جوان آنلاین: اواخر فروردین‌ماه امسال مردی در تهران وحشت‌زده به اداره پلیس رفت و از دو سارق خشن به اتهام سرقت گوشواره‌های همسرش شکایت کرد.
پاره شدن گوش
وی در توضیح ماجرا گفت: «خانه‌ام در یکی از خیابان‌های جنوبی تهران در منطقه خزانه است. شب بیرون از خانه بودیم تا اینکه ساعتی قبل همراه همسر و فرزند خردسالم با خودرویم به طرف خانه‌مان حرکت کردیم. در نزدیکی خانه، خودرویم را پارک کردم، اما همسر و فرزندم قبل از پارک خودرو پیاده شدند و داخل کوچه به طرف خانه‌مان به راه افتادند که ناگهان مرد جوان هیکلی در تاریکی شب از پشت به همسرم حمله کرد و گوشواره او را از گوشش کشید. همسرم همراه فرزندم روی زمین افتادند و سارق خشن هم فرار کرد. با دیدن این صحنه یک لحظه شوکه شدم و سارق را تعقیب کردم، اما او کمی آن‌طرف‌تر سوار موتورسیکلت همدستش شد و فرار کرد. لاله‌های گوش همسرم در این حادثه پاره شده بود و خون تمام بدنش را گرفته بود که او را برای درمان به بیمارستان رساندم و سپس برای شکایت به اداره پلیس آمدم.»
سرقت وحشیانه
با شکایت مرد جوان، پرونده به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت برای رسیدگی در اختیار تیمی از کارآگاهان پایگاه هفتم پلیس آگاهی قرار گرفت. همزمان با ادامه تحقیقات، فیلم سرقت وحشیانه دو سارق از زن جوان در فضای مجازی منتشر شد. بررسی فیلم نشان داد، زن جوان همراه فرزند خردسالش داخل کوچه به سمت خانه‌اش در حال حرکت است که موتورسیکلتی با دو سرنشین کمی آن‌طرف‌تر توقف می‌کند. مرد هیکلی از موتورسیکلت پیاده و از کنار زن جوان رد می‌شود و ثانیه‌هایی بعد ناجوانمردانه از پشت به زن جوان حمله می‌کند. زن جوان که دست فرزند خردسالش را در دست دارد، شوکه می‌شود و مرد جوان هم همان ابتدا گوشواره زن جوان را می‌گیرد و می‌کشد. زن مقاومت می‌کند، اما سارق هیکلی او را همراه فرزندش به زمین می‌زند و با سرقت گوشواره‌ها به سرعت فرار می‌کند.
شناسایی
مأموران پلیس در ادامه بررسی‌های فنی چهره سارقان گوشوار‌های زن جوان را به دست آوردند. چهره به دست آمده به سرعت با آلبوم سارقان سابقه‌دار مطابقت داده شد و مأموران دریافتند دو متهم، سارقان سابقه‌داری به نام‌های کیانوش و پژمان هستند که چندین سابقه کیفری در پرونده‌شان ثبت شده است. مأموران دریافتند کیانوش چند روز قبل از زندان به مرخصی رفته و همدستش هم مدتی است که از زندان آزاد شده است. با به دست آمدن این اطلاعات، دو متهم تحت تعقیب قرار گرفتند و مأموران موفق شدند عصر روز پنج‌شنبه چهارم اردیبهشت‌ماه کیانوش را در مخفیگاهش بازداشت و به اداره پلیس منتقل کنند.
گفتوگو با متهم/ ۱۴ سابقه سرقت
کیانوش، سارق سابقه‌داری است که به گفته خودش ۱۴ بار به جرم سرقت، زورگیری و ... بازداشت و راهی زندان شده است.
کیانوش زندانی فراری هستی؟
به مرخصی آمده بودم.
اما خودت را معرفی نکردی؟
بله، ۸۰۰ میلیون تومان ردمال داشتم و از آنجایی که نمی‌توانستم این مبلغ را فراهم کنم، ترسیدم به زندان برگردم.
برای مرخصی چه وثیقه‌ای گذاشتی؟
دو فیش حقوقی از بستگان و دوستانم گذاشتم و به مرخصی آمدم.
چه تعداد سابقه داری؟
۱۴ بار به اتهام زورگیری، سرقت و ... بازداشت شده و به زندان رفته‌ام.
پس بیشتر عمرت را زندان بودی؟
بله. در مجموع ۱۰ سال زندان بودم.
آخرین بار کی بازداشت و کی از زندان آزاد شدی؟
دو سال قبل به اتهام کیف‌قاپی دستگیر شدم و به زندان افتادم تا اینکه یک روز قبل از حادثه از زندان آزاد شدم.
درباره شب حادثه توضیح بده؟
همراه همدستم با موتور داخل خیابان پرسه می‌زدیم تا طعمه‌ای پیدا و اموالش را سرقت کنیم. وقتی چشممان به زن جوان افتاد، دوستم گفت فرصت خوبی است، چون کوچه خلوت بود و می‌توانستیم به راحتی اموال زن جوان را سرقت کنیم. دوستم موتورش را نگه داشت و من پیاده شدم و از پشت سر به زن جوان حمله و گوشواره‌هایش را سرقت کردم.
چطور متوجه گوشواره‌های شاکی شدی؟
به‌هرحال ما حرفه‌ای هستیم و کافی است روسری یا لباس یک زن کمی جابه‌جا شود. ما چشمانمان به طلا حساس است و برق آن خیلی زود چشمانمان را می‌گیرد و چاره‌ای هم نداریم جز اینکه سرقت کنیم. آن شب هم در یک لحظه دوستم متوجه گوشواره‌های طلای زن جوان شد و به من گفت قیمتی است و ارزش ریسک دارد که آن را سرقت کنیم. من هم پیاده شدم و سرقت کردم.
فکر نمی‌کردی اتفاق بدی برای زن جوان و فرزندش بیفتد؟
آن لحظه فقط به فکر سرقت گوشواره‌ها بودم و تصور نمی‌کردم او بخواهد در برابر من مقاومت کند.
گوشواره را چند فروختید؟
فرصت نشد بفروشیم. البته وزنش بالا بود و فکر کنم ۴۰ میلیون تومانی ارزش داشت و می‌خواستیم در فرصت مناسب بفروشیم که من دستگیر شدم و مأموران هم گوشواره‌های سرقتی را از محل زندگی‌ام کشف کردند.
چرا ادامه ندادی؟
واقعیتش ترسیدیم. وقتی متوجه شدیم فیلم سرقت‌مان در فضای مجازی منتشر شده از ترس سرقت‌هایمان را کنار گذاشتیم تا ردی از خودمان به جا نگذاریم، اما پلیس ما را شناسایی کرد و من به دام افتادم.
