کد خبر: 1114894
تاریخ انتشار: ۲۰ آبان ۱۴۰۱ - ۲۱:۰۰
اشاراتی در باب زمانه و کارنامه دولت غلامرضا ازهاری
۴۴ سال پیش در چنین روزهایی، دولتی که اکنون آشوب طلبی عده‌ای اندک را انقلاب می‌خواند، در تلاش برای سرکوب انقلاب اسلامی ملت ایران، غلامرضا ازهاری را به نخست‌وزیری برگزید.
احمدرضا صدری

۴۴ سال پیش در چنین روزهایی، دولتی که اکنون آشوب طلبی عده‌ای اندک را انقلاب می‌خواند، در تلاش برای سرکوب انقلاب اسلامی ملت ایران، غلامرضا ازهاری را به نخست‌وزیری برگزید. آنچه در مقال پی آمده می‌خوانید، اشاراتی است درباره دوره صدارت این ژنرال ارتش شاه که نتوانست گرهی از ارباب بگشاید. امید آنکه تاریخ‌پژوهان انقلاب اسلامی و عموم علاقه‌مندان را مفید و مقبول آید.

دولت ژنرالی که «خیلی هارت و پورت نمی‌کرد»!
شاید بهتر باشد که در آغاز مقال، از شخصیت و کارنامه غلامرضا ازهاری و از منظر شاه، یک ارزیابی داشته باشیم. این شناخت از آن روی در خور اهمیت است که در آینده بی‌مبنا بودن خویش را نشان داد. یکی از اسنادی که در این باره می‌توان بدان استناد کرد، روزنگاشت امیراسدالله علم در مورخه ۱۵ آذر ۵۲ است که شاه آشکارا اُمرای ارتش خویش را داوری می‌کند:
«شرفیابی... گزارش دادم که تیمسار م... در بیمارستانی در پاریس بستری شده است. شاه به من دستور داد حتماً تمامی مخارج معالجه‌اش را بپردازیم، گفت لازم بود این شخص تنبیه شود، اما این دلیل نمی‌شود که تا گور دنبالش باشیم. بعد از مکثی کوتاه، ادامه داد فکر نمی‌کنم اهل جنگیدن باشد، فقط با سخن‌پراکنی و آرتیست‌بازی خود را بزرگ کرده بود. فکرش را که می‌کنم، هیچ‌یک از امرای ارتش ما جربزه درست و حسابی ندارد. همه آن‌ها افسران بزمی هستند، شاید به استثنای ازهاری که خیلی هارت و پورت نمی‌کند، چنانچه در محک آزمایش گذاشته شود، ممکن است خودی نشان دهد. بعد اسامی تعدادی از امرای ارتش را ردیف کرده و همه را طبل‌های تو خالی خواند. با اشاره به خاتمی فرمانده نیروی هوایی گفت با اینکه ممکن است او قابلیت سازماندهی خودش را ثابت کرده باشد، اما تضمینی وجود ندارد که تحت فشار جنگ ایستادگی کند....»

