كسري محمديان
شما هم مثل من حتماً به افرادي بر خوردهايد كه در لحظه زندگي ميكنند، در لحظه تصميم ميگيرند و در لحظه هم آن تصميم را اجرا ميكنند. اين افراد معمولا در زندگي خود به برنامهريزي اعتقادي ندارند. آنها معتقدند كه اگر با برنامهريزي زندگي خود را پيش ببرند دچار مشكل ميشوند. اين افراد ميگويند نظم و برنامهريزي براي افراد متجدد و به اصطلاح امروزيها، آدمهاي اتو كشيده است. دسته ديگري از مردم هم هستند كه هميشه نالان از كمبود وقت هستند. هميشه دير سر قرار خود ميرسند. كارها و پروژههاي كاريشان سر وقت تمام نميشود. كلاً افراد بدقولي هستند. اين افراد هم زندگي خود را طبق برنامهريزي پيش نميبرند. اين عدم برنامهريزي بيشك نشانه ضعف و ناتواني خود اين افراد است. كساني كه در زندگي خود برنامه و هدف ندارند زندگي ميكنند تا شكست بخورند. در واقع اهميت برنامهريزي تا آن حدي است كه داشتنش به معناي موفقيت است و نداشتنش معنايي جز شكست ندارد. افرادي كه در زندگيشان برنامهريزي ندارند، براي شكست خوردن برنامهريزي كردهاند. اگر تمام دنيا را هم بگرديم نميتوانيم فردي را پيدا كنيم كه بدون برنامهريزي در زندگي، موفق شده باشد كه به هدفش برسد. بدون شك، برنامهريزي در زندگي موجب ميشود تا فرد موفقتري باشيم و بهتر بتوانيم از زمان خود استفاده كنيم.
***
ما در زندگي در هر نقشي كه باشيم، چه پدر يا مادر و چه فرزند؛ قطعاً خارج از خانواده هم مسئوليتهاي ديگري بر عهده داريم. يا رئيس، كارمند، كاسب، راننده و. . . هستيم يا دانشآموز يا دانشجو. در عين حال كه اين مسئوليتهاي مشخص را برعهده داريم بايد به امورات خارج از مسئوليتهاي اصلي زندگي هم برسيم. به همه كارها رسيدن و راضي نگه داشتن همه در صورت داشتن يك برنامهريزي درست و حسابي قابل اجراست. با يك برنامهريزي دقيق ميتوانيم ميان اهداف كوتاهمدت و بلندمدت خود تعادل برقرار و موارد مهم در زندگيمان را اولويتبندي كنيم.
افرادي كه در زندگي، انسانهاي منظم و با برنامهاياند قطعاً افراد موفقي هم در جامعه خود هستند. اين افراد هميشه سحرخيزند. براي اينكه صبحها خواب نمانند و سر وقت هميشگي بيدار شوند، شبها شام سبكي ميخورند و تا قبل از ساعت 10 شب ميخوابند. به خواب كافي بسيار معتقد هستند. اين افراد ميدانند كه بدنشان بايد هشت ساعت خواب و استراحت كافي داشته باشد. پس اين نكته را مورد توجه قرار ميدهند و شبها زود ميخوابند و صبحها هم زود از خواب بيدار ميشوند. افراد موفق به ورزش صبحگاهي هم بسيار معتقدند و حتماً قبل از صبحانه ورزش ميكنند. انسانهاي موفق به درستي درك كردهاند كه وعده صبحانه كمكشان ميكند مابقي روز را پرانرژي بمانند. اين افراد طرفدار صبحانه سبك هستند و معمولاً هر روز همان صبحانه هميشگي را ميخورند. آنها خوب ميدانند صرف صبحانه چقدر براي سلامتي مهم است و به همين دليل هرگز اين وعده اصلي را جا نمياندازند. اين افراد تمام كارهايي كه در طول روز بايد انجام دهند را طبق زمانبندي و به ترتيب انجام ميدهند. در نتيجه اين افراد هيچ وقت دير نميرسند. بدقول نيستند و هدفشان در زندگي از هر چيزي با اهميتتر است و براي رسيدن به آن تلاش ميكنند.
ما اگر در نقش والدين در خانواده ايفاي نقش ميكنيم براي تربيت فرزندان موفق بايد ابتدا از خود شروع كنيم. بايد خود ما طبق برنامههاي مشخص تمام كارها را انجام دهيم. در واقع بايد در خانواده فرهنگ برنامهريزي را نهادينه كنيم. نهادينه كردن اين فرهنگ منوط به رفتاري است كه ما از خود نشان ميدهيم. اگر سر ساعت مشخص بخوابيم و همگي سر ساعت مشخصي هم از خواب بيدار شويم فرزندان هم خود به خود عادت به اين نظم ميكنند. وقتي فرزندان ما ببينند كه ما چقدر به وقت و زمان خود اهميت ميدهيم آنها هم از ما برنامهريزي براي وقت و زمان خود را ياد ميگيرند. در حقيقت ما الگوي اصلي و واقعي فرزندانمان هستيم. اگر خانوادهها اهميت وقت و زمان را در اولويت تربيتي خود قرار دهند، فرزندان منظمي را هم تحويل جامعه ميدهند. به همين ترتيب اين فرزندان منظم و دقيق جامعه آينده را ميسازند.
اين نكته را هم نبايد فراموش كنيم كه نظم و برنامهريزي با هم متفاوت هستند. الزاماً فردي كه نظم و انضباط شخصي را در زندگي رعايت ميكند فرد موفق و با برنامهريزي نيست. آموزش نظم به كودكان بسيار مهم و اساسي است،زيرا به آنها ميآموزد تا رفتارهاي خود را كنترل كنند. نظم در واقع تعيين محدودهها و اصلاح رفتارهاي نادرست است، همچنين نظم به كودكان ميآموزد چگونه در مورد خودشان احساس بهتري داشته باشند.
نظم مقولهاي است كه بايد در طول زندگي به كودكان آموزش داده شود، زيرا كودكان با نظم متولد نميشوند و آموزش تدريجي آن جزء وظايف والدين است. آموزش نظم به كودكان بسيار زمانبر است و نيازمند تكرار و تمرينهاي مداوم و مستمر است، اما هر چه آموزش پيش برود، كار آسانتر ميشود. نظم ميتواند پيش نياز آموزش برنامهريزي باشد. نظم احساس خوبي براي فرد ايجاد ميكند ولي برنامهريزي نقش بسيار مهم و بنيادي را در زندگي او ايفا مينمايد. بنابراين برنامهريزي استفاده درست و كامل از وقت و زمان براي رسيدن به هدف است. اين را بايد بدانيم كه برنامهريزي به خودي خود نميتواند براي ما موفقيت و نتايج مثبت به همراه داشته باشد بلكه برنامهريزي هم شاخصهاي لازم خود را دارد تا به نتيجه برسيم. اول اينكه هدف و فعاليت مورد علاقه خود را بايد مشخص كنيم.
علاقه به يك فعاليت و دوست داشتن آن فعاليت ميتواند نقش مهمي در اثربخشي نهايي آن داشته باشد. چون اين علاقه داشتن و رابطه عاطفي خوب با يك موضوع، نحوه رفتار و تعامل ما را با آن موضوع تغيير ميدهد. مثلاً كسي كه عاشق مديريت است، چيزهاي زيادي را ميبيند، ميفهمد و ميآموزد كه فرد ديگري در همان موقعيت، ممكن است آن را تجربه نكند. پس تمام برنامهريزيهاي زندگي شخصي و حرفهاي خود را بر اساس رسيدن به سمت مديريت انجام ميدهد. بنابراين اول هدفمان را مشخص بعد براي رسيدن به هدفمان برنامهريزي ميكنيم و تمام مسيرهاي رسيدن به اين هدف را مورد بررسي قرار ميدهيم و در نهايت بهترين مسير را انتخاب ميكنيم. مديريت زمان قدم بعدي است. مديريت زمان يك اصل مهم است و بايد آن را به نحو احسن انجام دهيم. بايد زمان را در دستهاي خود داشته باشيم. تمام كارهايي را كه در طول روز انجام ميدهيم و مقدار زماني را هم كه براي انجام اين امور صرف ميكنيم را با هم در نظر بگيريم.
وقتهايي كه باعث هدر رفتن انرژي ما براي رسيدن به هدفمان ميشود را حذف كنيم. مديريت زمان يك ويژگي شخصيتي است كه به ميزان زيادي در موفقيت ما مؤثر است و كارايي دارد، تا جايي كه تفاوت انسانهاي موفق و شكست خورده در همين چگونگي استفاده و مديريت زمان است. اين نكته را فراموش نكنيم كه برنامهريزي در زندگي برايمان آرامش و آسودگي خيال به همراه دارد. چه خوب است با برنامهريزي حتي از نوع ساده آن زندگي همراه با آرامش را تجربه كنيم.