اوباشی که به صورت سازمان یافته بازاریان و کسبه را مجبور به تعطیل کردن محل کسب خود میکنند کیستند و از کجا فرمان میگیرند؟ در جریان فراخوان سه روزه معاندان، خسارتهای جبران ناپذیری متوجه کشور شد. از جمله شهادت هفت نفر در شهرستان ایذه، سه نفر در شهرستان بوکان، سه نفر در مشهد، سه نفر در اصفهان، دو نفر در سنندج، دو نفر در سراوان، یک نفر در قروه و یک نفر در شیراز که به سبک ترورهای کور دهه ۶۰ هدف اصابت گلوله اغتشاشگران مسلح قرار گرفته و به شهادت رسیدند.
یکی انگارههایی که در جریان این فراخوانها مورد توجه اتاق خبر رسانههای معاند قرار دارد، انتشار خبرهای دروغین درباره اعتصاب بازاریان است. «اعتصاب» یکی از ابزارهای مهم فشار به دولتها برای گرفتن امتیاز یا ضربه زدن به ساختارهای حاکمیتی یا دولتی است که در جریان حرکتهای هدفمند صورت میگیرد. آن گونه که در جریان انقلاب اسلامی بخشهای مهم کشور برای همراهی با انقلاب دست به اعتصاب زدند. در جریان فراخوانهای صورت گرفته از سوی معاندان، اما هیچ همراهی از سوی بازاریان صورت نگرفته است، بنابراین اتاق خبر معاندان برای این که بتوانند خبرهای دروغ خود را به گروههای هدف عرضه کنند از ابزار فشاری به نام «اوباش» که مشخص نیست از سوی چه جریانی سازماندهی میشود بهره میبرند.
هر کس در جغرافیای کشور زندگی میکند، به خوبی آگاه است همه کسبه و بازاریان برای امرار معاش خود نیاز به فعالیت و کسب و کار دارند و معطل ماندن فعالیت یک روزهشان هم در درجه اول خسارتهای زیادی را متوجه خود آنها میکند. خصوصا کسانی که در محل کسب اجارهای فعال هستند، بنابراین این پرسش مطرح است که تامین اجاره ماهانه مغازههای بازار تهران که حداقل از ۵ میلیون تومان شروع و تا صدها میلیونتومان هم ادامه دارد در صورت اعتصاب چگونه فراهم خواهد شد؟ با علم به این موضوع حداقلی، هیچ کس حاضر نخواهد شد محل کسب خود را برای پیوستن به فراخوانی که آوردهای جز خسارت برای فرد بازاری ندارد تعطیل کند.
اظهار نظر بازاریان درباره اتفاقهایی که در فراخوان سه روزه رقم خورده یک رویه واحد دارد و آن این که اوباشی که کسبه را مجبور به تعطیلی کسب و کارشان کردند از محلی معین سازماندهی شده هستند. روایت یکی از بازاریان بلورفروشان شوش در این باره میتواند به ماجرا کمک کند. «روز چهارشنبه مثل همیشه در مغازه مشغول کار بودیم که چند نفر با فریاد از حجره داران خواستند مغازههایشان را تعطیل کرده و به خانه بروند. من اول توجه نکردم، اما لحظات زیادی نگذشته بود که یک گروه بزرگ به آنها ملحق شدند. آنها در حالی که سلاح سرد به دست داشتند و با فریاد و تهدید از ما خواستند حجرههایمان را تعطیل کنیم. آنها تهدید کردند اگر به خواست شان عمل نکنیم حجرهمان را آتش میزنند. ما هم ترسیدیم و مغازه را بستیم و به خانه رفتیم.» این روایت از سوی همه بازاریان مطرح شده است. گسترهای از اوباش و افراد قلچماق که برای مختل کردن کسب مردم از سوی جریانی نامشخص سازماندهی شدهاند. این افراد با به تعطیلی کشاندن بازارها عکس و فیلمهای مورد نظرشان از مغازههای تعطیل را گرفته و برای اتاق خبرهایی که برای دریافت آن لحظه شماری میکنند ارسال میکنند تا بهرهبرداریهای لازم از آن صورت گیرد.
پرسش اساسی از نیروهای امنیتی این است که این افراد که مشخصا به صورت سازمان دهی شده عمل میکنند کیستند؟ از کجا فرمان داد میگیرند و چه جریانی آنها را هدایت میکند؟ پرسشی که با دستگیری یکی از آنها میشود به جواب آن رسید و از اعتصابهایی این گونه خشن جلوگیری کرد.