سرکوب برای مصالحه
تقریباً مشخص بود برکشیدن دولت غلامرضا ازهاری، برای ارعاب و تأمین زمان مناسب برای شاه، در راستای سرکوب و نمایش‌هایی از قبیل تعیین دولت و مجلس ملی صورت می‌گیرد؛ امری که به علت سرعت انقلاب، مجال تحقق نیافت و در حد تئوری باقی ماند. در مقالی پژوهشی بر تارنمای مرکز اسناد انقلاب اسلامی، در این باره آمده است:
«شاه قصد داشت تا با روی کار آوردن ازهاری، نشان دهد که رژیم قابلیت‌های نامحدودی برای سرکوب دارد و مصالحه با او، منطقی به نظر می‌رسد. ازهاری سال‌ها بعد در مصاحبه‌ای با یک رادیوی فارسی زبان در امریکا درباره چگونگی تعیین شدنش به نخست‌وزیری گفت: حدود هفت یا هشت روز قبل از ۱۳ آبان ۵۷، شاه به او پیشنهاد نخست‌وزیری داده بود که نپذیرفت و پس از وقایع ۱۳ آبان، شاه او را احضار کرد و به او گفت شما از این ساعت نخست‌وزیر هستید و این یک امر نظامی است و باید اجرا شود! پس از انتصاب ازهاری، اعلام حمایت امریکا از شاه و رژیمش ادامه پیدا کرد. در اولین اقدام، در روز پس از منصوب شدن ازهاری، برژینسکی با صلاحدید کارتر، در تماس با شاه اعلام کرد اتخاذ هرگونه تصمیمی از سوی او و حتی استفاده از قدرت، مورد حمایت آن‌ها خواهد بود. روز بعد دولت‌های امریکا و انگلستان، رسماً از روی کار آمدن دولت نظامی در ایران حمایت کردند و دیوید اوئن گفت برقراری نظم در ایران، به نفع مصالح بریتانیاست. بیانیه حمایت کارتر از شاه نیز از رادیو تلویزیون ملی ایران پخش شد. طبق گفته ازهاری، او بدون برنامه خاصی، قصد آرام کردن مردم را داشت. وی در اولین سخنرانی‌اش اعلام کرد دولت او برای مدت محدودی است و هدف او، حفظ موقعیت امنیتی برای صورت پذیرفتن انتخابات است. او از همان ابتدا سعی کرد با سفارت امریکا در تماس باشد و با ژنرال گست ملاقاتی داشت که به او گفته شد در رابطه با حمایت امریکا مطمئن باشد و به زودی می‌تواند سفیر را ملاقات کند. سولیوان و ازهاری به طور مرتب با هم دیدار داشتند و ازهاری در ملاقات‌های خصوصی، نگرانی شدید خود را از اعتصاب در مناطق نفتی ابراز می‌کرد. او در یکی از این دیدار‌ها از سولیوان خواست تا به منظور پیدا کردن یک راه‌حل برای بحران به او کمک کند. شیوه‌ای که ازهاری در پیش گرفت، آمیزه‌ای از آشتی و سرکوب بود تا به این وسیله برای حرکت بعدی شاه فرصت بخرد. درست در زمانی که کارتر به حمایت از شاه می‌پرداخت، سولیوان با این پیش‌بینی که احتمال سقوط شاه یا خارج شدن آن از صحنه وجود دارد، سعی می‌کرد زمینه‌ای برای ادامه حضور امریکا در صحنه فراهم ساخته و از فرصت طلبی شوروی‌ها برای سوءاستفاده از انقلاب، جلوگیری به عمل آورد. با این حال برخلاف پیش‌بینی‌ها و حمایت‌های مکرر امریکا و انگلیس، دولت ازهاری، درست مانند دولت شریف امامی، تنها کاری که کرد سرعت بخشیدن به روند انقلاب بود....»

