شهید ماشاءالله استادمرتضی متولد سال ۱۳۱۵ بود. زمان پیروزی انقلاب و خصوصاً شروع جنگ، او یک مرد میانسال با زن و فرزند بود، اما مثل جوانهای بیست و چند ساله اسلحه به دست گرفت و از مقطع کردستان گرفته تا جبهههای جنگ تحمیلی، بارها اعزام شد و عاقبت سال ۶۵ در سن ۵۰ سالگی در جاده گیلی گادر به شهادت رسید. متن زیر خاطراتی از این شهید به نقل از همرزمش احمدرضا افراخته است.
حکم اعدام رضا قلدر
اولین بار که شهید استاد مرتضی را دیدم در حفاظت فیزیکی زندان اوین بود. من متولد سال ۴۲ هستم و ایشان متولد سال ۱۳۱۵ بود. با ترکیب بچههای کمسن و سالی که اغلب جذب سپاه شده بودند، ایشان برای ما مثل پدرمان بود. اواخر تابستان سال ۵۸ پاسدار یگان مستقر در زندان اوین بودم و بارها شاهد دادگاهی ایادی رژیم طاغوت بودم. یکبار رضا قلدر که مسئول کلانتری بهارستان بود را آنجا محاکمه کردند. او عامل به شهادت رساندن تعداد قابلتوجهی از مردم در تظاهرات انقلابی بود. وقتی حکم اعدام رضا قلدر صادر شد، شهید استاد مرتضی در جوخه اعدام او حاضر شد. از همانجا نام و چهره ایشان به یادم ماند و بعدها در جبهههای دفاع باز هم ایشان را ملاقات کردم.
مهاباد و نقش پدری
در اعزام گردان پنجم سپاه تهران به مهاباد، شهید استادمرتضی همراه ما به آنجا آمد. به خاطر سن و سالی که داشتند، در ترکیب بچهها ایشان از همه سنش بیشتر بود، اما عجیب با بچهها میجوشید و انگار نه انگار که از ما بزرگتر بود. مهربانی خاصی در رفتارش بود، طوری که ما بچههای نوجوان به سمت او جذب میشدیم و ایشان برای ما پدری میکردند. یادم هست با هرکسی مثل خودش برخورد میکرد. مثلاً کسی که لوتی مسلک بود، جذب استاد مرتضی میشد و آن کسی هم که تقید مذهبی داشت، جذبش میشد. ایشان سعی میکردند با اخلاق حسنهاش همه بچهها را در محور انقلاب نگه دارند و این خصوصیت بارزش هیچگاه از یادم نمیرود.
گیلی گادر
جاده گیلی گادر یکی از جادههای کوهستانی کردستان است که زمان جنگ، بچههای جهاد آنجا کار میکردند. تابستان ۶۵ که شهید ماشاءالله استادمرتضی آنجا بود، گروهک دموکرات شبیخون میزنند و رزمندگان آنجا را مجروح کرده یا به شهادت میرسانند. استاد مرتضی از مجروحین بود، اما خودش را به شهادت میزند و منتظر فرصتی میماند تا به سمت ضدانقلاب که داشتند شادی میکردند، شلیک کند. نهایتاً از جا بلند میشود و به سمت آنها رگبار میبندد. فرمانده و معاون و چند نفر از نیروهای رده بالای ضدانقلاب را میزند و باقی نفراتشان به سمت او شلیک میکنند. استاد مرتضی با ۱۴ گلوله به شهادت میرسد. آن زمان ایشان ۵۰ سال داشت و از سال ۴۲ که وارد جریان انقلاب شده بود و بعد از ۲۵ سال مجاهدت در انقلاب و دفاع مقدس، با محاسن سفیدی که حالا به خونش خضاب شده بود، به شهادت میرسد.