فقيد سعيد، مرجع عاليقدر جهان تشيع، مرحوم حضرت آيتالله العظمي سيدابوالقاسم موسوي خوئي (قده)، گذشته از مكانت والاي علمي و فقهي، از جنبه سياسي و مواجهه با زورمداران و دينستيزان نيز از سابقهاي ارجمند برخوردار بود. اين پيشينهگران، عمدتاً تحتالشعاع مقام علمي آن بزرگوار قرار گرفته وكمتر به ديده محققان آمده است. درگفتوشنودي كه پيشروي داريد، محقق فرزانه آيتالله سيدهادي خسروشاهي، به بازخواني اين بعد از شخصيت علمي آن مرجع فقيد در حوزه نجف پرداخته و آثار و پيامدهاي آن را روايت نموده است. لازم به ذكر است نوشتار پيشرو، برشي از يك مقال مبسوط درباره زندگي و زمانه مرحوم آيتاللهالعظمي خوئي است. اميد آنكه مقبول افتد.
از جنبه سياسي و اهتمام به مسائل جامعه اسلام وتشيع، بايد گفت مرحوم آيتاللهالعظمي خويي(رحمهالله)، مردي حر و آزاده، مخالف ستمگران و جباران بود و آرزوي اعتلاي اسلام و عظمت همه مسلمانان را در سر داشت و در راه آن تلاش ميكرد.
مرجع فقيد و انقلاب 1920 عراق عليه انگلستاناو هنگامي وارد حوزه نجف اشرف شد كه نزاع و درگيري به خاطر مشروطيت، عراق را نيز فرا گرفته بود و اين درگيري بين طرفداران آيتالله سيدمحمدكاظم يزدي و طرفداران آيتالله ملامحمدكاظم خراساني بهشدت جريان داشت و چيزي از انقلاب مشروطيت نگذشته بود كه آيتالله خراساني و به دنبال آن آيتالله يزدي به رحمت حق پيوستند و تا شروع جهاد علماي عراق عليه انگليس در سال 1920 ميلادي، مجتهدان مبرز و متشخص عراق، آيتالله ميرزا محمدتقي شيرازي و آيتالله شيخ الشريعه اصفهاني بودند. در اين دوران بود كه انگلستان با عراق وارد جنگ شد و حوزه علميه نجف، جهاد عليه انگلستان را اعلام كرد. مرحوم شيخالشريعه اصفهاني ـكه يكي از اساتيد مهم آيتالله خوئي بودـ سهم مهمي را در اين جهاد ايفا كرده و طبعاً در تمامي اين مسائل و بحرانها، آيتالله خوئي حضور كامل داشته است.
درمواجهه با حزب بعث عراقآن مرحوم تاب و تحمل مظالم، مفاسد و نظامات غيرشرعي را نداشت و پيوسته با آن ابراز مخالفت ميكرد. او در طول زندگي نوراني و پربركت خود از مبارزه با جور خسته نميشد و لذا در تمام مبارزات و نهضتهايي كه در عصر آن مرحوم در عراق، ايران و ساير كشورهاي اسلامي اتفاق افتاده، شركت فعال داشته است. فيالمثل در مبارزه شيعيان عراق و حوزه علميه نجف با حزب بعث به رهبري مرحوم آيتالله حكيم، آيتالله خوئي نيز از رهبران آن نهضت بهشمار ميرفت. آري آنجا كه حزب جنايتكار بعث به قصد نابودي شيعيان عراق دست به رفتار جنونآميزي زده بود، حوزه علميه نجف و شيعيان عراق نهضتي را به رهبري مرحوم آيتالله حكيم آغاز كردند و در اعلاميهاي كه از طرف حوزه علميه نجف در اينباره منتشر شده، آمده است: «رئيسجمهور فوراً وزير جنگ و بعضي از وزرا و شخصيتهاي حزبي را به نجف روانه كرد تا از آيتالله حكيم دلجويي و مردم شوريده و ناراحت را آرام كنند. همان شب هيئت فرستاده دولت به محضر ايشان شرفياب ميشوند و پس از اينكه آيتالله حكيم و آيتالله خوئي «دام ظلهما» از وضع دولت اظهار ناراحتي سخت ميكنند وزير جنگ وعده ميدهد همين شب به اين رفتار دولت خاتمه خواهند داد....» باز در اعلاميه مزبور ميخوانيم:«آيتالله حكيم تصميم گرفتند مستقيماً با مردم درباره اوضاع نگرانكننده روز صحبت كنند و براي اين موضوع عصر روز 28 صفر يعني روز وفات حضرت رسول اكرم(ص) در نظر گرفته شد.»