به بند کشیدن چاکران دیرین
به بند کشیدن خدمتگزاران، جان نثاران و چاکران درگاه، از ترفند‌های قدیمی حکومت‌های سلطنتی، برای ساکت کردن جماعت به جان آمده قلمداد می‌شود. در دولت غلامرضا ازهاری نیز عده‌ای فراوان از مقربان پهلوی دوم به زندان گسیل شدند تا بلکه ملت بپذیرد که شرایط کنونی معلول بد عملی اینان بوده و آن را به شاه تسری ندهد! امری که باز هم محقق نشد و مردم زیر بار چنین فریبی نرفتند. سیدمرتضی حسینی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، موضوع را به ترتیب پی آمده تحلیل می‌کند:
«دولت ازهاری برای آرام کردن خشم مردم، به بازداشت عده‌ای از سران حکومت پهلوی دست زد که این اقدام نسنجیده اوضاع را وخیم‌تر از گذشته کرد. در این بخش به اسامی برخی از این افراد و سابقه آن‌ها در حکومت پهلوی و اتهامی که برای آن بازداشت شده‌اند پرداخته می‌شود: یک: امیرعباس هویدا نخست‌وزیر ۱۳‌ساله حکومت پهلوی، در روز ۱۷ آبان ۱۳۵۷ توسط دولت ازهاری بازداشت و به یکی از اقامتگاه‌های ساواک منتقل شد. در مورد اتهامات وی و دیگر سران بازداشتی، نظرات متفاوتی ارائه شده است. عده‌ای معتقدند مشاوران شاه به او گفته بودند که برای نجات رژیم و بقای سلطنت، باید عده‌ای قربانی شوند و شاه که برای بقای خود حاضر بود وفادارترین دولتمردان خود را قربانی کند، با دستگیری هویدا و دیگران موافقت کرد. شاه، اما در کتاب پاسخ به تاریخ، در باب دستگیری هویدا و دیگر سران، خود را تبرئه کرده و تقصیر را به گردن دولت ازهاری انداخته است: ازهاری نیز، چون مشتاق بود حسن نیت خود را به مخالفان نشان بدهد، فوراً ۱۲ تن از مقامات عالی‌رتبه را توقیف کرد. دو: نعمت‌الله نصیری، رئیس سابق سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک). نصیری که در آن زمان به عنوان سفیر ایران در پاکستان حضور داشت، به دستور حکومت به تهران احضار شد و به زندان اوین انتقال یافت. او با اتهام فساد مالی و دریافت وام‌های کلان از حکومت و در پی دستور محمدرضا برای انحلال کامل ساواک و برخورد با سران این سازمان، بازداشت شد. سه: منوچهر آزمون نماینده مردم تهران در مجلس شورای ملی و وزیر کار و امور اجتماعی در کابینه هویدا. او نیز همان اتهامات مشابه هویدا و نصیری، به‌خصوص اتهام فساد مالی و دریافت وام‌های کلان، توسط دولت ازهاری بازداشت شد. چهار: عبدالعظیم ولیان وزیر تعاون و امور روستاها، وزیر اصلاحات ارضی، استاندار خراسان و نایب‌التولیه آستان قدس رضوی، در دولت ازهاری به اتهام فساد مالی دستگیر و بازداشت شد. پنج: داریوش همایون وزیر اطلاعات و جهانگردی دولت جمشید آموزگار و همچنین قائم‌مقام دبیرکل حزب رستاخیز بود. او نیز به همان اتهامات و اهداف مشابه دستگیر شد. شش: غلامرضا نیک‌پی از اعضای اصلی حزب ایران نوین، معاون نخست‌وزیر در دولت هویدا، وزیر آبادانی و مسکن در کابینه هویدا و شهردار تهران بود که در سال ۱۳۵۷ طی حکمی از جانب محمدرضا پهلوی، به نمایندگی شهر اصفهان منصوب شد. او در جریان دستگیری سران در دولت ازهاری، بازداشت شد و به زندان قصر انتقال یافت. هفت: سپهبد جعفرقلی صدری، رئیس سابق شهربانی کشور، به اتهام سوء استفاده از مقام و موقعیت خود و همچنین از دلایل اصلی آشوب و ناآرامی‌های اخیر به علت اقدامات نادرست، توسط دولت ازهاری بازداشت شد. هشت: دکتر منوچهر تسلیمی، معاون سازمان اطلاعات و امنیت کشور در سال ۱۳۴۶ و وزیر بازرگانی در دولت هویدا، در دوره نخست‎وزیری ازهاری دستگیر و بازداشت شد....»

«اعتصابات» به مثابه فلج‌کننده دولت ژنرال
از جمله عواملی که سقوط دولت غلامرضا ازهاری را تسهیل کرد، اعتصابات عمومی به ویژه اعتصاب صنعت نفت بود. این امر موجب شد دولت از برآوردن حوائج روزانه خویش نیز مستأصل شود، چنانکه آرش نصیری زرقانی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران می‌نویسد:
«موج اعتصابات، آسیب‌های اقتصادی فراوانی را به رژیم تحمیل کرد، به‌طوری‌که میزان تولید نفت که پیش از اعتصاب‌ها ۰۰۰/ ۱۰۰/۶ بشکه در روز بود، در هشتم آبان یعنی اواخر دوران نخست‌وزیری شریف‌امامی، به یک میلیون بشکه کاهش پیدا کرد. با تغییر نخست‌وزیر و استقرار دولت ازهاری، وی با بهره‌گیری از قوای نظامی سعی کرد تا حدودی وضعیت تولید نفت را متعادل کند، اما موفق نشد. درمجموع استراتژی اعتصابات به ویژه از جانب کارکنان صنعت نفت و همچنین کارخانجات و شرکت‌های تولیدی، سبب شد اتحاد و همبستگی اقشار گوناگون جامعه با یکدیگر افزایش یابد و سایر اصناف و گروه‌ها به‌طور سازمان‌یافته وارد میدان مبارزه با رژیم شوند. کارمندان دولت، معلمان و اساتید دانشگاه، ارباب جراید و مطبوعات، رادیو، تلویزیون و... گروه‌های دیگری بودند که همین روند را تا پیروزی نهایی ادامه دادند. علاوه بر این، رژیمی که بیشترین تکیه‌اش بر درآمد حاصل از فروش نفت بود و حتی از آن به عنوان یک منبع قدرت سیاسی بهره می‌گرفت، با اعتصابات یکپارچه، دچار اختلال مهلکی در سیستم اقتصادی و سیاسی شد. اعتصابات سراسری نه‌تن‌ها در داخل اقتدار رژیم را در رویارویی با ملت به چالش کشید، بلکه بازیگران عرصه بین‌الملل به ویژه حامیان غربی شاه را نیز از ادامه حکومت او ناامید کرد. کوتاه سخن اینکه با گسترش اعتصابات، بیش از پیش عدم مقبولیت و مشروعیت رژیم نزد آحاد مردم نمود یافت تا جایی‌که سرانجام به ورطه نابودی کشیده شد....»

