نويسنده: علی احمدی فراهانی
آنچه در پي ميآيد گفت و شنودي است كه سالها پيش با عالم فقيد مـرحوم آيت الله حاج ميرزا جـعفراشراقي تبريزي از اعلام شهرتبريز صورت گرفته است. مرحوم اشراقي ازدوستان ديرين حضرت امام بود و از منش ايشان خاطرات فراواني داشت. وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي و در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسي، از سوي مردم تبريز به نمايندگي انتخاب شد.
حضرتعالي از چه مقطعي وارد حوزه قم و چگونه با حضرت امام خميني آشنا شديد؟
بسم الله الرحمن الرحيم. بنده درسال 1353ﻫ. ق برابر با 1313ﻫ. ش وارد شهر مقدس قم شدم. در آن زمان حضرت امام(ره) در حوزه قم منطق و منظومه را درس ميگفتند. بنده در كلاس درس منظومه و اسفار ايشان شركت ميكردم و در آن جلسات بود كه با مقام علمي معظمله آشنا شدم. آن موقع به ايشان «حاجآقا روحالله» ميگفتند و به اين نام شهرت داشتند. خيلي زود با حضرت امام(ره) آشنا شدم و مورد لطف و مرحمت آن عزيز قرار گرفتم. در مجلسي كه هفتهاي دو شب در منزل افرادي چون «حاج اديب تهراني» و «حاجآقا لواساني» برپا بود، شركت ميكردم. اين مجالس با روضهخواني شروع و در كنار آن، مسائل سياسي و علمي نيز مطرح ميشد.
ارتباط حضرت امام(ره) با آيتالله العظمي بروجردي را چگونه ديديد و از اين رابطه چه خاطراتي داريد؟
چند سال پس از ورودم به قم حضرت آيتالله بروجردي به قم مشرف شدند. حضرت امام(ره) در آن زمان مروج ايشان بودند و نسبت به معظمله ارادت خاصي داشتند. حضرت آيتاللهالعظمي بروجردي شبها معمولاً در منزل خودشان نماز ميخواندند و بعد از نماز نيز در جمع دوستان مباحث مختلفي بيان ميشد. امام(ره) نيز در جلسات شركت ميكردند. يادم ميآيد شبهاي تابستان براي فرار از گرما به پشتبام ميرفتيم. آن روزها بهندرت از كولر و اين جور چيزها استفاده ميشد و براي گريز از پشههاي مزاحم به درون پشهبند ميخزيديم. شبي يكي از خادمها به پشتبام آمد تا پشهبندي براي آيتالله بروجردي نصب كند، اما هرچه تلاش كرد، نشد كه نشد. حضرت امام(ره) كه متوجه جريان شده بودند با سرعت به پشتبام آمدند و آن را بهخوبي آماده و بعد رو به ما كردند و فرمودند: «اين جوري نصب ميشود....» ما هم طريقه نصب آن را ياد گرفتيم.
از واقعه 15 خرداد1342 چه خاطراتي داريد؟ منويات و پيامهاي حضرت امام چگونه به شما ميرسيد؟
در رخداد سال 1342 ﻫ. ش در قم نبودم، اما وقايع را از دور تحت نظر داشتم. نكتهاي كه در آن روزها برايم بسيار اهميت داشت همان شيوه برخورد و منطق قوي حضرت امام(ره) در مواجهه با حوادث و مسائل بود. ايشان نهتنها يك فقيه مسلم، يك اصولي ژرفنگر و يك فيلسوف نكتهبين ـكه مطالب پيچيده علمي را بسيار روان و ساده بيان ميكردندـ بودند، بلكه در مسائل سياسي آن زمان نيز از قدرت تحليل بسيار قوياي برخوردار بودند. بنده اين قدرت را از همان ابتدا در ايشان ديده بودم. يادم ميآيد كه مطلب را هم خوب ميفهميدند و هم خوب ميتوانستند آن را به ديگران انتقال بدهند. براي همين هم خيليها در جلسه درس ايشان شركت ميكردند. در آن زمان ايشان غالب قرآن را حفظ بودند. پيامهاي ايشان و مطالبي كه در منبر ميفرمودند يا در مدرسه فيضيه بيان ميكردند، چاپ و در شهرهاي مختلف پخش ميشد. ما از اين طريق با افكار و نقطه نظرهاي معظمله آشنا شديم. مطالبي كه ايشان مطرح ميكردند قاطعانه و در عين حال برجسته و درخور توجه بود. مطالب مطرحشده از سوي امام به حدي روشنگرانه و دلنشين بود كه نور و عظمت آنها سراسر شهرها را دربرميگرفت و زمامداران مذهبي تمام شهرها حمايت خود را از آن بيانات اعلام ميكردند و بعضاً اطلاعيه هم ميدادند. اين موضعگيري حضرت امام(ره) ادامه داشت تا اينكه مأموران ساواك ايشان را دستگير كردند و به زندان بردند.
رويداد دستگيري حضرت امام (ره)چه تأثيري در شدت دادن به نهضت داشت؟
بعد از دستگيري حضرت امام(ره) موج اعتراض سراسر ايران را فراگرفت. مطالب مطرحشده از سوي ايشان در سخنرانيها توسط جوانهاي مجاهد و باهوش، مخفيانه به صورت اعلاميه و شبنامه در سطح شهرها پخش ميشد. كار آنان به اندازهاي ماهرانه بود كه نيروهاي اطلاعاتي و شهرباني آن زمان نميتوانستند رد پايي از آنها پيدا كنند. حضرت امام(ره) در مدت چند سالي كه در تركيه و عراق تبعيد بودند از دور وقايع را زير نظر داشتند و هر وقت لازم ميدانستند بيانيهها و راهنماييهاي خود را توسط افرادي به ايران ميفرستادند كه بسيار سريع و مخفيانه پخش ميشد. در اين مدت افراد زيادي از حوزه قم به عراق رفتند و دور و بر ايشان را گرفتند.
رويداد 15 خرداد در تبريز را چگونه ديديد؟ اعتراضات به چه شكل انجام ميشد؟
در قضاياي 15 خرداد در تبريز هم اعتراضاتي انجام شد. مردم در مساجد جمع شدند و در خيابانها تظاهرات كردند. اجتماعات و راهپيماييها سراسري بود و در تمام بلاد ايران مثل مشهد، اهواز و... مردم حركت كردند. تعدادي هم دستگير يا مجروح شدند. البته بعد از تبعيد حضرت امام(ره) رژيم تا اندازهاي موفق به كنترل امور شد. در ايام محرم آن سال، دستههاي مذهبي كاملاً شكل سياسي به خود گرفته بودند. دستههاي عزادار در بازار و مساجد، در قالب نوحهخواني و سينهزني اعتراضهاي خود را مطرح ميكردند. رژيم در اين باره مماشات ميكرد و سختگيري زيادي نداشت. اگر هم حساسيت نشان ميداد در مورد برخي از جلسات بود. در آن سال مردم در مسجدي كه به مسجد «حاج ميرزا يوسف آقا» مشهور بود، جمع ميشدند. در آنجا تعدادي از مردم توسط نيروهاي رژيم دستگير شدند. رژيم شاه براي كنترل اوضاع و احوال تصميم گرفت تعدادي از مبارزان روحاني آن روز را تبعيد كند. رژيم با اين تلاشها موفق شد آتش انقلاب را براي مدتي زير خاكستر نگه دارد. ساواك تبريز افرادي چون دروازهاي، اهري و مرحوم سيدمحمد خسروشاهي را دستگير كرد و آنها را به زندان قزلقلعه فرستاد.
عكسالعمل روحانيون و مردم تبريز نسبت به دستگيري امام(ره) چگونه بود؟
بعد از دستگيري حضرت امام(ره) عدهاي از علما از شهرهاي مختلف به تهران مهاجرت كردند. از تبريز هم چند نفري رفتند. يكي از آنها آقاي آسيد احمد خسروشاهي و ديگري آقاي حاج ميرزا عبدالله مجتهد تبريزي بود كه يكي از اركان حوزه علميه آن زمان تبريز و از دوستان بسيار قديمي و صميمي امام(ره) محسوب ميشد. آنها به عنوان اعتراض به تهران رفتند. بعد از آن وقايع مردم تبريز چند روزي مغازههاي خود را بستند و در راهپيماييهايي كه در سطح شهر انجام شد، شركت كردند. شايد شش ماهي طول كشيد كه مغازهها نيمه تعطيل بود.
با عنايت به دوستي ديرينه حضرتعالي با امام، از ديدگاه شما راهبرد ايشان در مبارزه چه بود؟
نظر امام(ره) در مسير مبارزه آن بود كه ريشهاي و اصولي عمل شود؛ برخلاف عدهاي از آقايان كه اعتقاد داشتند بايد در سايه انتقاد و اعتراض تا حدودي جلوي تندرويهاي رژيم گرفته شود و به اصطلاح ميخواستند اينگونه امر به معروف و نهي از منكر كنند. نظر حضرت امام(ره) آن بود كه بايد ريشه اين نظام كنده شود. هميشه قضايا را از اين زاويه مينگريستند و جهت مبارزه را بدين سو ميكشاندند.