جمعيت بيش از 70 هزار نفر در صحن مطهر و اطراف صحن بهطور بيسابقهاي جمع شدند و پس از تشريففرمايي حضرت آيتالله حكيم و آيتالله خوئي، آيتاللهزاده عاليقدر ايشان آقا سيدمهدي حكيم به ميز خطابه نزديك شدند و خطابه پدر بزرگوار خود را قرائت كردند. در اين اعلاميه آيتالله خوئي را همسنگر آيتالله حكيم ميبينيم كه نهضت را رهبري ميكردند. آيتالله حكيم تا زنده بود اين مبارزه همچنان ادامه داشت و پس از رحلت ايشان آيتالله خوئي دائماً با اين حزب كثيف درگيري داشت.
مواجهه مظلومانه با بعثيها پس از رحلت آيتالله حكيمآيتالله حاج شيخ جعفر سبحاني در زير عنوان «مظلوميت آيتالله خوئي» مينويسد:«مراجع بزرگي مانند شيخ مفيد، سيد مرتضي و شيخ طوسي در سرزمين عراق با يك رشته ناملايمات روبهرو شدند و گرفتار چه مصائبي بودند و بحق آيتالله خوئي در مدت زعامت خود با مصائب و مشكلات فراواني روبهرو شد، زيرا پس از تسلط عبدالكريم قاسم بر عراق و كودتاهاي مكرر وضع روحانيت و مردم متدين نجف دچار مشكل شد. كمونيستهاي وطني از يكسو و بعثيهاي بيرحم از سوي ديگر عرصه را به روحانيت تنگ كردند، خصوصاً از سال 1389 كه بعثيها روي كار آمدند مصائب زيادي آفريدند و آيتالله حكيم و پس از آن آيتالله خوئي را با مشكلات زيادي روبهرو كردند. در شهامت و استقامت اين مرد بزرگ همين بس كه از دوران تسلط بعثيها تا به امروز كه ربع قرن از آن ميگذرد آنان نتوانستند از اين مرجع بزرگ برگي به نفع خود دريافت كنند يا در جنگ تحميلي عليه ايران دستخطي از او بگيرند و او پيوسته با حفظ مرجعيت و حوزه علميه نجف كوچكترين باجي به آنان نداد و در عين حال ناملايمات را تحمل كرد تا آنجا كه متجاوز از 10 سال است كه گروهي از نزديكترين ياران وي به جرم خدمت و ديانت به زندان افتادهاند و از سرنوشت آنها خبري نيست. حتي يكي از فرزندان او يعني آقاي سيد ابراهيم خوئي به وسيله بعثيان ربوده شد و هيچ نام و نشاني از او در دست نيست.»
رئيس وقت مجلس شوراي اسلامي ايران پس از ارتحال آيتاللهالعظمي خوئي، ضمن تجليل از مقام شامخ ايشان، درباره مبارزات آن مرحوم در مجلس گفت:«در طول حياتشان بارها مورد فشار و آزار حكومتهاي جابر مسلط بر سرزمين مظلوم عراق قرار گرفته است. در جريان انتفاضه اخير شيعيان، در واقع رهبري اين امر را اين عالم عاليقدر با تشكيل شوراي انقلاب و رهبري به عهده داشتند با آن كهولت سن كه اين انتفاضه با قساوت بينظير حكومت بعث عراق و سكوت كاملاً معنادار مجامع جهاني روبهرو و سركوب شد، ايشان مورد اهانت، تحت فشار و بازداشت قرار گرفت و اين تضييقات، تحت فشار و بازداشت قرار گرفتنها تا لحظه ارتحال ايشان ادامه داشت.» وي در ادامه ميگويد:«آنطور كه من شنيدهام متأسفانه رژيم بعث عراق اين قساوت را در برخورد با جنازه ايشان نيز تكميل كرده است. اگر خبرش درست باشد حتماً اجازه تشييع جنازه اين عالم عاليقدر را هم نداده و چنين برخورد وقيحانهاي را روا داشتهاند كه خود اهانت بزرگي به عالم تشيع و جهان اسلام است.»
