در سالهای اخیر آنچه دستمایه منتقدان انقلاب و مسئولان کم کارکرد در دولت قرار گرفته، ورود نهادهای انقلابی به اقتصاد و سهم آنها در اقتصاد بودهاست.
منتقدان همواره انحصار گرایی، سهم زیاد نهادهای انقلابی و محیط غیر رقابتی را موضوعاتی دانستهاند تا به نهادهای انقلابی حمله کنند و دوگانه مردم، نهادهای انقلابی یا دوگانه دولت، نهادهای انقلابی را دنبال کردهاند. این همان هدفی است که کشورهای متخاصم نیز در قالب تحریمها آن را دنبال میکنند.
جدا کردن ملت از حاکمیت و کاهش سرمایه اجتماعی به عنوان موتور مولد توسعه و پیشرفت، هدف واضحی است که این روزها برخی آگاهانه در خارج از کشور و انشاءالله! ناآگاهانه در داخل کشور دنبال میکنند. با این اوصاف چه باید کرد؟
بدیهی است که در شرایط موجود جنگ اقتصادی، نهادهای انقلابی به خصوص نیروهای مسلح باید در دفاع مقابل با دشمن بسیار هوشمندانه و هوشیارانه گام بردارند. به خصوص آنکه بخشی از بدنه نیروهای انقلابی همگام با صداهای داخلی تحریم شدهاند.
اگر فرضیات مطرح شده بالا را به عنوان شرایط موجود قبول کنیم، بنابراین باید نهادهای انقلابی در این شرایط جنگی تنها و اصلیترین مأموریتی که باید دنبال کرد، همان مأموریتی است که در دوران دفاع مقدس به خوبی در آن موفق بودند.
در دوران دفاع مقدس نیروهای انقلابی اعم از نیروهای سپاه وارتش، جهاد همه دست به دست هم دادهبودند و در کنار مردم به دفاع میپرداختند و این کار جز با سرمایههای اجتماعی بالا محقق نمیشد. از اینرو نهادهای انقلابی باید در این روزها در تراز انقلاب اسلامی پای کار بیایند و در جهت افزایش سرمایههای اجتماعی نقش واسطهای را در مردمی کردن اقتصاد ایفا کنند. اکنون که دشمن با تحریم و حمله به منافع افراد و آحاد جامعه، ما را به جنگ اقتصادی کشانده تا حاکمیت و مردم را از یک دیگر به طور کلی جدا کند، باید بدانیم که دقیقاً فن بدل آن مردمی کردن اقتصاد است.
در زمان حاضر که بیکاری زیاد شده و جوانان بیکارهستند و توان ازدواج کردن و تأمین سر پناه هم ندارند نمیتوان وجود ۵۳ میلیارد بشکه زیر پای ملت را به عنوان خبر خوش و بهبود وضعیت اقتصادی آنها تلقی کرد، بلکه باید درست مانند زمان جنگ مردم را در جنگ اقتصادی پای کار آورد.
بدیهی است بهرغم تأکیدات مکرر رهبری و امام راحل، دولتها در دورههای قبلی و کنونی نشان دادهاند بیش از آنکه به دنبال بهبود فضای کسب و کار و مردمی کردن اقتصاد باشند به فکر نحوه چگونگی تخصیص منابع نفتی بودهاند و در مقاطعی که با کاهش قیمت نفت مواجه بودهایم کل دولت دچار سرگیجه و سردرگمی بزرگی شدهاند که در نرخ تورم و نرخ رشد و فشار به اقشار مختلف نمود داشتهاست.
بنابراین نهادهای انقلابی با درک چنین فضایی باید از یک سو مراقب افتادن در دام درآمدزایی و تصدیگیری باشند و از سوی دیگر باید نقش تسهیلگری در مردمی کردن اقتصاد را که نتیجهاش اشتغال و پیشرفت است، بسیار پر رنگ کنند.
تجربههایی مانند تکمیل پروژه ستاره خلیج فارس از سوی قرارگاه خاتم الانبیا، توانمندسازی منطقه محروم قلعه گنج میتواند به خوبی به عنوان پروژههای قابل تعمیم مدنظر قرار گیرد. به خصوص که امروز بدنه بسیج نیز با صدها هزار نیروهایی مستعد و جوان در سرتا سر کشور پای کار هستند.
این نیروهای مستعد میتوانند بار دیگر در قالب گروهانهای اقتصادی «تعاونیهای تولید و توزیع» با روحیهای جهادی ساماندهی شده و بسته به مزیتهای منطقهای چرخ اقتصاد را بچرخانند و در قالب حرکتهای جمعی ضمن تأمین منافع خود در پیشرفت منطقه و کشورشان نقش ایفا کنند. همچنین میتوان از این نیروها در کمک به تشکیل هستههای تعاونی مردمی حول طرحهای توجیهدار اقتصادی مدد گرفت و اقتصاد را مردمی کرد.