وي علاوه بر رياست ايل تيموري (متمركز در شرق خراسان)، مقامهاي دولتي گوناگوني را به عهده داشت. او در زماني كه قوامالسلطنه والي خراسان بود و كلنل محمدتقي خان پسيان فرماندهي ژاندارمري آن منطقه را به عهده داشت، يعني سالهاي 1296ش. ـ 1300ش. برابر با 1918م. ـ 1921م. فرماندار قوچان بود.
همچنين اميرتيمور در بيشتر دورههاي مجلس شوراي ملي زمان سلطنت رضاشاه شركت داشت و دوست و همكار قوامالسلطنه، سيد حسن مدرس، عبدالحسين تيمورتاش، وثوقالدوله، مؤتمنالملك و علي دشتي بود. در اوايل سلطنت محمدرضاشاه نيز در چند دوره وكيل مجلس شد و در كابينه دكتر مصدق مسئوليت وزارتخانههاي كار و كشور و سرپرستي شهرباني كل كشور را به عهده داشت. از آنجا كه اميرتيمور از ملاكان بزرگ خراسان بوده است، درباره اصلاحات ارضي نظرگاههاي قابل مطالعهاي ابراز ميكند. وي نيز چون عدهاي ديگر از رجال قديم ايران در آخرين روزهاي سلطنت محمدرضاشاه با او ديدار كرد و در اين زمينه خاطرات جالبي دارد.
محمدابراهيم اميرتيمور در سال 1273ش. برابر با 1984م. در خراسان به دنيا آمد. اجداد اميرتيمور رياست ايل تيموري و مسئوليت حفاظت سرحدات خراسان را به عهده داشتند. اميرتيمور فرزند اميرعلي مردان خان تيموري ملقب به نصرتالملك است كه شرح حال او را در اين خاطرات ميخوانيد.
اميرتيمور در تاريخ 20 دي ماه 1296، در سن 23 سالگي با خانم حاجب دولو، ملقب به نيرعظمي، دختر مصطفي قلي خان امير معظم حاجبالدوله در تهران ازدواج كرد. حاصل اين ازدواج يك پسر و شش دختر بود. فرزند ارشد اميرتيمور ناهيد نام دارد كه با اسكندر ميرزا، رئيسجمهور سابق پاكستان ازدواج كرد. پسر اميرتيمور، محمدرضا سفير ايران در هندوستان، اتحاد جماهير شوروي و انگلستان بود كه در حين خدمت در لندن فوت كرد. اميرتيمور در تاريخ 11 آبان 1334 با افروز فرهود ازدواج كرد و از او صاحب دو پسر و دو دختر شد. پس از وقوع انقلاب، در سال 1358 از ايران خارج شد و حدود چهار سال با فرزندانش در جنوب كاليفرنيا زندگي كرد. وي در اواخر سال 1361 به ايران مراجعت كرد و پنج سال بعد در تاريخ 22 بهمن 1366 در سن 93 سالگي در تهران درگذشت و در گورستان بهشت زهرا به خاك سپرده شد. حبيب لاجوردي مجري طرح تاريخ شفاهي دانشگاه هاروارد در مقدمه خاطرات كلالي آورده است: «خاطرات اميرتيمور در دو جلسه چهار ساعته و پنج ساعته در تاريخهاي 5 و 14 بهمن 1360 برابر با 25 ژانويه و اول فوريه 1982 در منزل ايشان در لاهويا در ايالت كاليفرنيا توسط ويراستار اين كتاب ضبط شد. از آنجا كه با اميرتيمور آشنايي قبلي نداشتم، اين مصاحبه به پيشنهاد يكي از دوستان در زماني كه از ايالت كاليفرنيا ديدن ميكردم ترتيب داده شد. خانهاي كه اميرتيمور در آن اقامت داشت، يك طبقه و ساده بود. هر دو باري كه به ملاقات ايشان رفتم، در منزلش را باز كرد. او كه در آن تاريخ حدود 88 سال داشت، مردي بود متشخص، با ابروهاي پرپشت و قدي كوتاه و خميده. همواره كت و شلوار تيره، جليقه و كراوات به تن داشت. عصا به دست ميگرفت، عينك نميزد و همانطور كه از متن خاطراتش مشهود است، سخت پايبند آداب و تعارفات سنتي ايراني بود. در طول مصاحبه تلفن بيسيمي در كنارش قرار داشت و تمام تلفنها را در غياب فرزندان شخصاً جواب ميداد. علاوه بر آن اغلب با تلفن از دوستان و اقوام مقيم آن ناحيه دعوت ميكرد به ديدنش بيايند، چون ظاهراً از تنهايي دلتنگ بود. در طي دو جلسه مصاحبه همواره عدهاي از فرزندان، خويشان و دوستان در اتاق مصاحبه حضور داشتند. به گفته يكي از خويشان وي كه در جلسه حضور داشت، «سردار علاقه زيادي به تعريف داستانهاي زندگي خود دارد و اغلب اين خاطرات را براي حضار تعريف ميكند.» تجربهام اين مطلب را تأييد ميكرد، زيرا هر دو بار پس از پنج ساعت صحبت كمترين آثار خستگي در اين مرد 88 ساله به چشم نميخورد.»