کد خبر: 718584
تاریخ انتشار: ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۶:۱۰
يك محقق و جامعه شناس در گفت‌وگو با «جوان‌آنلاين»:
يجاد اشتغال در كشور زمينه ساز اثربخشي براي كاهش دامنه خودكشي در كشور است و ديگر ايجاد نشاط و شادابي و شادماني در جامعه باعث كاهش افسردگي و به تبع آن كاهش خودكشي خواهد بود.
زينب صناعي

جوان‌آنلاين: غلامرضا عليزاده در گفت‌وگو با «جوان‌آنلاين» در خصوص عوامل خودكشي و خودسوزي كه به نوعي از معضلات اجتماعي محسوب مي‌شود، اظهارداشت: در مورد خودكشي سه ديدگاه و نظريه وجود دارد؛ يكي خودكشي خودخواهانه، يكي خودكشي از ديدگاه دگرخواهانه و ديگري خودكشي ناشي از نابهنجاري يا آنوميك  است. كه اصولا توزيع اين نوع از خودكشي ها به ويژ آنوميك در ايران بيشتر تحت تاثير مناسبات ناهنجاري شكل مي گيرد.


وي تصريح كرد: زماني كه بين هدف هاي فرهنگي در جامعه و امكانات، وسايل و ابزارهاي نهادينه شده براي رسيدن به آن اهداف هماهنگي، هم سازي و شرايط حصول وجود نداشته باشد انسان ها دچار پنج گروه از رفتارهاي اجتماعي مي شوند كه يكي از آنها خودكشي است.


اين جامعه شناس و استاد دانشگاه افزود: بر همين اساس خودكشي در هر جامعه اي به ويژه جامعه ما نشان مي دهد كه بين هدف هاي فرهنگي و ابزار و وسايل نهادينه شده براي رسيدن به آن اهداف هماهنگي كافي و لازم وجود ندارد و در پاره اي از موارد زندگي عادي پاره اي از گروه هاي اجتماعي يا دهك هاي درآمدي حتي فراتر از روياها و آرزوهاي گروه هاي پايين جامعه و دهك هاي زير خط فقر و فلاكت قرار دارد.


عليزاده معتقد است كه بخشي از اين ناهنجاري اجتماعي به دليل قطبي شدن جامعه شكل مي گيرد و به تعبير ديگر پولاريزه شدن جامعه است كه در بخشي از آن دو دهك يا 20 درصد جمعيت حدود 70 درصد ثروت ملي را در چنگ دارند، در مقابل 80 درصد جمعيت حدود 30 درصد درآمدها و ثروت ها را در اختيار دارند؛ به طوري كه اين پديده در هر لايه و گروه اجتماعي به نوعي بازتاب پيدا كرده است و به شكل رفتارهاي مشخص و معيني در هستي اجتماعي ظاهر مي شود كه از جمله آنها فرد زماني كه هيچ امكاني براي دستيابي به هيچ هدف فرهنگي و زيستي با امكانات موجود ندارد، خود را در معرض خودكشي قرار مي دهد و چه بسا كه در زمان انجام اين فعل شديدا پشيمان مي شود اما گاهي پشيماني سودي ندارد و فرد از بين رفته است.


وي ادامه داد: از همين رو وجود اين پديده ها نشانه يك نوع علائم بيماري هاي اجتماعي است و بايد توجهي به اين امر شود و عارضه يابي شود چرا كه با خودكشي يك فرد فقط او نيست كه خود را از آن شرايطي كه درگير شده است، راحت مي كند و يا به تعبيري از آن وضعيت رهايي مي يابد بلكه تبعات اين فعل يك مجموعه اي از خانواده، خويشان و دوستان و آشنايان را درگير مي كند و در روند و فرايند زندگي آنان نيز آثار بسيار تلخ و ناگواري بر جاي مي گذارد.


اين محقق تصريح كرد: بنابراين جامعه بايد در يك حد اعتدال حركت كند كه اين حد اعتدال در ايجاد اشتغال و كار، و امكانات لازم آموزش هاي فني و حرفه اي براي جذب نيروي كار در جامعه را لازم دارد.


عليزاده بيان داشت: زماني كه فردي بيكار مي ماند و درگير مشكلات اقتصادي مي شود، و از طرف ديگران نيز گاهي به عنوان فرد تنبل و يا كندذهن تلقي مي شود كه نمي تواند در اين سلسله مراتب اجتماعي براي خود جايي بگيرد، طبيعتا هدايت مي شود به سمت بدترين حالت تصميم گيري كه خودكشي است.


اين جامعه شناس و استاد دانشگاه عنوان كرد: بر همين اساس زماني كه دختري ازدواج مي كند و ازدواج ناموفقي دارد و طلاق مي گيرد و مجبور است كه به خانه والدين يا بستگان مراجعه كند، به عنوان فرد شكست خورده و ناتوان از ادامه زندگي تلقي مي شود و گاهي سركوفت ها و سرزنش ها از بستگان درجه يك دريافت مي كند و خود را به عنوان يك مزاحم در خانواده حس مي كند كه به تنگناهاي اقتصادي خانواده نيز مي افزايد، چنين حسي به مرور موقعي كه تقويت مي شود، در فرد تصميم گيري هاي غير عقلايي و هيجاني را ايجاد مي كند.


وي افزود: همچنين هنگامي كه مي بينيم فردي آلودگي هايي پيدا مي كند و اين آلودگي ها با ارزش ها و هنجارها سنخيت و انطباق ندارد، باعث مي شود اين احساس گناه و اين احساس بي كفايتي و بي هنري فرد را به سمت خودكشي هدايت و دلالت مي كند. يا هنگامي كه فرد به دليل عدم رعايت اصول متعارف در فرايند يك پديده آسيب شناختي مانند اعتياد با بيماري هاي ديگر و آسيب هاي مهلك تر مواجه مي شود و چون هيچ نوع توانايي براي برون رفت از آن را نمي يابد بنابراين دست به خودكشي مي زند.


عليزاده بر اين باور است كه آنچه در يك جمع بندي مي توان گفت قطبي شدن شديد جامعه و ثروت هاي بادآورده افسانه اي كه گروهي آن را يك شبه فرا چنگ مي آورند و بر ديگران فخر مي فروشند و آنها را تحقير مي كنند باعث مي شود، كه فرد احساس كند هرگز نمي تواند در اين فضا جايگاهي براي خود تعريف كند بنابراين به انواعي از آسيب هاي اجتماعي همچون زورگيري، دزدي ، رشوه گيري، اختلاس، جعل و ساير بزه ها آلوده مي شود، و بر اساس جايگاهي كه دارد متناسب با آن به پديده هاي آسيب شناختي رشد مي دهد، و يكي از صور آن نيز خودكشي است.


اين جامعه شناس و استاد دانشگاه افزود: ضمن اينكه پاره اي از افراد نيز به دليل بيماري هاي رواني، از جمله افسردگي ها، و زمينه هايي چون باي پلار يا دوقطبي بودن از زمينه هايي است كه به افزايش خودكشي كمك مي كند كه بخشي از اين عوامل جنبه فردي دارد و بخشي ديگر نيز كماكان تحت تاثير شرايط و مقتضيات اجتماعي شكل مي گيرد. بنابراين براي كاهش از دامنه و گستره خودكشي در كشور بايد توزيع ثروت را عادلانه كرد و از سهم كيك ثروت طبقات بالاتر از طريق ماليات و ماليات بر مجموع درآمد بخشي را گرفت و صرف لايه هاي آسيب پذير جامعه كرد.


وي اظهار كرد: اگر ما به فحشا نيز دقيق بپردازيم منبع و منشاء آن را در دو قطبي شدن شديد جامعه نيز مي توانيم پيدا كنيم بنابراين راه اصلي يك تعديل ثروت در جامعه است بر همين اساس لازم به ذكر است كه در كشور سرمايه داري چون امريكا به صورت تساعدي تا 75 درصد از درآمد به صورت ماليات اخذ و صرف رفاه اجتماعي جامعه مي شود.


عليزاده بيان داشت: علاوه بر آن ايجاد اشتغال در كشور زمينه ساز اثربخشي براي كاهش دامنه خودكشي در كشور است و ديگر ايجاد نشاط و شادابي و شادماني در جامعه باعث كاهش افسردگي و به تبع آن كاهش خودكشي خواهد بود؛ ما نهادهاي بسيار متنوع و متعددي براي گرياندن انسان ها داريم ولي بنگاه هايي كه گروه هاي اجتماعي ما را شاد كنند بسيار كم داريم و متاسفانه نهادهايي در اين زمينه به طور كافي و وافي شكل نگرفته است.


نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار