کد خبر: 869680
تاریخ انتشار: ۰۸ شهريور ۱۳۹۶ - ۲۱:۳۲
عارضه‌هاي يك عوارض 500 توماني و بي‌علاقگي ما به تغيير وضعيت‌هاي دردناك
سال‌هاست يك اتفاق اعصاب خردكن در مسافرت‌ها براي من مي‌افتد، آن هم در لحظه‌اي از سفر كه بيش از ساعات ديگر خسته‌ام. سال‌هاست كه من مسافت اصفهان به تهران را رانندگي مي‌كنم. گاه ماهي يك بار، گاه دو ماه يك بار و يك موضوع هميشه برايم آزاردهنده است اما تا سفر بعدي فراموش مي‌كنم.
  حسن فرامرزي

سال‌هاست يك اتفاق اعصاب خردكن در مسافرت‌ها براي من مي‌افتد، آن هم در لحظه‌اي از سفر كه بيش از ساعات ديگر خسته‌ام. سال‌هاست كه من مسافت اصفهان به تهران را رانندگي مي‌كنم. گاه ماهي يك بار، گاه دو ماه يك بار و يك موضوع هميشه برايم آزاردهنده است اما تا سفر بعدي فراموش مي‌كنم. اين موضوعيت احتمالاً براي بسياري از افرادي كه مثل من فاصله قم تا تهران يا كاشان به تهران يا اصفهان به تهران را رانندگي مي‌كنند و در نهايت از اتوبان خليج فارس يا همان تهران به قم دوباره به پايتخت مي‌رسند رنج آور است. اما آن اتفاق اين است: گاهي تو فاصله قم تا تهران را سر يك ساعت يا حتي كمتر طي مي‌كني، موضوع سر 120 تا 130 كيلومتر فاصله است. حالا به يك قدمي تهران رسيده‌اي و اين فاصله چند صد متري دقايق طولاني از وقت تو را مي‌گيرد و عصبي‌ات مي‌كند. تجمع انبوهي از خودروها  جلوي عوارضي تهران - قم كه منتظرند عوارض را پرداخت كنند. به اين فكر كنيد كه هر سال ميلياردها ساعت از زمان و عمر و اعصاب آدم‌ها تلف مي‌شود تا برسند به عوارضي و 500 تومان! بله درست شنيده‌ايد 500 تومان! به عوارضي بدهند. اگر يك كارشناس بيطرف بيايد و درباره اين موضوع تحقيق كند كه اصلاً زمان و وقت آدم‌هايي كه در اين فاصله تلف مي‌شود به كنار، در همين ترافيك چقدر سوخت خودروها بي‌جهت مصرف مي‌شود و هزينه استهلاك خودروها در همين دقايقي كه منتظرند تا آن 500 تومان را بدهند چقدر مي‌شود، شك ندارم كه بيشتر از 500 تومان خواهد بود.
اين موضوع به لحاظ ذهني و رواني فشار قابل توجهي را  روي شما وارد مي‌كند. چون به اين فكر مي‌كنيد كه گرفتار يك بازي مضحك شده‌ايد. اگر مثلاً قرار بود كه عوارض 5 هزار توماني براي اين راه بدهيد باز راحت‌تر بوديد و مي‌گفتيد موضوع مهم است اما وقتي براي 500 تومان شما يك صف عريض و طويل را آن هم در انتهاي سفر تحمل مي‌كنيد بيشتر برايتان رنج آور مي‌شود. به عبارت ديگر به ذهنتان مي‌رسد كه گرفتن اين مبالغ واقعاً چه توجيهي دارد؟ آيا تعمدانه مي‌خواهند آدم‌ها را آزار بدهند؟
اما نكته‌اي در اين باره به شما برمي‌گردد، يعني به من كه هر ماه يا دو ماه يك بار اين وضعيت را تجربه مي‌كنم و به كسي كه شايد هر هفته يا دو هفته يك بار با چنين وضعيتي روبه‌رو مي‌شود و آن اين كه: ما به محض اينكه از آن موقعيت رنج آور جدا مي‌شويم فراموشش مي‌كنيم. اين جعبه سياه ماجراست. يعني به محض اينكه دستت را دراز مي‌كني و آن 500 توماني را به اپراتور مي‌دهي و از آن باجه عوارضي دور مي‌شوي موضوع كاملاً فراموش مي‌شود تا يك ماه يا دو هفته ديگر كه ناگهان به ياد بياوري كه چقدر اين وضعيت رنج‌آور است.
جالب اينجاست كه همانند من و تو بسيارند چون نديده‌اي كسي بيايد آن جا اعتراض كند. شايد هم فرصت مناسبي براي اعتراض نباشد و آدم‌ها به قدري فرسوده‌اند كه مي‌خواهند زودتر به خانه‌هايشان برسند و استراحت كنند اما موضوع اينجاست كه آيا يكي از آن صدها هزار و ميليون‌ها آدمي كه ماهانه و هفتگي از اين آزادراه تردد مي‌كنند، به جاي آن كه زير لب غر بزنند و ناله كنند پيگير قضيه مي‌شوند كه بروند به جايي شكايت كنند يا از نهادي در اين باره پيگير باشند يا كمپيني راه بيندازند و صدايشان را به مسئولان برسانند؟ اين مثالي از وضعيت‌هايي است كه ما به آن تن داده‌ايم و هر بار با وجود دردناك بودن تكرارش مي‌كنيم. اما چرا؟

  عوارض 500 توماني و عارضه‌هايش
نكته مهم اين است كه وقتي من در موقعيت رنج آوري قرار مي‌گيرم آيا به تمهيداتي مي‌انديشم كه ديگر آن موقعيت رنج آور براي من تكرار نشود؟ حديثي از معصوم(ع) داريم كه مؤمن از يك سوراخ دو بار گزيده نمي‌شود. اين گزيده نشدن صرفاً درباره كنش‌هاي فردي نيست، بلكه كنش‌هاي جمعي و اجتماعي ما را هم دربر مي‌گيرد. ما حاضريم بارها و بارها گزيده شويم اما از كنش ناله و نق به سمت كنش نقد و اعتراض حركت نكنيم. چرا؟ چون احتمالاً ناليدن و نق زدن كم دردسرتر و راحت‌تر از نقد كردن و پيگير شدن براي تغيير يك وضعيت است اما اين يك اشتباه محاسباتي است. به اين فكر كنيد كه ميليون‌ها فردي كه از آزادراه تهران - قم عبور مي‌كنند چند ده نفر فقط به جد پيگير اين رخداد از طريق نهادهاي مسئول، نظارتي و اجرايي مثل شوراي شهر، شهرداري، وزارت كشور و وزارت راه و ساير نهادهاي ذيربط بودند و به صورت مستدل و با ارائه دلايل و ادله‌هاي منطقي و علمي ثابت مي‌كردند كه شيوه اجراي عوارض 500 توماني و حاشيه‌هاي آن از هر سو براي كشور ضرر است، به خاطر اينكه خودروها در صف طويل براي رسيدن به باجه‌هاي عوارضي مقدار قابل توجهي سوخت مي‌سوزانند و اين سرمايه به راحتي و بدون اينكه كارآيي چنداني داشته باشد از جيب مصرف‌كنندگان كه ايراني هستند خارج مي‌شود، از سوي ديگر تنش‌هاي عصبي ناشي از ايستادن‌هاي طولاني پشت يك عوارضي مي‌تواند به خستگي مفرط در سفر و افزايش تصادفات رانندگي و بالا رفتن هزينه‌هاي كشور در حوزه درمان و ديه و از دست دادن سرمايه‌هاي انساني و... منجر شود. از طرف ديگر اگر قائل به اين موضوع باشيم كه زمان به تنهايي خود سرمايه است و زمان افراد بسته به تخصص و كارآيي آنها ارزش ريالي دارد محاسبه زمان‌هايي كه بي‌جهت پشت عوارضي‌ها از دست مي‌رود مي‌تواند نشان دهد كه عوارض 500 توماني اين ارزش را ندارد كه افراد به خاطر آن دچار خودسوزي زمان‌هايشان شوند.
 
كنش نق و ناله به جاي كنش نقد و پيشنهاد
حال در نظر بگيريد كه ما با يك اشتباه محاسباتي به جاي آن كه با كنش نقد و پيگيري براي تغيير وضع موجود جلو برويم و اين همه هزينه‌اي كه هر هفته و هر ماه پرداخت مي‌كنيم را كم كنيم سعي مي‌كنيم كه به كنش نق و ناله پناه ببريم. كنشي كه به هيچ عنوان نمي‌تواند وضعيت را تغيير دهد چون هيچ فشار و چانه‌زني اجتماعي را توليد نمي‌كند تا مسئولان و مديران جامعه به فكر تغيير شرايط موجود باشند و رويه‌هاي موجود را اصلاح كنند.
مثال آزادراه تهران- قم را به وضعيت‌هاي ديگر زندگي تعميم دهيد. واقعيت آن است كه ما از اين دست شرايط كم در زندگي‌مان نداريم. وضعيت‌هايي كه مدام ما را آزار مي‌دهد اما سعي مي‌كنيم كه فراموش كنيم ولي روز بعد همان وضعيت دوباره سراغ ما مي‌آيد. به يك مثال خيلي ساده و پيش پا افتاده توجه كنيد. شما شب‌ها مي‌خواهيد بخوابيد اما مدتي است كه بالش‌تان خوب نيست. بالش يك وسيله مهمي براي زندگي است. ممكن است كسي بگويد اين ديگر چه مثالي است اما اگر كمي خويشتندار باشيد متوجه مي‌شويد نقش يك بالش چقدر در زندگي مي‌تواند مهم باشد. بالش شما به مرور زمان و استفاده، از حجم استاندارد خود خارج و زاويه مهره‌هاي گردن با بدن از آن حالت نرمال خارج شده است، بنابراين صبح‌ها كه بيدار مي‌شويد احساس گردن درد شديدي داريد. صبح مي‌رويد اداره و از درد گردن شكايت و ناله مي‌كنيد و هر كسي هم نسخه‌اي مي‌پيچد. به توصيه يكي از دوستان مي‌رويد داروخانه و با كلي خواهش و التماس آمپول متوكاربامول يا شل كننده عضله مي‌گيريد. موضوع آنقدر ادامه پيدا مي‌كند كه يكدفعه چشم باز مي‌كنيد و مي‌بينيد در مطب دكتر متخصص نشسته‌ايد و او يكسري ورزش‌ها و نرمش‌هايي براي اصلاح وضعيت‌تان به شما مي‌دهد، اين همه در حالي است كه پاي يك بالش در ميان است. موضوع اين است كه شما وقتي صبح از خواب بيدار مي‌شويد تا شب يك بار ديگر بالش را فراموش مي‌كنيد چون آنقدر موضوع پراهميت و مشغله سرتان ريخته كه ديگر نمي‌توانيد در اين وانفسا به يك موضوع و سوژه مضحكي به نام بالش توجه كنيد اما واقعيت آن است كه همين بالش مي‌تواند زندگي شما را فلج كند و شما را به ستوه درآورد.
 
  دوست داريم فقط از مسئله دور شويم
ما گاهي زندگي‌مان فلج مي‌شود، چون وضعيت‌هاي رنج‌آور را به صورت روزانه فراموش مي‌كنيم تا يك بار ديگر در همان وضعيت قرار بگيريم اما به محض اينكه دوباره از آن وضعيت خارج شديم، دوباره همان كنش فراموشي را در پيش مي‌گيريم، در حالي كه كنش فراموشي صرفاً ما را از آن موقعيت براي لحظاتي دور مي‌كند نه اينكه مسئله را براي ما حل كند.
اين درست است كه قرار گرفتن در موقعيت‌هاي رنج‌آور براي هر كسي تجربه دردناكي است و هر انساني به صورت ناخودآگاه نمي‌خواهد در موقعيت‌هاي رنج آور قرار بگيرد، بنابراين دوست دارد خيلي سريع از ‌آن موقعيت دور شود اما موضوع اينجاست كه دور شدن واقعي از يك تجربه دردناك زماني محقق مي‌شود كه مسئله حل شده باشد. فرض كنيد كسي از شنا كردن واهمه دارد چون دچار ترس از غرق شدن است، بنابراين هر بار كه در اين موقعيت قرار مي‌گيرد سعي مي‌كند از اين تجربه دردناك دور شود اما به واقع اين موضوع يك مسئله ذهني است و زماني حل خواهد شد كه فرد بتواند به واهمه خود غلبه كند نه اينكه آن را دور بزند.
