتماعي، بيشتر در مناطقي از شهر اتفاق ميافتد كه داراي ظاهري آشفته اعم از ديوارهاي كثيف، كوچههاي كثيف و شيشههاي شكستهاند و به عبارت ديگر اين وضعيتها نشان ميدهد كه نظارت يا كنترل اجتماعي در آن مناطق ضعيف است كه از اين رو اين مناطق پتانسيل بالقوهاي در بروز نزاع و درگيري دارند.
علل نزاع ميتواند ناشي از به چالش كشيده شدن منابعي همچون حيثيت اجتماعي و اقتدار يا دارايي افراد توسط افراد و گروههاي ديگر در جامعه باشد و شدت نزاع نيز ميتواند از نزاع كلامي گرفته تا ضرب و جرح يا اقدام به صدمه به طرف مقابل خود و تداوم نزاع نيز ميتواند ريشهها و ابعاد نزاع در گذشته باشد. همچنين عمق آن ميتواند از لايههاي بيروني گرفته تا لايههاي دروني جامعه امتداد داشته باشد.
* كارشناس ارشد جامعهشناسي