سرویس تاریخ جوان آنلاین: دولت نظامی غلامرضا ازهاری روی دیگر دولت آشتی ملی جعفر شریف امامی به شمار میآمد. با این حال شرایط سیاسی جامعه نشان میداد نمیتوان از این دولت انتظار معجزه داشت و نهایتاً نیز به دلیل ناتوانی و استیصال در مواجهه با موج فزاینده انقلاب، شکست خورد. مقالی که هم اینک پیشروی شماست، آغاز و انجام این دولت را بازخوانده است.
همانطور که از ابتدای روی کار آمدن «دولت آشتی ملی» جعفر شریف امامی پیشبینی میشد، این دولت نه تنها پیشرفتی حاصل نکرد، بلکه باعث افزایش اعتصابات به خصوص در صنایع نفتی و در عمل سقوط دور از انتظار تولید روزانه نفت ایران از ۵ /۳ میلیون بشکه به کمتر از ۵ /۱ میلیون بشکه در روز شد و شانس خود را بیش از پیش از دست داد. چنانکه به دنبال بروز اعتراضات شدید در تهران و سپری شدن یک دوره ۷۰ روزه از تشکیل دولت شریف امامی و عدم حصول نتیجهای قابل قبول، سرانجام در ۱۵ آبان ماه سال ۱۳۵۷، شاه در فکر تشکیل یک دولت نظامی برآمد و به سرعت هرچه تمامتر ایده خود را عملی کرد.
تشکیل یک دولت در یک شب!
ارتشبد غلامرضا ازهاری، رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح، حدود ساعت ۱۰ شب چهاردهم آبان به کاخ نیاوران احضار شد و بعد از ملاقات شاه با سفیران امریکا و انگلیس، به حضور شاه رسید و چون مسئولیت تشکیل دولت بهطور ناگهانی به او محول شد، فرصتی برای مطالعه جهت انتخاب وزیران برای ارکان حکومتی و وزارتخانهها در دست نداشت و آنطور که آخرین سفیر امریکا در ایران در کتاب «مأموریت در ایران» عنوان کرد: «ازهاری ابتدا تعدادی از افسران ارتش را که هر یک مسئولیتهایی در نیرو های مسلح داشتند، به سرپرستی وزارتخانههای مختلف گماشت. پس از چند روز، ازهاری به تدریج وزیران غیر نظامی را برای تصدی وزارتخانههای مختلف انتخاب کرد و نظامیان عضو کابینه را به مسئولیتهای قبلی خودشان در کار در نیروهای مسلح عودت داد، بهطوریکه سرانجام غیر از نخستوزیر، بیش از دو یا سه نظامی دیگر در کابینه او باقی نمانده بود و اطلاق عنوان «دولت نظامی» به این کابینه صحیح و طبیعی به نظر نمیرسید!»
همانگونه که اشارت رفت، ازهاری در یک شب، مأمور تشکیل یک دولت نظامی شد و روز بعد کابینهای را که ابتدا ۹ وزیر داشت به شاه معرفی کرد. از ۹ وزیر کابینه فقط دو نفر (وزیر خارجه و وزیر صنایع و معادن) غیرنظامی بودند و هفت وزیر نظامی (ارتشبد رضا عظیمی، ارتشبد عباس قرهباغی، ارتشبد غلامعلی اویسی، سپهبد امیرحسین ربیعی، سپهبد ابوالحسن سعادتمند، سپهبد ایرج مقدم و دریاسالار کمال حبیبی) هرکدام سرپرستی یک یا چند وزارتخانه را بر عهده داشتند. ازهاری چند روز بعد تعداد وزیران نظامی کابینه خود را به چهار نفر تقلیل داد و ۱۲ وزیر غیر نظامی معرفی کرد و به این ترتیب دولت او عملاً یک دولت غیرنظامی شد!
