کد خبر: 509845
تاریخ انتشار: ۱۵ بهمن ۱۳۹۱ - ۰۷:۱۰
بررسي دستاوردهاي سياسي انقلاب اسلامي ايران
زينب شريعتي | بديهي است كه سخن از اصل دگرگوني مثبتي هست كه در اين زمينه‌ها روي داده و جاي انكار نيست كه در هر يك از اين زمينه، با كمي تفاوت، هنوز تا رسيدن به نقطه مطلوب، فاصله‌هايي هست. با اين همه به نظر مي‌رسد كه دگرگوني‌هاي روي داده در عرصه سياست، مسير پيشرفت را به خوبي طي كرده و مي‌توان دستاوردهاي سياسي اين انقلاب اسلامي را با شفافيت برشمرد. 

طرح‌ريزي موفق شكلي بديع از حكومت
ظاهر اتفاقي كه در ۲۲ بهمن ۵۷ در عرصه سياسي افتاد، دگرگوني سياسي ايران از يك نظام پادشاهي غيرديني به يك نظام جمهوري ديني است. اين ظاهر ماجرا گرچه به خودي خود از اهميت بسيار برخوردار است؛ اما اتفاقي كه سطح اين دگرگوني را تا حد يك پديده سياسي بالا مي‌برد، طرح‌ريزي شكلي بديع از حكومت براي اداره جامعه است كه امام خميني و برخي فقهاي ديگر آن را طرح كردند و پس از انقلاب اسلامي عملاً با قرار گرفتن امام (ره) به عنوان يك فقيه جامع‌الشرايط در رأس حكومت، به دنيا معرفي شد. شكل حكومتي جديدي كه جمهوري اسلامي نام گرفت و در كمتر از دو ماه پس از پيروزي انقلاب ايران به رأي مستقيم مردم گذاشتند و با اكثريت قاطع ۹۸ درصد، به انتخاب مردم ايران رسيد.
گرچه پيشتر حكومت پاكستان هم جمهوري اسلامي ناميده مي‌شد، اما اين اولين بار بود كه در رأس حكومت فقيهي عالم و عادل قرار مي‌گرفت كه مردم به طور غير‌مستقيم او را انتخاب مي‌كردند. قرار گرفتن يك مرجع ديني در رأس يك حكومت سياسي، اتفاقي بود كه چشم دنيا را خيره نمود و در سال‌هاي پس از آن، اين شكل جديد حكومت و توانايي بالاي آن در اداره كشور، توانايي دين براي اداره كشور را به رخ جهانياني كشيد كه مأيوس و مخالف از دخالت موفق دين در امر حكومت، تن به حكومت‌هاي ليبرالي و سكولار داده بودند. 

نقش دادن به مردم در ساختار حكومت
آنچنان كه گفتيم، حكومت ايران پس از انقلاب ۷۵، بر دو مبناي جمهوريت و اسلاميت بنا گرديد كه پيش از آن، هيچكدام را تجربه نكرده بود. يعني نه مردم (جمهور) نقشي در حكومت داشتند و نه اسلام. قرن‌هاي بسيار حكومت پادشاهي موروثي، نظام سياسي حاكم بر جامعه ايراني بود. نظامي كه نه در ذهن حاكمان آن و نه به تبع آن در مرحله اجرايي حكومت، نقشي براي مردم قائل نبود. از سويي سياست غافل نگه داشتن مردم براي راحت‌تر حكومت كردن بر ملت هم، اصلي عملي و نانوشته در دولت‌ها بود. گويي كه شاه سايه خدا بر زمين است و هر چه او انجام دهد، عين درستي و مطابق با منفعت و مصلحت مردم است! حتي اگر اين شاه، سرباز بي‌سواد قزاقي باشد كه انگليسي‌ها براي بيشتر چپاول كردن ثروت‌هاي سرزمين ايران، او را بر رأس حكومت گذاشته باشند!
حكومت اسلامي اما از همان آغازين روزهاي خويش، اصل موجوديت خويش را به مقبوليت مردمي سپرد و عملاً زماني رسميت يافت كه رأي ۹۸ درصدي مردم پشتوانه آن قرار گرفت. كمي بعدتر، قانون اساسي اين حكومت جديد نيز با رأي اكثريت ملت به رسميت شناخته شد و مبناي عمل قرار گرفت. اين سپردن امور به مردم در همه نهادهاي حكومتي جمهوري اسلامي، به طور مستقيم و غير مستقيم نمودار گشت؛ چه رهبري كه رأي غيرمستقيم مردم را از طريق مجلس خبرگان با خود داشت و چه دولت و مجلسي كه با رأي مستقيم مردم شكل گرفت.
اساساً انقلاب، تغيير شكل حكومت به وسيله حضور مردم است و در واقع نقش اين مردم در جمهوري اسلامي از سال‌ها پيش از پيروزي انقلاب آغاز گرديد كه امام خميني براي برقراري حكومت اسلام، از مردم دعوت كرد كه قيام كنند و از همان آغاز، مردم را همه كاره اين دگرگوني و تحول بزرگ در تاريخ ايران دانست و بديهي است كه اگر حضور مردم نبود، انقلابي به پيروزي نمي‌رسيد. 

سربرآوردن استقلال سياسي در ميان وابستگان شرق و غرب
انقلاب مردم ايران در دوره‌اي به پيروزي رسيد كه دولت‌هاي دنيا عملاً يا وابسته به بلوك شرق بودند يا دلبسته غرب! در ‌ اين ميانه سربرآوردن يك حكومت جديد در كشوري كه اوج وابستگي به غرب را داشته، با شعار «نه شرقي، نه غربي» خود پديده‌اي سياسي بود كه به موازات برانگيختن تعجب توده‌ها در جهان، موجب خشم ابرقدرت‌هاي شرق و غرب و دولت‌هاي همسو و تابع شد. اينكه چطور يك نظام نوپا كه به زعم جامعه بين‌الملل، چشم اندازي هم براي آينده ندارد، از چنين اعتماد به نفسي برخوردار مي‌شود كه مبناي روابط بين‌الملل خود را «نه شرقي، نه غربي» قرار دهد، اتفاق نويني بود كه صرفاً با تكيه بر باورهاي عميق ديني و وحدت ملي ميسر مي‌شد.
در هر حال اين پي‌ريزي عدم وابستگي به شرق و غرب و ايستادن روي پاي خود از همان آغاز انقلاب، از دستاوردهاي سياسي نظام نويني بود كه امام خميني آن را بر مبناي دين بنا نهاد. 

صدور انقلاب
اتفاق ديگري كه در عرصه سياسي از دستاوردهاي انقلاب اسلامي مردم ايران به رهبري امام خميني محسوب مي‌شود و در كلام بنيانگذار جمهوري اسلامي با عنوان «صدور انقلاب» تعبير شد، حمايت از حركت‌هاي آزادي بخش توده‌هاي مستضعف مردم سراسر جهان بود. اين حركت در دفاع از حركت‌هاي آزاديبخش ملت‌هاي مسلمان بسيار پررنگ‌تر نمود و در سال‌هاي بعد به شكلي عملي در دفاع از هر حركتي عليه رژيم صهيونيستي به شكلي بارز نمود يافت. اين دفاع و حمايت، جداي از تأثير ناخودآگاه ملت‌هاي مسلمان از حركت انقلابي مردم ايران براي شكل دادن يك قيام اسلامي بود.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار