کد خبر: 717282
تاریخ انتشار: ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۰:۳۲
مجاهدت‌هاي شهيد فرشاد شفيع‌پور در گفت‌و‌گوي «جوان» با خانواده و همرزمانش
نيروهاي يگان صابرين سپاه پاسداران از زمان تأسيس تا كنون، با رشادت و شهادت نيروهايش مرزهاي شرق و غرب كشور را از نفوذ دشمنان و ضدانقلاب مصون نگه داشته است.
احمد محمدتبريزي

سرهنگ پاسدار شهيد فرشاد شفيع‌پور يكي از نيروهاي شجاع اين يگان بود كه تا پيش از شهادتش در مهرماه سال 1388، در پاسداري از مرزهاي كشورمان زحمات بسياري كشيد. در اين مجال كوتاه، ضمن مرور بخش‌هايي از زندگي پربركت شهيد شفيع‌پور، با خانواده و همرزمانش گفت‌وگويي انجام داده‌ايم كه در ادامه مي‌خوانيد.

در تابستان گرم سال 1346 در خانواده شفيع‌پور، پسري متولد شد كه 16 سال بعد با حضور در جبهه‌هاي جنگ هشت ساله تحميلي شجاعتش را در دفاع از ميهن به رخ دشمنان كشيد و باعث افتخار خانواده‌‌اش شد. فرشاد شفيع‌پور در سال 1365 زماني كه 16 سال بيشتر نداشت در جرگه نيروهاي ويژه هوابرد سپاه در عمليات‌هاي برون مرزي درآمد و در تك‌هاي بسياري شركت كرد. مادر شهيد فرشاد شفيع‌پور درباره حضور پسرش در دفاع مقدس مي‌گويد: سوم راهنمايي بود كه به جبهه رفت. به او گفتم فرشاد جان! الان برادرت سرباز است و تو بمان درس بخوان و جاي خالي پدرت را پر كن، تو بمان سرپرستي خانواده را به عهده بگير اما فرشاد تصميمش را گرفته بود. مي‌خواست به جبهه برود و در جنگ و جهاد شركت كند. مي‌گفت مامان پناهت به خدا باشد. يك بار هم قبل از شهادتش به او گفتم: پسرم! ديگر بايد بازنشسته شوي و به خودت استراحت دهي اما او گفت نه مادر! من دوست دارم با شهادت از سپاه بيرون بيايم.

شهيد شفيع‌پور در عمليات مرصاد جزو اولين نفراتي بود كه به مواضع منافقين نفوذ كرد و تعدادي از نيروهايش را به هلاكت رساند و خود جراحت‌هايي برداشت. پس از پايان جنگ به دليل تجارب ارزشمندي كه شهيد شفيع‌پور كسب كرده بود مسئوليت آموزش رزمندگان را به عهده گرفت. به‌‌رغم اينكه در دانشگاه پيام به عنوان استاد مشغول به خدمت بود اما هميشه در مأموريت‌هاي مختلف در شمال‌‌غرب، غرب، جنوب و جنوب شرق شركت داشت.

با تشكيل يگان‌هاي صابرين سپاه پاسداران به عنوان مسئول اطلاعات و عمليات مشغول به خدمت شد. شهيد فرشاد شفيع‌پور در مدت 10 سال حضور در يگان صابرين در عمليات‌هاي مختلف جهت مبارزه با اشرار حضور يافت. او همواره در عمليات‌ها به عنوان فرمانده‌اي پيشرو، ‌جلوتر از نيروهايش حركت مي‌كرد.

زماني كه سردار شهيد نورعلي شوشتري مأموريت مقابله با دشمنان و اشرار را در سيستان و بلوچستان بر عهده گرفت و به فرماندهي قرارگاه قدس سپاه منصوب شد فرشاد شفيع‌پور را به عنوان مشاور و فرمانده قرارگاه عملياتي با خود همراه كرد. شهيد شفيع‌پور همواره در كنار سردار شوشتري در ايجاد ارتباط با طوايف اهل سنت سيستان و بلوچستان و همراه كردن آنها در طر‌ح‌هاي امنيتي نقش چشمگير و مهمي بر عهده داشت. در نهايت تمام رشادت‌ها و دلاوري‌هاي شهيد شفيع‌پور در بيست و ششمين روز از مهر سال 88 زماني كه همراه شهيد شوشتري در همايش بزرگ طوائف جنوب بلوچستان شركت داشت مورد هدف گروهك تروريستي جند‌الشيطان قرار گرفت و به آنچه آرزو داشت، دست يافت.

همسر شهيد: از امام رضا خواست شهادتش را امضا كند

21 رمضان سالي كه فرشاد به شهادت رسيد همراه او و يكي از دوستان به مشهد رفتيم. ايشان در مشهد خيلي ناراحت بود. اولين بار بود مي‌ديدم در جمع گريه مي‌كند. خيلي برايم عجيب بود چون هميشه در خفا عزاداري مي‌كرد و اصلاً علاقه نداشت زماني كه شرايط روحيه خاصي دارد كسي او را ببيند. من مي‌گفتم شايد چون شنيده من بيمار هستم ناراحت شده و براي من گريه مي‌كند. زماني كه بيرون آمديم از پسرم پرسيدم چرا پدرت انقدر ناراحت بود؟ مگر چه اتفاقي افتاده است؟ گفت بابا با امام رضا نجوا مي‌كرد. مي‌گفت يا امام رضا! خاك كردستان، عراق و ايران گواهي مي‌دهند كه من فقط براي رضاي خدا جهاد كردم. امام رضا! اگر از زاهدان بيايم ديگر جايي براي شهادتم نيست، اگر مي‌شود شهادتم را امضا كنيد.

معمولاً من فرشاد را به فرودگاه مي‌رساندم. زماني كه به سيستان مي‌رفت از او پرسيدم: كي برمي‌گردي؟ گفت: دوشنبه غروب بياييد دنبالم. گفتم: مگر قرار نيست پنج‌شنبه برگردي؟ گفت: نه دوشنبه غروب بياييد سراغم. دوشنبه غروب بود كه شهدا را آوردند و رفتيم پيكر او را تحويل گرفتيم.

هميشه آرزوي شهادت داشت ولي مي‌گفت خدا انسان‌هايي را آفريده كه هدايتگر باشند. قبرستان آباد مهم نيست بلكه كشوري آباد مهم است. بايد دينمان را ترويج كنيم و هدايتگر باشيم و جوانان را جذب نظام و دين كنيم.

‌ صادق محمودي از همرزمان شهيد: مثل عقاب بالا سر نيروهايش بود

فرشاد عادت داشت كارهاي اطلاعاتي كه از كارهاي سخت و مشكل بود را به عهده بگيرد. در منطقه‌اي كه ما آشنايي زيادي با آن نداشتيم، مسير را بلد نبوديم و مردمش را نمي‌شناختيم شناسايي عمليات‌ها كار بسيار سخت و پيچيده‌اي مي‌شد. يكي از وظايف عمده فرشاد شناسايي مناطق عملياتي در عمق خاك عراق بود. او به خوبي اهداف را پيدا و شناسايي مي‌كرد تا ساير رزمندگان براي انجام عمليات آماده شوند.

عمليات فتح8 در شمال موصل كه منطقه‌اي نظامي بود، انجام مي‌شد. شهيد شفيع‌پور آن زمان سن كمي داشت و نهايتاً 18 سالش مي‌شد ولي با وجود آن سن كم فرماندهي يكي از محورهاي عملياتي را برعهده گرفت. در اين عمليات موفقيت زيادي كسب شد و يكي از پايگاه‌هاي عراق در منطقه منهدم شد و ما در عمليات دو شهيد و چند مجروح داديم.

از مسائل مهمي كه بايد درباره شهيد عنوان كنم تأكيدش بر امر نماز بود. ما خيلي در شرايط سختي گير مي‌كرديم و گاهي سرما تا زير 30 درجه و گرما تا بالاي 50 درجه هم مي‌رفت و در آن شرايط سخت اداي فريضه نماز خيلي مهم بود كه هميشه انجام مي‌شد.

شهيد از لحاظ آمادگي جسماني، روح، رواني و مديريت بسيار قوي بود. راه زياد بود و خستگي‌ها هم زياد مي‌شد. گاهي بايد 18 ساعت راه مي‌رفتيم و وقتي مي‌رسيديم بحث نگهباني ايمني و تأمين محلي كه حضور داشتيم مسئله مهم و اساسي مي‌شد. فرشاد هميشه يكي از نيروهايي بود كه بيدار مي‌ماند و مراقب اوضاع بود. بچه‌ها مي‌گفتند مثل عقاب بالا سر بچه‌ها است. ديد بسيار قوي و نافذي داشت و از فواصل دور مي‌توانست دشمن را تشخيص دهد. در مواقعي كه كمين خورده بوديم و در شرايطي كه اوضاع همه خطرناك بود كمين را معكوس مي‌كرد و با يك ضد كمين و تدبير خاص از دشمن تلفات مي‌گرفت. مي‌گفت با يك خشاب و فشنگ هم مي‌شود با دشمن جنگيد. شجاعتش به اندازه‌اي بود كه به هيچ عنوان از كسي نمي‌ترسيد و دشمنش از لحاظ تاكتيكي و تكنيكي هيچ‌گاه نمي‌توانست به او ضربه‌اي بزند.

فرشاد چندين بار تا مرز شهادت پيش رفت و مجروح شد. چند روز پيش از شهادتش به دليل فعاليت‌هايش در زاهدان يكي از دوستان به سردار شوشتري مي‌گويد كه فرشاد كارهاي زيادي انجام داده است و اگر صلاح مي‌دانيد تشويقي خاصي برايش درنظر بگيريد تا به نوعي از كارهايش تقدير شود. سردار شوشتري هم مي‌گويد من بالاترين تشويق و تشكر را از او مي‌كنم و بالاترين درجه را به او مي‌دهم. بعد همان موقع روي شانه‌هايش زد و گفت شهادت بالاترين درجه‌اي است كه بايد به او اهدا شود و خداوند بايد اين درجه را بدهد و ما كه كسي نيستيم. اين درجه هم در نهايت با شهادت نصيب فرشاد شد.

سيد عباس حسيني همرزم شهيد: مرا با نامردي شهيد خواهند كرد

فرشاد خودش را وقف نظام و پيشبرد اهداف نظام كرده بود. اينكه ولايت چيزي بگويد و روي زمين نماند خيلي برايش مهم بود. با تمام وجود مي‌خواست به مردم كمك كند. شايد بعضي از دوستان فقط وجهه نظامي او را بشناسند ولي وجهه اصلي و بزرگ‌تر او در خدمت به مردم نمايانگر مي‌شد. با آن همه مجاهدت و مقابله با ضدانقلاب در كردستان هميشه به فكر كمك به مردم زحمتكش كرد بود.

وقتي صحبت تغذيه مي‌شد مي‌گفت انقدر به تغذيه اهميت ندهيد. به بازپروري روح اهميت دهيد و كاري كنيد اين نيروهاي جديدي كه آمده‌اند به خوبي و درستي ساخته شوند. فردا شما بازنشسته مي‌شويد، آنها را طوري بسازيد كه اگر فردا جانشين شما شدند، از همه لحاظ آمادگي كامل داشته باشند.

در مريوان كه بوديم جاهاي خطرناك و حادثه‌خيز زيادي مي‌رفت. گفتم: فرشاد تو چرا اينطوري كارهاي خطرناك انجام مي‌دهي؟ گفت: ما ديگر امتحان خود را پس داده‌ايم و هيچ كس سراغم نمي‌آيد. اگر كسي هم بيايد با نامردي خواهد آمد. مطمئن باش هيچكس رو در رو سراغ فرشاد و همراهان فرشاد نخواهد آمد. در نهايت هم فرشاد را با نامردي و زماني كه آمادگي مقابله را نداشت به شهادت رساندند.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار