در قرن بيست و يكم زندگي ميكنيم و زندگيمان سراسيمهوار به سمت مدرنيته پيش ميرود و اين عرصه پيش روي مطمئناً نميتواند خود به خود صورت بگيرد مگر اينكه جامعهاي كه در آن زندگي ميكنيم، آن را به سوي تجدد ببرد و جامعه نيز قاعدتاً نميتواند خود به خود متجدد شود مگر بهوسيله كساني كه آن را اداره ميكنند. يعني انسانها، بالطبع هنگامي كه شخصي تصميم به برداشتن قدمي به جلو ميگيرد، ديگران نيز دوست دارند با او همراه شوند و به سمت مدرنيته پيش روند، آنها با اعمال، رفتار و افكار خود جامعه و به طور ناخودآگاه زندگي را نيز قدم به قدم با خود به جلو ميبرند.
مدرن كردن جامعه سبب مدرنيته زندگي كردن تمام افراد جامعه ميشود و پيشرفت جامعه را به دنبال دارد. در اين ميان، چه زنان و چه مردان نقش بسزايي دارند و اين مسئوليت به هيچ وجه تنها و تنها بر دوش يكي از آنها نيست. بدون شك چه بخواهيم چه نخواهيم ناگزير به پذيرش شاخصههاي زندگي مدرن هستيم اما اين به معناي حل شدن در تمامي جلوههاي مدرنيته نيست كه اگر چنين باشد چيزي از فرهنگ و هويت اصيلمان نميماند، پس مدرنيزه شدن ما شرط دارد و زنان ما به عنوان حافظان هويت و اصالت خانواده ميتوانند نقشي تعيينكننده در اين زمينه داشته باشند.
حضور اجتماعي زنان در گذر تاريخاين طرز تفكر كه زنان ميتوانند در جامعه نقش مهمي داشته باشند، از زمان انقلاب صنعتي كم كم پررنگ شد، زماني كه كارخانههاي بسياري داير و تعداد كثيري از زنان مشغول به كار در اين كارخانهها شدند. حال، ديگر تنها كسي كه در يك خانواده كار بيرون از خانه داشت، پدر يا پسر خانواده نبود، بلكه همزمان با آنها ممكن بود مادر خانواده نيز شاغل باشد. هرچند اين رويداد آسيبهاي خاص خودش را نيز داشت. با فاصله بسيار كوتاه از انقلاب صنعتي، در فرانسه ميبينيم كه زنان نقش بسيار مهمي را در انقلاب كبير آن كشور ايفا كردند كه اين موضوع در تمام كتب و منابع تاريخي ذكر شده است. با اين وجود هنوز حاكميت نگاههاي سنتي در آن زمان وجود داشت؛
نگاههايي كه مانع دادن حق رأي، حق تحصيلات عالي، مالكيت اموال خود پس از ازدواج و خيلي حقوق ديگر به آنان ميشد، اما هيچ يك از اينها مانع روند حضور فعال زنان در جامعه نشد. گرفتن حق رأي و مشاركت در امور سياسي يكي ديگر از فعاليتهايي بود كه زنان خواستار آن بودند و دائماً از آن منع ميشدند به اين دليل كه آنها را ضعيف، احساساتي و حتي از لحاظ فكري پايينتر از مردان ميپنداشتند، تا اينكه در سال 1848 جنبش حق رأي زنان به يك جنبش اجتماعي گسترده تبديل شد و در سال 1893 نيوزيلند، نخستين كشوري شد كه حق رأي زنان را به رسميت شناخت. اگر كمي بيشتر در زمان سفر كنيم به جنگ جهاني اول ميرسيم كه زنان در بيمارستانهاي خط مقدم و پناهگاهها نقشهاي بسيار مهمي را ايفا كردند و در پايان جنگ يعني سال 1918 حق رأي زنان در انگلستان نيز به رسميت شناخته شد. هر چه در تاريخ پيش ميرويم، به رسميت شناخته شدن حق رأي زنان، كار بيرون از خانه، داشتن جايگاههاي مديريتي، سياسي و همينطور حق تحصيلات عالي براي آنان در تمام كشورها گسترش پيدا ميكند و ميان عامه مردم نيز پذيرفته ميشود كه در اين ميان يكي از معروفترين و شناخته شدهترين نامها ماري كوري(1867- 1934) است كه كارهاي او در جامعه علمي و كمكهاي بزرگ او در جنگ جهاني اول زبانزد است. با نگاهي به تاريخ اسلام نيز ميبينيم كه پس از پيامبري رسول اكرم(ص) نگاه به زن و جايگاه او كاملاً متحول ميشود و اين قشر ارج و قرب ويژهاي پيدا ميكند.