اما نكته مهم ديگر در اين باره اين است كه چطور مديران نظارتي و اجرايي كشور و رسانه‌ها به سادگي از كنار وضعيت‌هاي رنج آوري كه زندگي تعداد زيادي از آدم‌ها را دربرگرفته عبور مي‌كنند. در مثال آزادراه تهران- قم را مي‌توان تصور كرد كه هر هفته و هر ماه مسئولان و مديران زيادي چنين وضعيتي را تجربه مي‌كنند، مگر اينكه تصور كنيم اساساً هيچ مدير بالادستي از اين آزادراه عبور نمي‌كند كه كمي بعيد به نظر مي‌رسد. از طرف ديگر رسانه‌هاي ما هم دچار وضعيت مشابهي شده‌اند و به نظر مي‌رسد كه پيگير اين چالش‌ها نيستند شايد به خاطر آن كه در چشم آنها وزن رخدادهايي نظير آن چيزي كه در مثال آزادراه تهران - قم بيان شد آنقدر نيست كه بتوان به عنوان يك موضوع مهم و راهبردي به آن توجه كرد.
  چرا جامعه دچار استيصال نقد و پيشنهاد مي‌شود؟
در كنار اين موضوع جامعه ما هم دچار نوعي استيصال در ارائه پيشنهادها شده است. اگر در جامعه‌اي افراد پيشنهادهايشان را به گوش مديران و مسئولان برسانند اما عملكرد مسئولان و مديران در يك سو قرار بگيرد و پيشنهادها هم سوي ديگر به طوري كه اين دو دايره هيچ همپوشاني با هم نداشته باشند در آن صورت نوعي سرخوردگي در جامعه از حيث ارائه پيشنهادها و شكل‌گيري نظام پيشنهاد به وجود خواهد آمد. طبيعي است اگر مثلاً صندوق‌هاي واقعي و مجازي نقد و پيشنهاد در سازمان‌ها نصب شود اما سال به سال كسي درِ آن صندوق‌ها را باز نكند و عملكرد سازمان هم نشان دهد كه اصولاً آن صندوق‌هاي نقد و پيشنهاد صرفاً جنبه نمايشي و تزئيني دارد در آن صورت من به عنوان ارباب رجوع اين ميل را نخواهم داشت كه از طريق نظام نقد و پيشنهاد سخن و ايده خودم را به مديران بالادستي برسانم. در آن صورت تنها راهكاري كه در برابر من باز خواهد بود اين است كه من در يك موقعيت رنج آور نق و ناله كنم و به آن صورت انرژي منفي كه مرا احاطه كرده از چشم خودم كنار بزنم و با كمي خويشتنداري از آن وضعيت رهايي يابم، حتي اگر بدانم كه اين رهايي موقتي است، مثل كسي كه در اداره‌اي كار مي‌كند و پيشنهادهاي او براي اصلاح يك رويه مورد توجه قرار نمي‌گيرد در آن صورت او بعد از مدتي رابطه‌اش با اداره را به يك رابطه حداقلي خواهد رساند چون حس مي‌كند كه پيشنهادهاي او و ايده‌هاي اصلاح‌گرايانه‌اش ديده نمي‌شود، بنابراين سعي مي‌كند رابطه‌اش را با اداره از يك رابطه ارگانيك و زنده به يك رابطه مكانيكي و روباتي تقليل دهد و بيش از آن جلو نرود، در اين صورت معلوم است چنين فرجامي براي يك سازمان تا چه اندازه مي‌تواند خسارت‌بار باشد.
اين اتفاقي است كه در حيطه‌هاي وسيع اجتماعي و در سبك زندگي ما هم روي مي‌دهد. در چنين فضايي جامعه راهي به سمت برون رفت از تكرار خطاها و اشتباهات پيدا نخواهد كرد مگر اينكه افراد آن جامعه حس كنند كه مشاهدات، تجربه‌ها، ديده‌ها، شنيده‌ها و ايده‌هاي آنها خريدار دارد و سازمان‌ها مترصد هستند كه ببينيد آنها درباره يك چالش و آسيب چه ديده‌اند و چه شنيده‌اند و نظرشان چيست و چه راهكاري را براي برون‌رفت از آن وضعيت پيشنهاد مي‌دهند، در آن صورت با ديده شدن و اتكا و اعتماد به آن مشاهدات و ايده‌ها مي‌توان اميدوار بود كه جامعه از تله و دام مهلك تكرار اشتباهات بيرون بيايد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر