سيد محمدحسين آل صاحب فصول
34 سال قبل در چنين روزهايي، ماجراي همآوايي آيتالله سيد كاظم شريعتمداري با كودتاي افشاشده قطبزاده، موجي گسترده در فضاي جامعه ايجاد كرد و بازخواني ديگر فصول زندگي او از جمله حمايت از حزب موسوم به «جمهوري اسلامي خلق مسلمان» را در دستور كار افكار عمومي و رسانهها قرار داد. مقالي كه پيش روي شماست، به همين مناسبت و در راستاي همان انگيزه 34 سال پيش، يعني مروري بر يكي از بخشهاي در خور خوانش حيات سياسي آيتالله سيد كاظم شريعتمداري به نگارش در آمده است. اميد آنكه تاريخپژوهان انقلاب و علاقهمندان را مفيد و مقبول افتد.
با فاصله يك هفته از پيروزي انقلاب اسلامي يعني در روز29 بهمن1357 حزب جمهوري اسلامي اعلام وجود نمود. اين حزب كه توسط ياران امام اداره ميگشت، خود را تابع نظرات ايشان ميدانست و سعي ميكرد وظيفه پشتيباني فكري و تشكيلاتي نظام انقلابي را برعهده گيرد. از طرف ديگر هواداران آيتالله سيد كاظم شريعتمداري با وارونهنمايي، نقش شريعتمداري را در پيروزي انقلاب اسلامي پررنگ جلوه داده و به اين شيوه قصد داشتند براي او جايگاهي در حد و اندازه امام خميني فراهم آورند. لذا در23 اسفند1357 به تقليد از حزب جمهوري اسلامي، حزبي را به نام حزب خلق مسلمان با مجوز كتبي آقاي شريعتمداري و محوريت نظرات او راهاندازي كرده و عضوگيري براي آن را آغاز نمودند. اعضاي هيئت مؤسس حزب، عبارت بودند از سيدغلامرضا سعيدي، سيدصدرالدين بلاغي، امير تيمور كلالي، شهاب فردوس، سيدهادي خسروشاهي، هشام شبستريزاده، كريم انصارين، اشرف مهاجر، موسي شيخزادگان و رضا گلسرخي. ابهامي كه حزب از همان ابتداي تولد با آن دست و پنجه نرم ميكرد، اين بود كه اكنون كه حزب فراگيري مانند جمهوري اسلامي فعاليت ميكند، آيا ضرورتي به تشكيل حزب جديد وجود دارد يا خير. مخالفان با توجه به اينكه مؤسسان حزب خود را متصل به آقاي شريعتمداري ميدانستند، تأسيس حزب را تفرقهافكني و اخلال در بناي نظام نوپاي اسلامي و باعث عدم تمركز در امر رهبري نظام ميدانستند. مهمتر از اين مسئله، قرارگيري جرياني غيرقانوني و غيررسمي به موازات شوراي مركزي بود كه براي خود، اختياراتي بسيار فراتر از شوراي مركزي قائل بود. سردمداري اين جريان بر عهده حسن شريعتمداري، پسر آقاي كاظم شريعتمداري بود و ساير افراد اين حلقه را احمد عليزاده، حسين منتظرحقيقي، حسين بشارت و رحمتالله مقدممراغهاي تشكيل ميدادند و در مقاطعي حسن نزيه و عليرضا نوريزاده نيز آنان را همراهي ميكردند.
حزب نوتأسیس در مسیر انحراف
حزب با درك نادرست و توهمآلودي كه نسبت به جو انقلابي حاكم بر مردم و حكومت داشت، به سرعت مسير انحراف را طي كرد. حزب با اين تصور كه در نظام جديد، حق شريعتمداري ادا نشده است، رقيب خود را نه حزبجمهورياسلامي، بلكه نظام مقدس جمهوري اسلامي ميديد. به جرئت ميتوان گفت از ابتداي پيروزي انقلاب تا زمان انحلال حزبخلقمسلمان، به دليل تحريكات مداوم حزب و القاي تشنج و آشوب در منطقه و همكاريهاي گسترده با مخالفين جمهوري اسلامي از هر دسته و گروهي از جمله كمونيستها و تجزيهطلبان ترك و كرد، تبريز هيچگاه روي آرامش به خود نديد. آيتالله شهيدقاضيطباطبايي با شناختي كه از گروهها و افراد مؤثر در منطقه به دست آورده بود و با بهكارگيري حسن مديريتي كه داشت، در كنترل فعاليتهاي مخرب ضد انقلاب در منطقه به شدت مؤثر بود. اما شهادت ايشان در10آبان58 به دست گروهك فرقان، راه آشوبطلبي را براي معارضين و معاندين هموار نمود.
با توجه به سردرگمي حاصل از وقوع انقلاب براي نيروهاي نظامي و انتظامي، تأمين امنيت شهرها و روستاها به كميتههاي انقلاب اسلامي سپرده شد. اين كميتهها با جمعآوري سلاحهايي كه از تصرف پادگانها به دست مردم افتاده بود و با استفاده از نيروهاي داوطلب مردمي و با اختياراتي همچون مجوز حمل سلاح و دستگيري متخلفين، عمل مينمودند. در تبريز تعداد35 كميته از اين دست تشكيل شده بود. با توجه به اهميت استراتژيك تسلط بر اين كميتهها، حزبخلقمسلمان كوشش ميكرد لااقل در منطقه آذربايجان كنترل كميتهها را به دست بگيرد. بنابراين، با تلاشهاي صورت گرفته، 28 كميته از تعداد كل35 كميته، به حزب اعلام وابستگي نمودند. پنج كميته تحت تسلط نيروهاي خط امام و تحت امر نماينده ايشان در آذربايجان يعني آيتالله شهيد قاضيطباطبايي بودند و دو كميته باقي مانده نيز جهت جلب حمايت هر دو دسته، به هر دو اعلام وفاداري ميكردند.
علاوه بر اين، حزب موفق شد موافقت وزارت كشور دولت موقت را براي انتساب يكي از هواداران خود به نام رحمتالله مقدممراغهاي در جايگاه اولين استاندار آذربايجان پس از انقلاب جلب نمايد. او كه يكي از مهرههاي رژيم بود و نيز بعد از تسخير لانه جاسوسي مشخص شد يكي از جاسوسان سيا نيز بود، هر چند به دليل عملكرد مطلوب نيروهاي انقلاب نتوانست مدت زيادي در اين مقام دوام بياورد، اما در همين مدت كوتاه در زمينهسازي توطئههاي بعدي حزبخلقمسلمان مؤثر بود.
تحركات حزبخلق مسلمان در قم و تبريز
حزبخلقمسلمان كه از دعوتش براي شركت نكردن در همهپرسي قانون اساسي نتيجهاي نگرفته بود، براي ترميم وجهه و افزايش روحيه در روز14 آذر هوادارانش را به قم انتقال داد تا در تظاهراتي به حمايت از شريعتمداري پرداخته و به قانون اساسي مصوب اعتراض كنند. اما در شامگاه همين روز در هنگامي كه اين عده به منظور اعلام حمايت در مقابل منزل شريعتمداري تجمع كرده بودند، يكي از نگهبانان منزل شريعتمداري به طرز مشكوكي به قتل رسيد. با توجه به اينكه اين امر ميتوانست بهانهاي براي اغتشاشات بعدي حزب باشد، امام خميني در روز بعد، اين حادثه را محكوم نموده و در دو پيام جداگانه مردم را به حفظ آرامش فراخواندند. اما اين خبر با بزرگنماييهاي آشوبطلبان و همراه كردن شايعاتي مبني بر حصر منزل شريعتمداري، برنامهريزي براي ترور شريعتمداري، بستن انشعاب آب منزل شريعتمداري و... بازتاب وسيعي داشت. در تبريز هواداران حزب در روز15 آذر مركز راديو و تلويزيون تبريز و ساختمان استانداري را محاصره و سپس اشغال نمودند. در مدت اشغال ساختمان راديو و تلويزيون مرتباً اعلاميههاي گروههاي ضدانقلاب از اين رسانه پخش ميشد. در اين شرايط پايگاه هوايي تبريز نيز با تمرد از فرمانده مركز سرتيپ شهيد جواد فكوري خود را در اختيار حزبخلقمسلمان قرار داده بود.