نگاه سولیوان به دولت نظامی ازهاری
باز خواندن ارتباطات ازهاری با سفیر وقت امریکا «ویلیام سولیوان»، اما خالی از لطف نیست که سفیر مذکور لحظه به لحظه اتفاقات را رصد و پیگیری میکرد و به واشنگتن گزارش میداد. آنچنانکه بنا به اظهارات او:
«ازهاری را مرتباً در دفتر نخستوزیری ملاقات میکردم بیشتر اوقات هم خود را صرف جلب اعتماد و همکاری مردم با دولت مینمود... در مذاکرات خصوصی با من، ازهاری نگرانی شدید خود را از وضعی که در مناطق نفتخیز به وجودآمده ابراز میداشت. او احساس میکرد که اعتصاب در صنعت نفت و سایر بخشهای صنعتی و اقتصادی کشور از پشت پرده به وسیله حزب توده و در جهت منافع شوروی هدایت میشود. او دلیل قاطعی برای اثبات این عقیده خود نداشت ولی میگفت تاکتیک و روشی که در این اعتصابات اعمال میشود تاکتیکهای کمونیستی است و شبیه کارهای مخالفان مذهبی نیست. تلاش برای خاتمه دادن به اعتصاب در صنعت نفت و بالابردن میزان تولید و صدور نفت به حد عادی، محک آزمایش برای موفقیت ازهاری در انجام وظیفهاش در مقام ریاست دولت نظامی به شمار میرفت. من به این نتیجه رسیدم که دولت نظامی آخرین شانس بقای شاه است و اگر این دولت موفق به برقراری نظم و خاتمه بخشیدن به اعتصابات نشود، پیروزی انقلاب اجتناب ناپذیر است و ما باید خود را آماده مقابله با این واقعیت کنیم. در نهم نوامبر ۱۹۷۸ من طی گزارشی نظرات خود را به واشنگتن اطلاع دادم و توصیههایی راجع به سیاست آینده امریکا در ایران به عمل آوردم. در این گزارش که عنوان آن را «فکر کردن به آنچه فکر نکردنی است» نام نهادم یک تصویر واقعی از اوضاع ایران را برای مقامات مسئول واشنگتن ترسیم کردم...»
رژه ناکامیها در برابر چشم یک دولت
دوره ۵۵ روزه دولت غلامرضا ازهاری نیز همانند دول قبلی کاری از پیش نبرد و در تاریخ ۱۰ دی ۱۳۵۷ منحل شد و تا آنجا که از اقدامات بزرگ دولت نظامی ازهاری جهت اصلاحات تعریف شده است دستگیری تعدادی از نویسندگان مطبوعات و بازداشت دولتمردانی، چون ارتشبد نعمتالله نصیری، منوچهر آزمون، عبدالعظیم ولیان، داریوش همایون، غلامرضا نیکپی و امیرعباس هویدا بود. و، اما در مقابل شاید نقطه اوج قیام مردم در طول مدت دولت ازهاری را تظاهرات تاریخی و گسترده روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی در ۱۹ و ۲۰ آذر ۱۳۵۷ دانست چنانچه میلیونها تن از مردم در این راهپیماییها در سراسر کشور شرکت جستند و در نتیجه فشارها تا بدانجا رسید که ازهاری در ۲۵ آذر ۱۳۵۷ دچارحمله قلبی شد و عملاً کارهای محوله به او متوقف گردید و ۱۵ روز از دوره ۵۵ روزه دولت خود را در بستر بیماری سپری نمود. تا سرانجام در ۱۰ دیماه ۱۳۵۷ استعفای خود را اعلام کرد و چند روز پس از آن، بلافاصله جهت درمان به امریکا رفته و سفر بیبرگشت را سرانجام پس از ۲۳ سال از تاریخ انقلاب در ۱۴ آبان ۱۳۸۰ در سن ۹۰ سالگی در ایالت ویرجینیای امریکا به پایان رسانید.