در پيام تسليت حضرت آيتالله اراكي در اين باره آمده است:«در سالهاي اخير و حوادث خونبار عراق همچون اجداد طاهرينش از طاغوت زمان و حزب بعث كافر چه رنجها كشيد و چه خون دلها خورد و همچنان استقامت كرد و به پاسداري از حريم تشيع و حوزه نجف اشرف ادامه داد و در حد توان مبارزه كرد.»
رنجهاي مرجع بزرگ در جريان مبارزات به روايت گزارش مركز اسناد حقوق بشر عراق
به گزارش مركز اسناد حقوق بشر عراق، آيتاللهالعظمي خوئي در معرض بسياري از اذيت، آزار و اقدامهاي ستمگرانه رژيم عراق قرار گرفته بودند، از جمله بايد به موارد زير اشاره كرد:
1ـ تحت نظر قرار گرفتن ايشان در منزل مسكونيشان و ممنوعيت ديدار اعضاي خانواده و نزديكان با ايشان.
2ـ بازداشت تني چند از افراد خانواده و نزديكانشان.
3ـ مصادره بسياري از مؤسسههاي مربوط به ايشان از سوي دولت.
4ـ تخريب مدرسه تحقيقات مذهبي آيتاللهالعظمي خوئي كه در برگيرنده يكي از بزرگترين كتابخانهها در نجف اشرف بود.
5ـ اعدام چند نفر از افراد خانوادهشان از جمله سيدمحسن و سيدحسين در تاريخ 1991/1/9
6ـ جلوگيري از سفر ايشان به خارج بهمنظور معالجات پزشكي در چندين نوبت.
7ـ بازداشت ايشان و وادار كردنشان به ملاقات با صدام و ظاهر كردن ايشان در صفحه تلويزيون در تاريخ 20 مارس سال 1991.
8- جلوگيري از اعزام تيمهاي پزشكي از سوي سازمانهاي بينالمللي بيطرف بهمنظور معالجه ايشان.
9ـ زير نظر قرار دادن نمايندگان ايشان در شهرها و مناطق مختلف عراق و بازداشت بسياري از آنان.
10ـ جلوگيري از ادامه فعاليتهاي مذهبي و علمي به دستور شخص صدام.
11ـ شايع كردن تبليغات مغرضانه بهمنظور ايجاد شك و شبهه نسبت به شخصيت ايشان.
همچنين مسائلي مربوط به بعد از درگذشت ايشان است كه موارد زير را شامل ميشود:
1ـ تمركز واحدهاي نظامي و گشتيهاي گارد جمهوري از بامداد تاريخ 1992/8/6 در نجف.
2ـ اقدام به بستن راههاي نجفـكربلا و نجفـكوفه در شبهاي جمعه و شنبه.
3ـ قطع تماسهاي تلفني نزديكان و اطرافيان ايشان از بامداد شنبه 1992/8/8.
4ـ تحت نظر قرار گرفتن چندين تن از علما، طلاب و نزديكان به ايشان از تاريخ 1992/8/8 و جلوگيري از خارج شدن آنان از منازلشان.
5ـ جلوگيري از تشييع جنازه مطهر ايشان حتي از سوي اعضاي خانوادهشان.
6ـ دفن جنازه مطهر ايشان بهطور محرمانه در ساعت 4:30 بامداد.
7ـ جلوگيري از برقراري مجلس ترحيم و مراسم بزرگداشت ايشان در مساجد و حسينيهها در كليه مناطق عراق.
8ـ مخالفت با درخواست اعضاي خانواده ايشان براي اعزام يك تيم پزشكي براي بازديد از جنازه وي و تشخيص علت مرگ.
9ـ برقراري حالت منع آمد و رفت به مدت چند ساعت در نجف، در پي انتشار خبر درگذشت ايشان و برقراري منع آمد و رفت از ساعت 8 شب شنبه تا بامداد يكشنبه 1992/8/9.
10ـ وادار كردن بسياري از مغازههاي شهر نجف به گشودن درهاي مغازهها و تجارتخانهها بهمنظور پيشگيري از اعتصاب عمومي و سرايت آن به ساير شهرهاي عراق.
11ـ جلوگيري از سوگواري مردم و پوشيدن لباسهاي مشكي.
مركز اسناد حقوق بشر در عراق بدين مناسبت غمانگيز اعلام ميكند در آرشيو خود دهها مدرك وجود دارد كه رسواگر زير پا گذاشتن حقوق شيعيان در عراق بهطور اعم و حوزه علميه نجف اشرف و در سر لوحه آن مرجع تشيع راحل از سوي رژيم عراق است و آماده است تا اين مدارك را در اختيار سازمانهاي ويژه دفاع از حقوق بشر قرار دهد.
آيتاللهالعظمي خوئي درآئينه توصيف رهبر معظم انقلابپيام رهبر معظم انقلاب حضرت آيتالله خامنهاي (حفظهالله)به مناسبت ارتحال آيتاللهالعظمي خوئي، دربردارنده توصيفي جامع از منش علمي و عملي آن شخصيت بزرگ است كه ميتواند مكمل سخن ما درباره پيشينه مبارزات آن بزرگوار باشد: «با تأسف و تأثر فراوان با خبر شديم كه عالم جليلالقدر و فقيه عظيمالشأن حضرت آيتاللهالعظمي آقاي حاج سيد ابوالقاسم خوئي مرجع تقليد بزرگوار روز گذشته دار فاني را وداع گفته و به جوار رحمت حق رحلت نمودند. اين حادثه براي جهان اسلام مخصوصاً حوزههاي علميه مصيبتي بزرگ است. آن عالم بزرگ بقيه سلف صالح و يكي از پرچمداران علوم اسلامي و يكي ازمراجع بزرگ تقليد دوران معاصر بود. ايشان در بسياري از علوم اسلامي رايج در حوزههاي علميه از اساتيد مسلم و كم نظير به حساب ميآمد. فقيهي بزرگ و اصولياي عميق و مفسري نوآور و رجالي صاحب مكتب و متكلمي زبردست بود. آثار علمي ارزشمند اين مرد بزرگ به دهها جلد كتاب در فقه، اصول، تفسير و رجال منحصر نميشود. هزاران شاگرد تربيت يافته در حوزه دروس غني و سرشار او هم اكنون در همه بلاد اسلامي منتشرند.
اين بزرگوار يكي از نخستين كساني بود كه پس از شروع نهضت اسلامي به رهبري امام خميني رضواناللهتعاليعليه حوزه علميه نجف را به اهميت حوادث ايران متوجه ساخت و سعي و كوششي ارجمند در همراهي با حركت عظيم روحانيت و مردم در ايران مبذول كرد. در نهضت خونين مردم عراق در رمضان سال 1411 هجري قمري قطب اصلي نهضت و مركز صدور حكم قيام اسلامي بود و به همين جهت پس از سركوب شدن اين نهضت به وسيله رژيم خونخوار بعثي اين كهن مرد دانشمند مورد آزار، شكنجه و اهانت مأموران سنگدل بعثي قرار گرفت و در معرض خطر جدي واقع شد و پس از آنكه به فضل الهي از خطر نجات يافت تا مدتها در شرايط سخت زير نظر مأموران بعثي قرار داشت. عمر طولاني و پربركت اين مرد بزرگ كه نزديك به يك قرن امتداد يافت سرشار از آزمايشهاي الهي و نمايشگر سعي و تلاش يك انسان مؤمن و پرهيزگار است.»