امام خميني و ساير دلسوزان ميدانستند كه بسياري از مشكلات پيش آمده ناشي از پشتوانه تأييد حزب توسط آقاي شريعتمداري است. به همين دليل ميكوشيدند از طريق رايزني با او و حتي اعطاي امتيازاتي اين پشتوانه را از بين ببرند. در مقابل، حلقه اطرافيان شريعتمداري همه اين تلاشها را ناكام ميگذاشتند و با دادن اطلاعات غلط و توهمآلود به آقاي شريعتمداري، حزب را در آستانه پيروزي نهايي و كسب قدرت در كل كشور يا حداقل در منطقه آذربايجان مينماياندند.
نيروهاي انقلاب با انجام عمليات نظامي توانستند ساختمان راديو و تلويزيون تبريز را در روز19 آذر 58 بازپس گيرند. هر چند اين ساختمان مجدداً توسط ضدانقلاب اشغال شد، اما تقريباً بلافاصله نيروهاي انقلاب آن را به كنترل خود درآوردند.
اعزام هيئت حل اختلاف به تبريز
شاخصترين اقدام نظام در جهت حل مسالمتجويانه مشكل، اعزام هيئتي به تبريز در جهت روشن شدن ابعاد قضيه، مطالبات مردم و گروههاي مختلف سياسي آذربايجان و بررسي عملكرد نهادهاي انقلابي بود. اعضاي اين هيئت را نمايندگاني از جانب امام، نمايندگاني از جانب شريعتمداري و نمايندگاني از جانب شوراي انقلاب تشكيل ميدادند. ورود اين هيئت به تبريز با استقبال عجيب و بيسابقه مردم تبريز مواجه شد، به طوري كه جمعيت شركتكننده در مراسم استقبال در ورزشگاه تختي حدود نيم ميليون نفر برآورد شده است. در مقابل، حزبخلقمسلمان كوشش كرد با جمعيت اندكي در بيرون از ورزشگاه ايجاد درگيري نمايد. با اين حال بازديد سه روزه هيئت نيز دستاورد چنداني نداشت. يكي از نمايندگان شريعتمداري طي گزارشي كه پس از بازگشت به قم به شريعتمداري ارائه كرد، گفت: «آقا هر كس از علما و روشنفكران مهم در تبريز، مخالف با خلقمسلمان هستند (نگفتم مخالف شما هستند، گفتم مخالف با حزبخلقمسلمان) و هرچه آشوبگر و بينماز هست طرفدار حزب.» اما آقاي شريعتمداري به گزارش نمايندگانش وقعي ننهاد و اعلام كرد از كانالهاي ديگري مشغول تحقيق است.
تعطيلي صوري حزبخلقمسلمان
فاصله گرفتن روزبهروز عملكرد و مواضع حزبخلقمسلمان از آرمانهاي ديني و انقلابي مردم، خشم و اعتراض گروههاي مختلف مردم به خصوص علما را در پي داشت. لذا نامههاي فراواني با محتواي درخواست قطع حمايت از حزبخلقمسلمان از جانب شريعتمداري به او ارسال شد. نهايتاً تحت فشار افكار عمومي در24 آذر58 حزب اعلام نمود موقتاً فعاليتهايش را معلق و دفاترش را تعطيل مينمايد. برخلاف اين اعلاميه، دفاتر حزب علناً تشنجآفريني خود را ادامه ميدادند، ضمن آنكه كميتههاي وابسته به حزب، هنوز تحت كنترل مهرههاي حزب بودند. به عبارت ديگر انگيزه و ابزار لازم براي ادامه فعاليتهاي مخرب حزب به قوت خود باقي بودند. حزب با تمام قوا سعي داشت با ايجاد آشوب، حيات غير رسمي خود را تداوم بخشد؛ بنا بر اين دور جديدي از آشوبهاي شهري را به راه انداخت. در اين آشوبها تمام مراكز دولتي و نماز جمعه و راهپيماييهاي مردم معترض به حزب وحشيانه، هدف هجوم مسلحانه قرار ميگرفتند. در14دي58 نيز مجدداً جهت اشغال ساختمان راديو و تلويزيون برنامهريزي شد، اما با هوشياري نيروهاي انقلاب اين توطئه ناكام ماند.
