سرویس تاریخ جوان آنلاین: ناصرالدین شاه قاجار، شخصیتی چند بعدی دارد. علاوه بر جنبه سیاسی، او شاعر، رماننویس، سفرنامهنویس، نقاش، خطاط و... نیز هست. اثری که هم اینک در باب آن سخن میرود، یکی از رمانهای شاه صاحبقران است که توسط مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران نشر یافته است. کوروش منصوری که این داستان به کوشش وی برای انتشار آماده شده، در دیباچه خویش بر آن، در باب ناصرالدینشاهِ رماننگار و نیز محتوای «حکایت پیر و جوان» چنین آورده است: «درباره شخصیت و زندگی ناصرالدین شاه و وقایع آن دوره کتاب بسیار نگاشته شده است. آنچه کاملاً روشن و آشکار است اینکه بر سیاستمداری، کشورداری، مردمنوازی و پادشاهی وی ایرادات فراوانی وارد است. ضعف و ناکارآمدی شخصی شاه در اداره کشور، دخالتهای بیگانگان، مداخلات اطرافیان و درباریان در امور، مانع اداره مطلوب کشور میگشت. حتی زمانی که شخصی کاردان، دانا و شایسته در امور مملکت یعنی امیرکبیر- رحمهالله علیه- در رأس کار قرار گرفت، باز هم به سعایت، چاپلوسی و افتراهای مادر ناصرالدین شاه و بیشتر پی گرفتن و دامن زدن آن به وسیله درباریان، پادشاه جوان تحت تأثیر شدید قرار میگیرد و منجر به شهادت بزرگ مرد شریف دوره قاجار، امیرکبیر میشود. اما سخن درباره تاریخ سیاسی وی و آن دوره نیست، بلکه درباره هنر و ادب وی است. با اینکه ناصرالدین شاه در عرصه مملکتداری بسیار نالایق بود، ولی باید اذعان داشت وی احساسی لطیف و اندیشههای نازک داشت و اگر در حیطه هنر و ادب گام میزد، شهرتی بسزاتر از پادشاهی خود داشت و شاید در میان دلهای همه جا میگرفت. او هم شعر میسرود- البته نه پخته- که دیوان وی چاپ شده است. هم نقاشی میکرد و به هنر و ادب بسیار عشق میورزید؛ نیز ترجمه هم میکرد. به هر روی، میتوان وی را در طبقه پایینی از هنرمندان و ادیبان قرار داد. باید یادآور شد، این اندک مقدمه از آن جهت بود تا ادب دوستان و خوانندگان گرامی با اثری منحصر به فرد از وی آشنا شوند. وی داستانی کوتاه (short story) به سبک فرنگیان آن دوره نگاشته که برای زمان خود قابل توجه است. مضاف بر اینکه، داستان آمیخته به سبک ایرانی است و بر اهمیت و زیبایی آن بیشتر افزوده است. نامی که نویسنده (ناصرالدین شاه) روی این داستان گذارده، حکایت پیر و جوان است که نامی دقیق و بجا نیست؛ چراکه وی درباره کودک نیز سخن میراند؛ و از طرفی، چون چهار فصل سال را نیز گزارش میکند، نگارنده این سطور نام فرعی آن را تمثیل فصول
(allegory of) میگذارد که شاید نامی به مراتب درخورتر و محتواییتر باشد. نویسنده در پرداختن داستان چند چیز را همپای با هم یادآور میشود و هر کدام در جای خود نمودی ویژه پیدا میکند: بیان چهار فصل، چهار دوره زندگی، آگاهی از طبیعت و حیوانات، شناخت از فرهنگ و آیین آنها و سرانجام دانایی به تاریخ و آیین میهن خود که همه آنها از جمله آگاهیها، روشها و ویژگیهای نویسنده است. این داستان را از سویی در ردیف (essay): برای اینکه بعضی جاها اندیشه خود را بازگو میکند، از سویی در دسته داستان کوتاه (short story) میتوان جای داد که باور نگارنده بر این است این داستان، در ردیف داستانهای کوتاه قرار دارد؛ چراکه از سویی به تجسم و توصیف میپردازد، نه تشریح و از سویی دیگر، در یک نشست خوانده میشود. به گفته سامرست مو آم: داستان کوتاه عبارت است از داستانی که بتوان سر میز ناهار یا ... برای دوستان تعریف کرد. البته از جهت پردازش نیز جای دارد؛ زیرا داستان دارای پیام و اندرز هم است. باری، داستان، چون در سال ۱۲۸۹ ق نگاشته شده است، آنچنان نسبت به داستانهای کوتاه امروزی جذاب و گیرا نیست، ولی ارزشهایی دارد که داستان کوتاه امروز از آن بیبهرهاند و در جای خود از آنها سخن خواهد رفت و از سویی، اثری است ارزشمند و تاریخی و میراثی فرهنگی...»