زن و پيوند درست سنت و مدرنيسممرز ميان نگاه جامعه سنتي و نگاه جامعه مدرن به زن چيست؟ در نگاه سنتي كه پيشينهاي بسيار كهن دارد و به نوع زندگي در هزاران سال پيش برميگردد، شاهد آن هستيم كه مرد به شكار و تهيه غذا رفته، در حالي كه زن در پناهگاه مانده و از مواد موجود غذا درست ميكند، نگهداري از بچهها را بر عهده دارد و از پوست حيوانات پوشش تهيه ميكند. البته پيدايش كشاورزي و به وجود آوردن آن و اولين دانهاي را كه از قصد به منظور كشت، توسط يك زن انجام شد، نميتوان فراموش كرد.
در نگاه جامعه مدرن و امروزي، نه تنها زن قادر به انجام تمام امور مربوط به خانه است، بلكه مانند همسر، پدر يا برادر خود نيز قادر به انجام كارهاي خارج از خانه است؛ وظايف او ديگر محدود به پخت و پز، نگهداري از كودكان و امور كلي خانه نيست؛ او در كنار نقش همسري و مادري، ميتواند يك پزشك، مهندس، دانشمند، هنرمند، استاد يا معلم يا حتي سياستمدار باشد. به طور قطع ميتوان گفت كه داشتن شغل براي زنان، خارج از خانه، مسئوليتهاي روي دوش آنان را چندين برابر ميكند، زيرا به غير از نقش مادري و همسري نقش ديگري را نيز در جامعه ايفا ميكنند. نگاه اسلام به اين موضوع نگاهي متعادل است به اين معنا كه حضور اجتماعي زن نبايد نقش مادري و همسري او را تحتالشعاع قرار دهد. با اين نگاه زن مسلمان ايراني وظيفهاي سنگين در آشتي دادن سنت و مدرنيسم با كمترين آسيب را دارد.
كلام آخرحق داشتن تحصيلات عالي، فعاليتهاي اجتماعي و مشاغلي كه مردانه محسوب نميشوند، در كنار احراز وظايف مادري و همسري، براي هر كشور و هر جامعهاي ميتواند مفيد و منشأ اثرات مثبت باشد، زيرا همانطور كه قبلاً هم گفته شد، جامعه از مردان و زنان تشكيل شده و اين دو، در كنار يكديگر ميتوانند باعث ترقي كشور شوند. در طول تاريخ شاهد بزرگترين اتفاقهايي بودهايم كه به طور حتم و بدون شك، زنان در آن نقشي فراموشناشدني ايفا كردهاند و از نمونههاي آن به راحتي ميتوان به مهمترين انقلابهاي دنيا از جمله انقلاب اسلامي خودمان اشاره كرد. اختراعات و اكتشافاتي كه باعث به وجود آمدن زندگي بهتر براي ما شدند، كتابها و نويسندگاني كه چشمها را به حقيقت گشودند و هنرمنداني كه دنيايي ديگر را به ما نشان دادند. در يك كلام پيشرفت بيشتر جامعه در دستهاي نيمه ديگر جامعه است.