حمله هواداران حزب به سمت منزل امام
يك ماه پس از تظاهرات هواداران حزبخلقمسلمان كه به وسيله حزب از تبريز با اتوبوس به قم منتقل شده بودند، مجدداً در15 دي58، جمعي از چماق بهدستان حزب به قم آمده و در مقابل چشمان متعجب مردم به سمت منزل امام يورش بردند. اين عده با سر دادن شعارهايي مبني بر حمايت از آقاي شريعتمداري در مسير خود اقدام به ضرب و شتم مردم، شكستن شيشههاي مغازهها، جسارت و پايين كشيدن عكسهاي امام و نصب عكس آقاي شريعتمداري به جاي آنها نمودند. مقاومت نيروهاي انتظامي حمله آنان را دفع نمود. در پي دستور امام كه از ماشيني حامل بلندگو پخش ميگرديد، مردم خشمگيني كه در حمايت از امام و واكنش به اين جسارت، دست به تظاهرات زده بودند، متفرق شدند. حدود50 نفر از آشوبگران دستگير شده و بقيه به سمت آذربايجان گريختند. يكي از دستگيرشدگان در اين واقعه، پيشكار آقاي شريعتمداري بود كه اندكي بعد به خواهش آقاي شريعتمداري آزاد گرديد. عصر همان روز كه خبر در سطح شهر پخش شده و به گوش همه رسيده بود، مجدداً تظاهراتي در قم در حمايت از امام برگزار شد. اما اين بار نيز دستور امام كه حفظ آرامش را اصليترين نياز شرايط روز ميديدند و به همين دليل مردم را به آرامش فرا ميخواندند، از بلندگوهاي حرم و مساجد اطراف و ماشينهاي مجهز به بلندگو، پخش گشته و جمعيت را متفرق ساخت.
اعلاميه عدم حمايت آيتالله شريعتمداري از حزب
در مواجهه با شدت خشم مردم بالاخره آقاي شريعتمداري به درخواست جامعه مدرسين حوزه علميه قم اعلاميهاي صادر نمود و اعمال حزبخلقمسلمان را محكوم نمود. با توجه به اينكه شايعهسازان در تبريز شايع ساختند كه اين اعلاميه جعلي است، بهرغم كارشكنيهاي اعضاي منزل شريعتمداري و با زحمت زياد، پيامي صوتي از شريعتمداري ضبط و از راديو و تلويزيون پخش گرديد. در اين پيام شريعتمداري اعلام كرد كه هيچگاه در كارهاي حزب دخالتي نداشته و در صورت تداوم غير قانوني فعاليتهاي حزب آن را تأييد نميكند.
خشم مردم از شريعتمداري به تبع خشمشان از حزبخلقمسلمان به حدي بود كه آقاي شريعتمداري در پيامي به مسئولان از آنان خواست به دليل احساس عدم امنيت جاني براي خود و خانوادهاش، مقدمات انتقال او را به تبريز فراهم سازند. مسئولان كه اين امر را باعث شعلهور شدن آتش اغتشاشات تبريز كه اكنون اميد ميرفت به زودي رو به خاموشي بگرايد، ميديدند، با اين درخواست مخالفت نمودند، ولي در عين حال محافظاني را براي منزل او گماردند.
آخرين تحركات حزبخلقمسلمان
آشوبطلبان آخرين تلاشهاي خود را براي ايجاد اغتشاش در تبريز به كار ميگرفتند. آنان براي آنكه نيروهاي خود را در صحنه حفظ كنند، مرتباً شايعاتي مبني بر تسليم دستگاههاي انتظامي، ارسال نيروهاي كمكي از جانب تجزيهطلبان كرد به سمت تبريز و مسائلي از اين دست ترويج ميكردند. در روزهاي باقي مانده هر روز عدهاي از نيروهاي انقلاب و نيز آشوبطلبان، كشته، زخمي يا توسط طرف مقابل دستگير ميشدند تا اينكه بالاخره به همت نيروهاي انقلاب طي حملاتي غافلگيرانه و ضربتي به كميتههاي تحت تسلط حزب و نيز ساختمان مركزي حزب در22 دي58، اين مراكز خلع سلاح و مجرمين دستگير شدند و به اين ترتيب پس از گذشت11 ماه از پيروزي انقلاب، آرامش در تبريز حكمفرما شد.