واکنش مطبوعات به دولت نظامی، با طولانی‌ترین اعتصاب تاریخ
دولت نظامی بر حسب آنچه از رفتار آن معهود است، کاری جز زدن و گرفتن و بستن نمی‌داند! از این روی معدود مطبوعاتی که در کشور منتشر می‌شدند نیز از اقدامات ایذایی دولت ازهاری در امان نماندند. روزنامه‌ها با نظر به شرایط جامعه، تصمیم به اعتصاب گرفتند که این سکوت خبری، دو ماه تداوم یافت و به طولانی‌ترین اعتصاب تاریخ رسانه‌های مکتوب مبدل شد. روح‌الله امین‌آبادی، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران، ماجرا را اینگونه گزارش کرده است:
«دولت نظامی غلامرضا ازهاری از همان لحظات نخست، چنگ و دندان خودش را به مطبوعات کثیرالانتشار کشور نشان داد و در بامداد روز دوشنبه ۱۵ آبان ماه، هیئت تحریریه سه روزنامه کیهان، اطلاعات و آیندگان، در عمل به اشغال نظامیان درآمد. تعدادی از خبرنگاران سرشناس بازداشت و حتی نسخه‌های منتشر شده روزنامه آیندگان نیز جمع‌آوری شد! در این شرایط به دو گونه می‌شد واکنش نشان داد، نخست آن که روزنامه‌نگاران با در نظر گرفتن اینکه رسالت آنان انتشار رخداد‌ها و آگاهی رسانی به مردم است، به فعالیت خود با مناسباتی که دولت نظامی در نظر گرفته بود، ادامه دهند و خبر و گزارشی که از زیر ساطور سانسورچی‌ها بیرون درز می‌کند را نیز یک خبر بدانند یا نه، با توقف انتشار، پیام رساتر و بلندتری به جامعه مخابره کنند و آن اینکه شاه برهنه است و صدای انقلاب ملت ایران را هر چند با یک گوش شنیده شده، ولی از گوش دیگر بسان دروازه این صدا خارج شده و مناسبات گذشته همچنان برقرار است. مطبوعات هر چند از سر اضطرار، راه دوم را انتخاب کردند و از ۱۵ آبان انتشار جراید کثیر الانتشار متوقف شد. اعتصاب دوم مطبوعات با روی کار آمدن دولت نظامی ازهاری شروع شد و پس از دو ماه و با سقوط این دولت و روی کار آمدن شاپور بختیار، خاتمه یافت. ۱۵ دی ۱۳۵۷، آخرین روز اعتصاب مطبوعات بود و در روز شنبه ۱۶ دی، طولانی‌ترین اعتصاب تاریخ مطبوعات خاتمه یافت....»

