تاکنون بارها از کاسبی امریکا در میدان جنگ اوکراین سخن گفتهایم! پایان یافتن تنشها میان مسکو و کییف، به خط قرمز راهبردی واشنگتن تبدیل شده است، زیرا فارغ از هدفگذاری کلان کاخ سفید مبنی بر تبدیل اوکراین به یک «گره کور راهبردی» در نظام بینالملل، کمپانیهای اسلحهسازی در امریکا در یک تعامل مالیاتی- تسلیحاتی مستمر با دولت این کشور سود کلانی را به جیب زدهاند!
در این معادله، اساساً اهمیتی ندارد که روزانه چند سرباز یا غیرنظامی روسی و اوکراینی جان خود را از دست میدهند یا چند زیرساخت شهری به صورت کامل منهدم و نابود میشود!
مطابق آنچه آمارهای رسمی میگوید، فروش تسلیحات امریکا در سال۲۰۲۲ نسبت به سال قبل افزایشی ۴۹ درصدی یافته و به بیش از ۹/۵۱ میلیارد دلار رسیده است.
میانگین سود ناشی از مبادلات تجاری خارجی نیز تحت تأثیر تقویت مبادلات تسلیحاتی بیش از ۱۰۰ میلیارد دلار نسبت به سال قبل افزایش یافته است.
وزارت خارجه امریکا این افزایش را ناشی از صدور مجوزها در حمایت از تلاش اوکراین برای دفاع از خود در مقابل تهاجم روسیه قلمداد کرده است، با این حال هیچ یک از مقامات دولتی یا نظامی امریکا اشارهای به کاسبی خود با خون شهروندان اوکراینی نکردهاند!
ماجرا اساساً پیچیده نیست! جنگ اوکراین باید تا رفع عطش شرکتهای تسلیحاتی امریکا از خون نظامیان و غیرنظامیان ادامه پیدا کند، حتی در این صحنه خونین، کالبد و جنازه غربگرایان اوکراینی که دل به عضویت در ناتو، اتحادیه اروپا یا برافراشته شدن چترحمایتی امریکا بر سر خود بسته بودند نیز ارزشی برای صاحبان آنها در واشنگتن و بروکسل ندارد.
امریکا اخیراً از تصمیم خود مبنی بر ارسال ۳۱ تانک جنگی آبرامز M۱ به اوکراین خبر داده است. از سوی دیگر، ژرمنها نیز با ارسال تانکهای جنگی لئوپارد به کییف موافقت کردهاند.
هدف از این تصمیمات مشخص است: رادیکالسازی فضای جنگ با هدف بهرهبرداری شرکتهای تسلیحاتی و پیچیدهسازی معادله صلح!
شاید اکنون مشخص شود که چرا طی هفتههای نخست نبرد، مقامات امریکایی و اروپایی به دیمیتری کولبا، وزیر خارجه اوکراین در خصوص انعقاد هر گونه قرارداد صلح با روسیه هشدار دادند!
از همان روزهای اول نبرد، هر گاه میز مذاکره میان روسیه و اوکراین در حال چیده شدن بوده است، واشنگتن با تحریک و حتی تهدید سیاستمداران اوکراینی این معادله را بر هم زده است! اما انتخاب نهایی امریکا در قبال صحنه جنگ اوکراین «هم جنگ، هم صلح» است، به گونهای که از یک سو مانع مواجهه همهجانبه روسیه با ناتو شوند و از سوی دیگر، جنگ را به مثابه یک تهدید عینی در آسیای مرکزی و اروپای شرقی با هدف مهار مسکو حفظ کنند.
در این رویکرد دوگانه، اما هدفمند، شرکتهای تسلیحاتی امریکایی و اروپایی مشغول کاسبی با خونهایی هستند که بر زمین ریخته میشود.
نکته دیگر، معطوف به گامهای بعدی امریکا در قبال جنگ اوکراین است، حتی ممکن است در آیندهای نه چندان دور، امریکا «سطح بحران» را در جنگ اوکراین تقلیل دهد، اما «اصل بحران» را هرگز!
شرکتهای تسلیحاتی غرب حتی پس از پایان ظاهری جنگ نیز تلاش خواهند کرد در سایه حفظ تهدیدات بالقوه و به بهانه تقویت قدرت بازدارندگی اوکراین و کشورهای همسایه آن در برابر مسکو، به ارسال مستمر تسلیحات ادامه دهند. مقامات اوکراینی مانند زلنسکی نیز در اینجا موظف هستند تسلیم بازی غرب در دو حوزه «جنگ» و «بازدارندگی» شوند تا مورد غضب امریکا و دیگر اعضای ناتو در زمان حال و آینده قرار نگیرند.
قطعاً اوکراینیها نباید دیگران را بابت چنین وضعیت اسفباری سرزنش کنند، زیرا این همان انتخابی بود که غربگرایان کییف از سال ۲۰۰۴ میلادی (زمان وقوع انقلاب نارنجی) به آن تن دادند و در سال ۲۰۱۴ میلادی به دنبال سقوط دولت یانوکویچ و تثبیت قدرت غربگرایان به آن رسمیت دادند.
امروز شاید اوکراینیها بیشتر و بهتر از هر زمان دیگری بدانند که حتی اگر همه جمعیت ۴۴ میلیون نفری اوکراین در دوران جنگ و پساجنگ قربانی شوند، این تراژدی صرفاً به ابزاری جهت بهرهبرداری سیاسی و اقتصادی امریکا در نظام بینالملل تبدیل خواهد شد! در اینجا مانند همیشه خبری از ارزش ذاتی جان انسانها برای سردمداران کاخ سفید نیست، حتی اگر این انسانها همان کسانی باشند که در میادین کییف شعار زنده باد امریکا را سر داده باشند...