نکته حائز اهمیت در خروج ازهاری از ایران این بود که به همراه غلامعلی اویسی عازم شد و برخلاف اویسی در خارج از کشور فعالیت سیاسی نداشت و تا آنجا که از اطلاعات بهدست آمده است، پس از خروج از ایران و حضور در امریکا با اشخاصی همچون هژبر یزدانی جهت تأسیس یک بانک خصوصی در کاستاریکا همکاری کرده و به کسب درآمد پرداخته بود. فردوست در خصوص ازهاری اینچنین بیان داشت: «محمدرضا تنها شانس خود را در دولت نظامی میدانست و ازهاری را بهترین مهره تشخیص داد، زیرا یک امریکایی تمام عیار بود. درست است که ازهاری یک افسر پشت میزنشین بود، ولی ارتشبد بود و سالها ریاست ستاد ارتش را داشت و امریکاییها در پشت او بودند. رفتن ازهاری همه این امیدهای محمدرضا را به یأس تبدیل کرد و او به جای نخستوزیر بیمار (بیمار سیاسی) مدتها به دنبال نخستوزیر گشت. یکی از دلالهای نخستوزیریابی، ناصر مقدم بود که هر دری را زد دیگران قبول نکردند. صدیقی از جبهه ملی پذیرفت و محمدرضا شاد شد، ولی پس از ۲۴ ساعت معذرت خواست. جاهطلبی، شاپور بختیار را کور کرد و پذیرفت و اولین شرط او خروج محمدرضا از کشور بود و وی بلافاصله قبول کرد. پس از ازهاری، اینک نوبت شاه بود که تحت عنوان استراحت دو، سه ماهه از ایران خارج شود. در لحظات سخت همیشه برای محمدرضا تنها یک راه قابل تصور بود و آن فرار از ایران بود. به هرحال روزی نخستوزیر جسور در جلسه هیئت دولت ناراحتی قلبی پیدا کرد و به زمین افتاد و او را به طبقه بالای نخستوزیری بردند و خواباندند و دکتر یوسفی ملاقات با او را منع کرد به نظر من غش ازهاری، غش سیاسی بود و، چون جرئت آن را نداشت که خواسته محمدرضا را انجام دهد و با مشاهدات و اطلاعات خود به خوبی فهمید که هیچ دولتی قادر به جلوگیری از انقلاب مردمی در آن برهه از زمان نیست، بهترین راه را غش کردن و تمارض تشخیص داد.»
ضرورتهای ایجاد دولت نظامی به روایت سندی از اسناد سفارت سابق امریکا
حال به منظور هرچه بیشتر آشکار شدن وقایع پشت پرده و پیش آمده در خصوص ایجاد دولت نظامی در آن روزگار حساس و سرنوشتساز ایران، به بخشهایی از یکی از مکاتبات و مراودات سفیر وقت امریکا در ایران با دولت متبوع خود در واشنگتن اشاره و عیناً آورده میشود: «خلاصه: راهحل «نظامی» عملی است، اما با بهای سنگین در بلندمدت برای منافع امریکا و همچنین ایران.
۱- این روزها در تهران صحبت در مورد اینکه تنها راه مؤثر برای متوقف کردن ناآرامیها در خیابانها و خشونت در کشور، به قدرت رسیدن نظامیان است، امری پیش پا افتاده شده است.
اختلاف اصلی بین عقاید آنهاست که معتقدند قطبی شدن نیروهای مخالف بین گروه خمینی و شاه، به نقطهای رسیده که راه بازگشتی نیست و به یک آزمایش قدرت منتهی میشودیا گروهی که معتقدند این زورآزمایی هنوز هم میتواند به تأخیر بیفتد و دفع شود و آن به وسیله معرفی یک راهحل سیاسی در محدوده چارچوب قانون اساسی است. تقریباً همه قبول دارند که اشغال نظامی به دستور شاه درصورت ادامه ناآرامیها انجام میشوند و میزان صدمه درازمدتی که در اثر آن وارد میشود؛ مدت تقریبی آن و نیروهایی که زیر سایه چنین رژیم نظامی به وجود خواهد آمد چیست؟
۲- اغلب مردم معتقدند نظامیان برای چنان اشغال قدرتی فشار وارد میآورند. افسران عالیرتبه ارتش برای ما با بیانی صریح بیصبری خود را با دولت حاضر ابراز نمودند. ربیعی ژنرال نیروی هوایی از همه رکتر و بیپردهتر بود که بیصبرانه منتظر برقراری نظم است. دریادار حبیب اللهی ژنرال اویسی و سایرین در حالی که مانند ربیعی حاد نیستند معتقدند که توقفی باید در ناآرامیهای وسیع مردم ایجاد شود. ارتشبد ازهاری که احتمالاً فکورترین و هشیارترین عضو در کادرنظامی است به نظر مردد میرسد. او اخیراً به ژنرال گست رئیس هیئت مستشاری نظامی گفت: شاید شاه خیلی زود در لیبرال منشی زیادهروی کرده است. این افسران وفاداری خود را به شاه اعلام میکنند (و ما صادقانه باور میکنیم) و ضمناً میفهمانند که هیچ عملی بدون فرمان مبارک انجام نخواهد شد. آنها همچنین میدانند که بدون تأیید شاه یک دولت نظامی هرگونه مشروعیت را از دست خواهد داد. آنها به هر حال عمیقاً از نوسانات و ضعف اخیر شاه نگرانند و در موقع خود ممکن است او را مجبور کنند: «یا به ما بپیوند یا برو.»
۳- از عقیده به دست گرفتن قدرت توسط نظامیان بسیاری از رابطههای سفارت در درون سازمانهای بازرگانی و دولتی و نیز برخی از تکنوکراتها حمایت میکنند. آنها اغلب این فکر را معتدلتر «به عنوان نیاز به رهبری قاطع» بیان میکنند و از میان دو شر آنرا خفیفتر میدانند که اگر ناآرامیها ادامه یابد و راهحل سیاسی بیفایده باشد به کار میآید. بسیاری از آنها چنین معتقد شدهاند که حیات ملی ایران و آینده غیرکمونیستی کشور حداقل چیزهایی هستند که در معرض خطر قرار دارند. تعداد زیادی از این افراد شامل میانهروهایی میشوند که بسیار مایلند یک راهحل سیاسی پیدا شود نه اشغال نظامی. حتی هواداران تندتر اشغال نظامی اعتراف میکنند این امر (اشغال نظامی) ضربههای عمیقی در درازمدت به پیوستگی ملی وارد میکند.
۴- شاه خودش به سفیر گفت یکی از انتخابات او دولت نظامی خواهد بود. او همچنین گفته است این دولت یا مستقیماً توسط نیروهای مسلح اداره میشود یا یک دولت مرکب از نظامی و غیر نظامی خواهدبود با نخستوزیری یک ژنرال. شاه مشخص نکرده است که این ژنرال چه کسی خواهد بود. گرچه از فریدون جم رئیس سابق ستاد ارتش و سفیر فعلی در اسپانیا اغلب به عنوان بهترین فردی نام برده میشود که نه کاملاً و از صمیم قلب هوادار شاه است و نه در صف مخالفان.
۵- هر راهحل نظامی باید لزوماً یک درگیری سخت با تظاهرکنندگان در خیابانها و با دانشجویان و استادان که در دانشگاه تظاهرات میکنند، دانشآموزان و معلمان در مدرسه، رهبران مذهبی و پشتیبانهای بازاری آنها، چپیها از همه انواع و تعداد قابل ملاحظهای از کارگران اعتصابی داشته باشد تا بتواند همه اعتصابیون را سر کار بازگرداند. محدودیت مطبوعات هم غیرقابل اجتناب است انجام دادن این عملیات مسلماً هزاران دستگیری به دنبال خواهد داشت که در میان آنها احتمالاً بسیاری از زندانیان سیاسی خواهند بود که در یکی دو سال اخیر آزاد شدهاند. از آنجا که مخالفان آشکار کردهاند که آماده مقاومت به سبک چریکی هستند ارتش مجبور خواهد بود با خشونتهای گسترده شهری و تروریسم مخفی خارج شهری مقابله کند. با توجه به تأثیرپذیری مناطق وسیع روستایی که مسکن بسیاری از سنتیهاست که توسط رضا شاه و همچنین اخیراً توسط شاه فعلی آرام شدهاند ارتش باید قادر باشد ناآرامیها را در خارج شهرهای بزرگ کنترل کند. برای جریانات شهری پلیس و ساواک باید اختیارات بیشتری از آنچه در ماههای اخیرداشتهاند داشته باشند و شاید لازم باشد که توسط دایره اطلاعات ارتش که مورد وثوق فرماندهی عالی ارتش باشد یاری شوند. برای مؤثر واقع شدن راهحل نظامی ایران باید وضع را کاملاً تحت کنترل درآورد درست مانند دوران قبل از اواسط ۱۹۷۶ که طرح دادن آزادی اجرا نشده بود.
۶- ما مطمئن هستیم که این امر انجام شدنی است، اما با یک بها. ما معتقدیم درصد بسیار زیادی از افسران ارتش به یک چنان دولتی وفادارخواهند بود به خصوص اگر اجازه شاه پشت آن باشد و تعداد زیادی از سربازان از افسرانشان پیروی خواهند کرد. (سیاست دولت در مورد مستقر کردن سربازان به دور از منطقه زندگیشان در این مورد مؤثر خواهد بود گرچه ممکن است شاهد ترک خدمت بعضی و مخالف شدن تعدادی باشیم.) مقداری اختلاف میان ارتش و نیروهای امنیتی وجود دارد، اما بیشتر در اثر رقابت است تا خط مشی و انتظار داریم نیروهای امنیتی همکاری کنند.
۷- از طرف دیگر تقریباً همه کس قبول دارد که بهای این امر (اشغال نظامی) در بلندمدت بسیار سنگین خواهد بود و در چشم بسیاری از میانهروها که منتظر ظهور یک میانهروی بودند اعتماد باقیماندهای که توسط شاه القا شده بود (و قولهای او در مورد آزادیدهی) از دست خواهد رفت. قطبی شدن هواداران و مخالفان رژیم جدید خیلی سریع رخ خواهد داد و هر گونه اجتماع میانهروها را در وسط از بین خواهد برد. تروریستها و آنها که بیشترین تجربه را در راهنمایی آنها دارند به سرعت کسب نفوذ و شخصیت به عنوان رهبران مخالفان خواهند کرد. ارتش که تا به حال کوشش میکرد خود را بالاتر از درگیریهای سیاسی نشان دهد در آینده در موضع جلوگیری کننده شناسایی خواهد شد و فریاد بینالمللی در امریکا و سایر نقاط به مراحل جدیدی خواهد رسید. در این شرایط اوضاع کمتر قابل مقایسه با لبنان امروز خواهد بود تا رژیم سرهنگها در یونان یا در کشورهای امریکای لاتین در طول سالها خونریزی افزایش خواهد یافت و بر جمعیت بیشتری از آنچه در تاریخ پهلوی تا به حال بوده اثر خواهدگذاشت. زخمهای روانی این عملیات تا زمانی طولانی بعد از پایان اشغال نظامی ادامه خواهد داشت.»
و سرانجام روایت سولیوان از خروج شاه
و در پایان این مقال گفتههای ویلیام سولیوان آخرین سفیر امریکا در ایران در خصوص تغییر موضع شاه و تصمیم به خروج از کشور نیز بسیار خواندنی و جالب توجه است: «یک روز شاه گفت میل دارد به بندرعباس، در خلیج فارس برود و در یکی از ناوهای مستقر در آنجا و دور از تماس با مطبوعات و خبرنگاران زندگی کند. چند روز بعد، جزیره کیش را که زمستانها به آنجا میرفت، در نظر گرفت. سپس از زندگی در ناوچه سلطنتی در خلیج فارس و رفتن در آبهای بینالمللی دور از خاک وطن سخن گفت. در اواخر دسامبر (اوایل دی) که نومیدی بر او غلبه کرده بود، موضوع عزیمت از ایران را برای مدت طولانی و تشکیل شورای سلطنتی را در غیاب خود عنوان کرد.»