وقتی دولت نظامی از پس انقلاب بر نمی‌آید
هدف نخست دولت نظامی ازهاری، چیزی جز فرونشاندن امواج انقلاب اسلامی یا تعدیل آن نبود، امری که در عمل نتوانست آن را محقق سازد. راهپیمایی‌ها و تظاهراتِ رو به گسترش، در سراسر ایران تداوم یافتند و نهایتاً آمال دولت را نقش بر آب ساختند. نویسنده اثر «مشهد از مقاومت تا پیروزی» از انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، در باب اعتراضات مشهد در آن دوره، چنین می‌نویسد:
«مردم در این روزها، بیشتر همایش‌های خود را در حرم مطهر برگزار می‌کردند و روز ۲۹ آبان، عده‌ای از تظاهرکنندگان در صحن عتیق، هنگام ورود به صحن نو، با پرتاب سنگ تابلوی نئون سر در آگاهی حرم را شکستند. دژخیمان پهلوی به حرم مطهر امام رضا (ع)، حمله بردند و تعدادی از زنان و مردان به شهادت رسیده و تعدادی نیز زخمی شدند. مأموران حتی در داخل حرم و رواق‌ها، با مردم درگیر شدند و به سوی آن‌ها شلیک کردند. آن‌ها با پرتاب گاز اشک آور به داخل رواق‌ها، مردم را متفرق کردند و در این جریان چادرها، کفش‌ها و کلاه‌های زیادی داخل رواق‌ها و صحن عتیق به زمین ریخته بود. عده شهدای این واقعه، ۱۱ نفر اعلام شد. دلیل حمله نظامیان به داخل حرم، نجات جان دو ساواکی بود که از سوی مردم شناسایی و دستگیر شده بودند. آیات عظام قمی و شیرازی با انتشار اعلامیه‌ای، یورش دژخیمان رژیم پهلوی به حرم مطهر امام رضا را محکوم کردند. آیت‌الله شیرازی روز ۳۰ آبان را تعطیل عمومی اعلام کرد. روز سی‌ام آبان در اجتماع پزشکان، دانشگاهیان و کارکنان بیمارستان شهناز پهلوی در بیمارستان شاه‌رضا، پس از سخنرانی، مأموران فرمانداری نظامی به داخل بیمارستان ریخته و مردم را متفرق کردند و پروفسور رضوانی و دکتر روحانی را با خود بردند و اجتماع کنندگان اعلام کردند تا بازگشت دو نفر یادشده بیمارستان را ترک نخواهند کرد. آن‌ها تمامی شب را در بیمارستان ماندند. فردای آن روز دانشگاه تعطیل شد و استادان و دانشجویان در محوطه بیمارستان شهناز اجتماع کرده و آزادی دکتر روحانی و پروفسور رضوانی را خواستار شدند. عده‌ای از فرهنگیان نیز با اجتماع خود در دادگستری، برای آزادی دکتر روحانی و پروفسور رضوانی تلاش کردند. آیت‌الله مرعشی به اتفاق چند نفر از روحانیون به بیمارستان رفته و به مردم پیوستند و در سالن مجتمع آموزشی سخنرانی کردند و نماز جماعت خوانده شد. ساعت ۱۲:۴۵، دو نفر نامبرده به وسیله سرگرد طبرسی به بیمارستان وارد و به سوی سالن مجتمع آموزشی هدایت شدند و آیت‌الله مرعشی و همراهانش از بیمارستان خارج شدند. ساعت ۹ صبح تعدادی از طبقات مختلف مردم که بیشتر آن‌ها دانش‌آموز، دانشجو و روحانی بودند، مقابل منزل آیت‌الله حاج آقا حسن قمی اجتماع و پس از آن به سمت منزل آیت‌الله سیدکاظم مرعشی حرکت کردند و شعار‌هایی علیه رژیم به خاطر تیراندازی در حرم مطهر دادند. در ساعت ۱۱ صبح تعدادی از مردم اطراف فلکه ششم بهمن اجتماع کردند و با پرتاب نارنجک گاز اشک‌آور متفرق شدند....»

همه مثل سگ از شاه می‌ترسند
در آغاز این مقال و از زبان امیر اسدالله علم، نگاه شاه به غلامرضا ازهاری را بازگفتیم. در پایان نیز بهنگام به نظر می‌رسد تا دیدگاه ازهاری نسبت به شاه را از طریق روزنگاشت‌های وزیر دربار بدانیم. علم در ۲۶ مرداد ۵۱، از ازهاری نکته‌ای را نقل می‌کند که در خور توجه به نظر می‌آید:
«شرفیابی... گفتم با وجود اینکه موقعیت مناسب حرف‌های خنده‌دار نیست، ولی ناچارم واقعه مضحکی را که دیشب در دفتر نمایندگی اسرائیل رخ داده، گزارش کنم و آن عبارت از این بود که من مشغول گفتگو با رئیس ستاد ارتش اسرائیل بودم و درباره پیشرفت‌های ایران حرف می‌زدیم که ناگهان ارتشبد ازهاری مثل خروس بی‌محل پرید میان حرف ما و گفت اینجا هر پیشرفتی که انجام گرفته، یک علت داشته و آن هم اینکه همه مثل سگ از شاه می‌ترسند! اگر کسی دستوری را که او داده، انجام ندهد، حسابش با کرام‌الکاتبین است. شاه گفت خب اشکال این حرف چیست؟ ناچار شدم بگویم ترس و وحشت، جانشین درستی برای میهن‌پرستی و انجام وظیفه نیست. شاه گفت باز هم نمی‌دانم کجای حرف او اشکال داشته؟ که به روشنی منظورش این بود، در آینده بهتر است نظریاتم را برای خودم نگه دارم....»

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار