خبر توافق ایران و عربستان برای از سرگیری روابط با میانجیگری چین که روز جمعه ۱۹اسفندماه، با صدور بیانیهای سهجانبه علنی شد، به مثابه انفجار بمبی خبری در عرصه رسانهها عمل کرده و موجب شگفتی و غافلگیری در بین سیاستمداران و تحلیلگران سیاسی گردید، چراکه نه تنها پیش از این هیچ نشانهای از تغییر در مواضع بین دو کشور ایران و عربستان دیده نمیشد و امریکا و صهیونیستها مدام بر طبل شکلگیری ناتوی عربی و سامانه پدافند یکپارچه علیه جمهوری اسلامی و توسعه طرح صلح ابراهیمی میکوبیدند، حتی سفر رئیسجمهور چین به عربستان وحضور وی در جمع برخی رؤسای شورای همکاری و متحدان عربستان را علیه تهران قلمداد میکردند.
حال آنکه همان زمان هم در بیانیه صادره گرچه به موضوعاتی مثل جزایر سهگانه ایرانی اشاره شده بود، اما راهحل مسئله هم گفتگو و شیوههای مسالمتآمیز ذکر گردیده بود.
شاید عامل اصلی این شگفتی و غافلگیری نوع گرایشات سهطرف این توافق به امریکا برمیگردد که عربستان به عنوان متحد امریکا و غرب در منطقه غرب آسیا و ایران به عنوان کشوری مورد غضب و تهدید امریکا و چین به عنوان رقیب و تهدید جهانی علیه امریکا مطرح هستند و چنین توافقی سیلی آشکار بر چهره امریکا به حساب میآید که نه تنها یک متحد سنتی او با جمهوری اسلامی اختلاف را کنار گذاشته و به افزایش روابط روآورده، بلکه نفوذ کشور چین به عنوان رقیب راهبردی امریکا در منطقه غرب آسیا، منطقه نفوذ سنتی امریکا، توسط متحد اصلی به رسمیت شناخته شده و تحکیم میشود. همچنین سیاست فشار و منزوی سازی ایران به عنوان اصلیترین ابزار امریکا علیه تهران نیز خنثی شده و برای سایر کشورهای تحت تحریم و محاصره اقتصادی الگویی از مقاومت، همکاری و عبور از فشار وتحریم رقم میخورد.
از این رو، برخی رسانهها از آن به عنوان نشانهای از تغییر نظم جهانی و چالش ژئوپلتیک برای امریکا یاد کرده و برخی نیز به دوران پساامریکا در غرب آسیا خوشامد گفتند.
به موازات این، رژیم صهیونیستی نیز به عنوان متضرر نامیده شده و روزنامه آحارونوت اعلام کرد، عربستان به صورت اسرائیل آب دهن انداخته است که حاکی از حس شدید تحقیر از سوی صهیونیستها میباشد.
آنچه موجب ناامیدی امریکاییها و عصبانیت صهیونیستها از این توافق تاریخی و سهجانبه شده، در پیوند با موارد زیر قابل درک است و میتوان آن را ناله بعد از دریافت یک سیلی سخت و غافلگیرانه دانست. مواردی چون:
۱-آشکار شدن خط بیاعتمادی به امریکا در بین برخی متحدان امریکا که پیش از این با رهاسازی دولت متحد خود در افغانستان و فرار از این کشور، بنای آن شکل گرفته بود.
۲-پی بردن متحدان امریکا به افول قدرت و ناتوانی آن کشور برای حل مسائل متحدان خود و از دست دادن هژمون و سلطه گذشته و ناچار بودن به پذیرش بلوکبندیهای جدیدی که امثال چین میتوانند محوریت آن را داشته باشند.
۳-اثبات اقتدار و استحکام نظام جمهوری اسلامی ایران که حتی کشوری مثل عربستان پس از کسب تجاربی مثل ورود به چالشها و تقابلهایی منطقهای با آن با اتکا به امریکا و غرب، سرانجام چارهای جز بازگشت به روابط و پذیرش این واقعیت نمیبیند.
۴- نافرجام ماندن و بیاساس بودن راهبردها و طرحهای رژیم صهیونیستی ولو برخوردار از حمایتهای امریکا و غرب، در برخورد با مقاومت فعال و صبورانه جریان مقاومت با محوریت جمهوری اسلامی ایران که شعاع آن تمام منطقه را پوشش داده و ادامه تقابل با آن نه تنها منابع متحدان امریکا را هدر میدهد، بلکه به تقویت، توسعه و استحکام بیشتر مقاومت اسلامی کمک میکند.
بنابراین، این توافق نه تنها نویدبخش افزایش روابط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بین ایران و عربستان است، بلکه جبههبندیهای ساختگی و برآمده از نظم امریکایی- صهیونیستی را نیز به چالش کشیده و مجال فرصتطلبی را از استکبار و صهیونیسم خواهد گرفت و مقدمه ایجاد بلوک بزرگ کشورهای اسلامی در نظم جهانی و تغییرات مترتب برآن فراهم خواهد کرد.
این توافق سه جانبه، مقدمه توافقات دو و چند جانبه با سایر کشورهای اسلامی است که تا پیش از این، نظام استکباری با سیاست ایرانهراسی و شیعهستیزی، آنها را در جبههای مقابل جمهوری اسلامی و چسبیده با صهیونیسم یعنی دشمن اصلی کشورهای اسلامی تعریف و سازماندهی کرده بود.