کد خبر: 1100507
تاریخ انتشار: ۲۱ مرداد ۱۴۰۱ - ۲۲:۳۰
سرپرست اسبق سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی در گفتگو با «جوان»:
بعد از تأکید اخیر رهبر معظم انقلاب در خصوص لزوم حذف مطالب بی‌فایده از کتاب‌های درسی، وعده‌های مختلفی از سوی مسئولان آموزش و پرورش در خصوص اجرایی‌شدن این خواسته رهبر معظم انقلاب داده شد؛ وعده‌هایی که البته با توجه به زیر چاپ بودن کتب درسی امسال قرار است اکثر آن‌ها برای سال آینده اجرایی شود.
سجاد آذری

بعد از تأکید اخیر رهبر معظم انقلاب در خصوص لزوم حذف مطالب بی‌فایده از کتاب‌های درسی، وعده‌های مختلفی از سوی مسئولان آموزش و پرورش در خصوص اجرایی‌شدن این خواسته رهبر معظم انقلاب داده شد؛ وعده‌هایی که البته با توجه به زیر چاپ بودن کتب درسی امسال قرار است اکثر آن‌ها برای سال آینده اجرایی شود. با این حال، پیش از این نیز دیده شده که وعده‌های مسئولان بعد از مدتی به فراموشی سپرده می‌شود. به سراغ حیدر تورانی، سرپرست اسبق سازمان پژوهش و برنامه ریزی درسی و عضو هیئت علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش رفته و با او در خصوص چالش‌های حوزه تألیف و تغییر کتب درسی گفتگو کرده‌ایم.

وضعیت اصلاح کتاب‌های درسی با توجه به تأکیدات اخیر رهبر انقلاب به کجا رسیده و این فرآیند قرار است چه زمانی به نتیجه برسد؟
اولاً نوع مواجهه ما با فرمایشات مقام معظم رهبری در امور آموزشی باید نظام دار و سیستماتیک باشد، یعنی نباید حرف آخر ایشان را بگیریم و بقیه را فراموش کنیم. مقام معظم رهبری از زمانی که سند تحول تصویب شد، یک دهه است راجع به آموزش و پرورش حرف‌های مختلفی را زده‌اند که باید در کنار هم قرار بگیرد و برای مواجهه با صحبت‌های ایشان برنامه‌ریزی جامع انجام شود، نه اینکه حرف آخر ایشان را بگیریم و بقیه را فراموش کنیم.
الان بحثی که رهبر انقلاب در خصوص کاربردی شدن کتاب‌های درسی مطرح کردند، به گونه ای توجه قرار گرفته که انگار چیز دیگری نگفته‌اند. توجه به این بیانات بدون توجه به صحبت‌های قبلی راه به جایی نمی‌برد؛ یعنی باید محتوای کتاب‌های درسی بهتر از این شود؛ چگالی مفاهیم کتاب‌های درسی ما حتی از کشور‌های فنلاند، سنگاپور و ژاپن هم بیشتر است. البته حجم کتاب‌های درسی تابع عوامل مختلفی اعم از آمادگی معلمان مدرسه، شرایط مدرسه، شرایط فرهنگی و اقتصادی است و همه این‌ها در اینکه کتاب‌های درستی به خوبی منتقل شود، تأثیر می‌گذارد.
همه چیز هم از طریق کتاب‌های درسی منتقل نمی‌شود، بلکه کتاب درسی بخشی از یادگیری را پوشش می‌دهد، اما یادگیری در برنامه‌های درسی و آموزشی اتفاق می‌افتد و هر آن چیزی که موجب یادگیری دانش‌آموز می‌شود باید کنار هم قرار بگیرد. به همین دلیل این وعده‌های جناب وزیر آموزش و پرورش که گفته‌اند می‌خواهیم کتاب‌های درسی را تغییر دهیم، ولی، چون کتاب‌های درسی ۱۴۰۱ چاپ شده از سال ۱۴۰۲ تغییرات اتفاق می‌افتد، خیلی حتمی نیست.
ضمن اینکه کتاب‌های درسی را مهم و اصل می‌دانم و باید به متن آن‌ها توجه شود تا حتماً مفید نوشته شود و مطالب و روش‌های نگارش آن‌ها هم مورد توجه باشد، ولی اگر قرار باشد اتفاقی در آموزش و پرورش بیفتد فقط از طریق کتاب‌های درسی نیست، بلکه از طریق معلمان مدارس، مدیران و رهبران آموزشی و همکاری والدین است. الان بهترین و بی‌نقص‌ترین کتاب‌های درسی را هم بنویسید، ولی دست معلم بی‌انگیزه یا معلمی که تخصص کافی ندارد، روش‌های نو بلد نیست و به روش‌های سنتی عادت کرده‌است، بیفتد به هیچ جایی نمی‌رسید.

زیرساخت ما مانند دیگر کشور‌ها نیست و همه معلم‌های ما هم ظرفیت لازم را ندارند و کلاً موضوعاتی که در سند تحول وجود دارد، هنوز محقق نشده‌است، ولی به قول شما حداقل ۱۰ سال است که رهبر انقلاب موضوعات مختلف را در بحث آموزش و پرورش فرموده‌اند که یکی از آن‌ها موضوع کتاب‌هاست. حداقل همین کتاب‌ها را چه زمانی قرار است درست کنیم؟
اگر قرار باشد کتاب درسی اصلاح شود، بالاخره این کتاب‌ها را مؤلفان کتاب‌های درسی می‌نویسند. مؤلفان کتاب‌های درسی باید خودشان این باور را پیدا کنند که این تغییر باید اتفاق بیفتد و اگر این باور را پیدا نکنند، ما راه به جایی نمی‌بریم، باید مؤلفان همراه شوند و دانش کافی در این زمینه که کتاب‌ها چگونه باید تغییر پیدا کنند، کسب کنند.
برای شروع باید کارشناسان و مؤلفان قوی در سازمان جذب شوند و همچنین نباید مقرر کنیم که همه کتاب‌های درسی توسط خود سازمان پژوهش نوشته شود. ما اکنون از اوایل انقلاب بیش از ۴۰ سال فاصله گرفته‌ایم و طی این بیش از ۴۰ سال ظرفیت علمی و دانشی زیادی در کشور ایجاد شده و الان نسبت به دهه ۶۰ خیلی از دانشگاه‌ها، مؤسسات، انجمن‌ها و نهاد‌های علمی دارای اساتید و متخصصانی هستند که بلدند کتاب‌های درسی بنویسید.
پس اولاً سازمان پژوهش باید سیستم عامل خود را از حیث تسلط نوشتن کتاب‌های به روز و مفید ارتقا دهد، اما خیلی از کارشناسان سازمان بازنشست شده‌اند و کسی هم جایگزین نشده و افرادی هم که آمده‌اند، کارشناسان محوری نیستند.

چرا اینگونه نیستند؟
به خاطر اینکه ما در این زمینه‌ها کار‌های سازمان یافته نکرده‌ایم. کارشناس با کارمند فرق دارد. اگر فردی بازنشسته شد، نمی‌توانیم برویم از فلان استان یک کارمند را به اسم کارشناس بیاوریم، بلکه کارشناس باید تربیت شود و باید از بین معلمانی باشد که سال‌ها تربیت شده‌اند. الان برخی کارشناسان مؤلف سازمان به اندازه مطلوب که نه، حتی به اندازه مورد انتظار هم کفایت لازم را ندارند و برای این کار هم باید این افراد تقویت شوند و از میان افراد مختلف و معلمان قوی بیایند و مشارکت پیدا کنند؛ از طرف دیگر اگر همه کارشناس‌های ما هم ایده‌آل شوند، آیا سزاوار است، وقتی که ما بالای هزار عنوان کتاب از فنی تا مذهبی داریم همه این‌ها را همین افراد بنویسند؟ باید جسارت داشته باشیم و در شورای عالی تصویب کنند که بخشی از این کتاب‌های درسی را برون‌سپاری کنیم.

این شیوه برون‌سپاری در جای دیگر دنیا هم انجام شده است؟
اولاً کتاب‌های درسی خیلی از کشور‌ها به این معنای ما نیست و سرفصل دروس یا راهنمای درسی می‌دهند. مثلاً در حالی که هند با ۲۴۰ میلیون دانش آموز و ۱۴ تا ۱۵ میلیون معلم در طول سال ۱۵۰ میلیون جلد کتاب چاپ می‌کند، ما در ایران با یک میلیون معلم و ۱۴ میلیون دانش‌آموز ۱۷۰ تا ۱۸۰ میلیون کتاب چاپ می‌کنیم! آن‌ها کتاب برای راهنمای معلم چاپ می‌کنند، سرفصل دروس می‌دهند و در کنار آن معلمان تربیت می‌شوند که چگونه برای آن کتاب‌ها محتوا تولید کنند، بچه‌ها هم تبلت‌های آموزشی دارند. فکر کنید اگر چین و هند بخواهند اندازه ما کتاب چاپ کنند، تمام جنگل‌های دنیا ظرف چند سال تمام می‌شود!
حال ما اگر بخواهیم به اینجا برسیم، از یک طرف باید معلمان سطح بالا داشته باشیم که نداریم و حداقل بیاییم برای کتاب درسی برون‌سپاری انجام دهیم. البته در مورد دینی، تاریخ و عربی حساسیت وجود دارد و نمی‌شود،، اما کتاب‌های فنی و حرفه‌ای، ریاضی یا علوم را که می‌توان بیرون داد.

ما همین الان بحث مافیای کنکور داریم، اگر بخواهید کتاب‌ها را هم برون‌سپاری کنیم در آن زمان باید منتظر باشیم که بگویند مافیای کتاب‌های درسی هم شکل گرفت.
اگر بخواهیم اینگونه جلو برویم، هیچ‌وقت نخواهیم توانست موفق شویم. به هر حال باید یک جایی ریسک کرد. بله اگر من بخواهم وضعیت جامعه را در رابطه با آموزش و پرورش، کنکور، آموزشگاه‌ها و مافیا تحلیل کنم، آنقدر خواهم ترسید که می‌گویم ولش کن فایده‌ای ندارد، ولی من می‌گویم ما تا کی می‌خواهیم تسلیم این مافیا‌ها باشیم؟ از ترس مرگ که نباید خودکشی کنیم، نباید دست روی دست بگذاریم و باید از یک جایی شروع کنیم.
این شروع از کجاست؟
شروع از تربیت مؤلفان قوی در سازمان پژوهش است؛ مؤلفان بیشتری بیایند و هر چند نمی‌توانیم یک‌روزه برون‌سپاری کنیم، ولی می‌توانیم خیلی از مؤلفانی را که بلدند کتاب بنویسند و مثلاً دانشگاهی هستند، وارد سازمان پژوهش کنیم. سازمان پژوهش باید در خود را باز کند. باید کتاب درسی تبدیل به یک‌سری پروژه زیرنظر سازمان شود و فضا برای کاربلد‌های جامعه فراهم شود تا در کارگروه‌های تألیف قرار بگیرند و مثلاً اگر پنج نفر از بیرون می‌آیند دو نفر هم از سازمان پژوهش به آن‌ها بپیوندند، کار آن‌ها را هدفمند کند، باید افراد مؤلف زیادی را تحت پژوهش قرار دهیم.

اصلاً این محتوای نافع چگونه است که بعداً بتوانیم آن را در کتب درسی اندازه‌گیری کنیم؟

توجه داشته باشيم که در کنار علم نافع، علم کمتر نافع داریم نه علم مضر. استانداردهایی در دنیا برای کتاب­های درسی و محتواهای آموزشی از ابعاد مختلف به عنوان اهداف قصد شده تدوین شده است. این که کتاب درسی خوب و نافع چیست، چه ویژگی­ها و چه شاخص­هایی دارد و چه مفاهیمی و چه مقدار باید در کتاب های درسی حسب پایه ها و دوره های تحصیلی مختلف گنجانده شود در آموزش و پرورش پيشرفته جهان مشخص است ولی ما در این زمینه ضعیف هستیم.

 البته من معتقدم در عین اشکالاتی که به کتاب های درسی ما وارد است، داريم کتاب­هایی که در این دو دهه اخیر خوب و مناسب تالیف شده است، مانند كتاب هاي علوم، زبان و كتاب‌هاي نونگاشت به نام كتاب هاي ملت ساز مانند تفكر و سبك زندگي، خانواده و بهداشت محيط زيست و غيره. از آنجايي كه اغلب ما همه یادگیری و تغییر رفتار مطلوب در دانش آموزان را از کتاب های درسی انتظار داریم، موجب می شود تا به قول معروف همه کاسه کوزه ها بر سر کتاب های درسی آوار شود.  یادمان باشد یک برنامه درسی قصد شده داریم، یک برنامه درسی اجرا شده و یک برنامه درسی کسب شده. برنامه درسی قصد شده ما که تا حدود زیادی در کتاب­های درسی ما متجلی است ولي به اندازه­ای که بتواند مفید باشد و بتوان بر روی آن حساب کرد در گروی اجرای درست و خوب است و برای اجرای درست نیازمند معلم خوب و با انگیزه، توانمند با روش­های تدریس کارآمد و موثر، امکانات خوب، مدیر مدرسه آموزش دیده­ و همراهی والدین ومهارت ها و فنون یادگیری مناسب از سوی دانش آموزان هستیم.

به قول شما کتاب‌های ما طی ۲۰ سال گذشته تحولات زیادی داشته‌است، در حالی که هنوز بچه‌های خود را درگیر محتوا‌های سنگین کرده‌ایم که باید برای کنکور به حافظه بسپارند. مثلاً بعد از شش سال تدریس انگلیسی یا عربی بچه‌هایمان نه می‌توانند انگلیسی صحبت کنند و نه عربی، در حالی که در بسیاری از کشور‌ها یک یا دو زبان در مدارس تدریس می‌شود و بچه‌های بعد از فارغ‌التحصیلی حداقل این زبان‌ها را بلد هستند.
آسیب‌هایی که می‌فرمایید به محتوا مربوط نیست و ۸۰ درصد آن به اجرا و از جمله شرایط معلمان مربوط می‌شود.

اگر همین معلم برود در کلاس‌های زبان بیرون، کتاب‌های زبان آنجا را تدریس کند، نتیجه آن همین چیزی می‌شود که در مدارس آموزش داده می‌شود؟
شما سه یا چهار روز پشت سر هم به آموزشگاه‌های بیرون می‌روید و هر روز هم چهار ساعت زبان یاد می‌گیرید، ولی در مدرسه دو ساعت در هفته زبان انگلیسی یاد می‌گیرید، در حالی که زبان باید تکرار شود؛ حالا چرا این اتفاق می‌افتد به دلیل این است که ما زمان نداریم و در سیستم زمان‌بندی ما بیشتر از این نمی‌شود برای درس زبان انگلیسی وقت گذاشت. این هم به شیوه اجرا باز می‌گردد و گرنه اگر همین معلم‌هایی را که داریم، ببریم در آموزشگاه‌های بیرون و بگویید در هفته می‌تواند شش یا هفت ساعت به بچه زبان آموزش بدهد، زبان هم آموخته می‌شود و خیلی از معلمان ما از آموزشگاه‌های بیرون بهتر آموزش می‌دهند، ولی مشکل بیشتر به شیوه‌ها و زمان تخصیص داده شده، امکانات مدرسه و انگیزه معلم برمی‌گردد. الان معلم ما از یک کارگر هم کمتر حقوق می‌گیرد.

از کم بودن حقوق معلمان دفاع نمی‌کنم، ولی مگر حقوق مدرسین در آموزشگاه‌های زبان یا فنی و حرفه‌ای بیشتر از معلمان مدارس ماست؟
فرقش در این است که آن مدرس آنقدر بیکار است که به همان پولی هم که به او می‌دهند، قانع است، ولی وقتی معلم استخدام می‌شود، انتظار دارد. الان سقف پرداخت به معلم ۸ تا ۱۰ میلیون تومان است، در این شرایط مشخص است که انگیزه معلم پایین می‌آید؛ نمی‌خواهم مسئله پول را ترجیع‌بند کنم، ولی معلمی که از نظر معیشتی مشکل داشته‌باشد و عدالت در پرداخت نبیند، انگیزه او گرفته می‌شود.

وقتی ما زمان نداریم، یک‌سری از دروس را کامل درس دهیم، کتاب‌هایمان هم هنوز یک‌سری نقاط ضعف دارد، درباره معلمان هم نمی‌توانیم عدالت را در پرداخت اجرا کنیم؛ پس در مجموع داریم ۱۲ سال وقت بچه‌هایمان را تلف می‌کنیم.
فکر نکنید فقط در ایران اینگونه است و جهان گل و بلبل است! مثلاً در امریکا فقط ۸۵ درصد دانش‌آموزان فارغ‌التحصیل می‌شوند و روزانه ۷ هزار ترک تحصیل انجام می‌شود که به ۵/۱ میلیون در سال می‌رسد، هر سال ۲۵۰ هزار معلم در امریکا به خاطر شرایط کاری ترک کار می‌کنند، از هر ۳۵ بزرگسال یک نفر زندانی است، آن هم در حالی که هزینه هر زندانی ۲۰ هزار دلار و هزینه تحصیل هر نفر ۱۱ هزار دلار است و این‌ها در همه کشور کم و زیاد وجود دارد.

با توجه به شرایطی که گفتید اگر ما به جای اینکه در دبیرستان برای بچه‌ها هدایت تحصیلی بگذاریم، در راهنمایی یا زودتر این کار را انجام می‌دادیم و آن‌ها را از برخی دروس زودتر رها می‌کردیم تا به دروس دیگر عمیق‌تر برسند، نتیجه بهتری نمی‌گرفتیم؟
درست است و اتفاقاً بخشی از مشکلات ما به هدایت تحصیلی باز می‌گردد. هدایت تحصیلی دیر‌هنگام یا غلط و اینکه ما پدر‌ها و مادر‌ها می‌خواهیم فرزندانمان آن چیزی را که دوست داریم، بخوانند همه مؤثر هستند. هدایت تحصیلی هر چقدر عقب‌تر بیاید بهتر است و هر چقدر به سمت پایه یازدهم و دوازدهم برود، آسیب آن بیشتر است. بچه باید از همان ابتدا که وارد مدرسه می‌شود، آرام‌آرام استعدادیابی شود و مشخص کنیم به درد چه کاری می‌خورد؛ به همین دلیل ضرورت دارد در هدایت تحصیلی بهتر از این عمل کنیم و وضع ما در آن خوب نیست.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار