کد خبر: 701626
تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۶:۵۸
گزارشي درباره يك اظهارنظر و ديكتاتوري اقليت شبه روشنفكر
ظاهراً بوف كور صادق هدايت خط قرمز نويسندگان جريان شبه روشنفكر است و تا آنجا كه معتقدند «حوالي بوف كور حرف‌هايي نزنيم كه بعدها برگ برنده دشمنان آدم شود.»
محمدرضا شهبازي
ظاهراً بوف كور صادق هدايت خط قرمز نويسندگان جريان شبه روشنفكر است و تا آنجا كه معتقدند «حوالي بوف كور حرف‌هايي نزنيم كه بعدها برگ برنده دشمنان آدم شود.»
چند سال قبل بود كه محمدرضا سرشار نويسنده و منتقد، كتابي در نقد آثار صادق هدايت و نحوه شهرت او نوشت و عامل شهرت او را عوامل پيراموني و نه جنم نويسندگي دانسته بود و در چند كتاب و مقاله‌اي هم كه نوشته بود سخت بر آثار وي تاخته و داستان‌ها را ضعيف و بعضا داراي اشكالات داستان‌نويسي خوانده بود. يكي ديگر از نويسندگان كه در كتابي به يك نويسنده روشنفكر پرداخت مصطفي فعله‌گري بود كه در كتاب «دود شدن در بزم اهريمن» به نقد آثار و رفتار هوشنگ گلشيري را نقد كرد. كتاب فعله‌گري با وجود حجم كم، ولي توانست تا حدي شخصيت هوشنگ گلشيري را براي مخاطبش روشن كند. اما انتشار اين دو كتاب با واكنش‌هاي منفي شبه‌روشنفكراني مواجه شد كه هدايت و كتاب معروفش را آغازگر راه ادبيات مدرن ايران و هوشنگ گلشيري را نماد ادبيات روشنفكري مي‌دانستند و هرگونه نقد را حتي با فحاشي پاسخ مي‌دادند. با اينكه اين دو اثر با نقدي منطقي هدايت و گلشيري را بررسي كرده بود اما منتقدان بدون منطق و اكثرا با فحاشي به اين آثار حمله كردند؛ هر چند برخي از آنان ترجيح دادند با سكوت از اين آثار بگذرند تا مجبور به اظهارنظر نشوند. آن روزها بسياري درك نكردند كه چرا جامعه‌اي كه خود را روشنفكر مي‌داند در برابر يك كتاب انتقادي اينگونه واكنش منفي نشان داد و جواب نقد را با هياهو؟
پاسخ اما ابتداي بهمن روشن شد آنجا كه خبرگزاري فارس گزيده‌اي از مصاحبه جعفر مدرس صادقي با ماهنامه سينما ادبيات را بازنشر داد. صادقي –كه خود جزو طيف روشنفكران به حساب مي‌آيد- در اين مصاحبه درباره جنبه‌هاي گوناگون ادبيات صحبت كرده بود و در بخشي نيز به صادق هدايت و هوشنگ گلشيري پرداخته بود. صادقي در اين مصاحبه به سياق سرشار و فعله‌گري به اين دو نويسنده تاخته بود و آنان را مانع رشد ادبيات معاصر ايران دانسته بود. جعفر مدرس صادقي بعد از اين مصاحبه با واكنش‌هاي منفي نويسندگان و سمپات‌هاي اين نويسندگان روشنفكر مواجه شد با اين تفاوت كه وي نيز از لحاظ فكري در اردوگاه آنان قرار داشت.
در ذيل ابتدا فرازهايي از مصاحبه مدرس صادقي و در ادامه به واكنش‌هاي آن پرداخته مي‌شود:«شما يك نفر را نشان بدهيد كه از زير شنل گلشيري بيرون آمده باشد و باليده باشد و يك نويسنده‌ شاخص و صاحب سبكي شده باشد براي خودش اما تا دلتان بخواهد نويسنده‌هايي مثل خودش تربيت كرد، گلشيري‌زده‌ها. من فكر مي‌كنم ادبيات معاصر ما از دو ناحيه آسيب اساسي ديده است؛ يكي از ناحيه‌ بوف كور و يكي از ناحيه‌ هوشنگ‌گلشيري...
بوف كور زده‌هاي دهه‌ 40 و گلشيري‌زده‌هاي دهه‌ 50 بلايي سر داستان‌نويسي ما آورده‌اند كه آثار مخربش هنوز باقي است و من فكر مي‌كنم تا سال‌هاي سال باقي باشد. اين دو گرايش ادبيات داستاني ما را فلج كرده‌ و كاري كردند كه درمحدوده‌ ادبيات محفلي در جا بزند و بال و پرش را چيدند...
گلشيري معلم خوبي نبود. گلشيري به جاي اينكه معلوماتي دراختيار بچه‌ها بگذارد و زمينه‌اي براي آنها به وجود بياورد تا بتوانند يك دست و پايي بزنند و خودشان را پيدا كنند... راه‌حل شخصي خودش را به آنها تحميل كرد و دست و بال آنها را بست...
گلشيري خيلي حزبي نگاه مي‌كرد به مقوله‌ ادبيات و هميشه دوست داشت نفرات جمع كند. مثلاً غر مي‌زد كه به ما مجله نمي‌دهند و نمي‌گذارند ما كارهاي خودمان را چاپ كنيم. ما يعني خودش و شاگردهاي خودش. از دست آدينه و دنياي سخن هم ناراضي بود، اما بعد از آدينه و دنياي سخن، چند مجله‌ فرهنگي- هنري ديگر درآمدند كه مدير مسئول، قسمت ادبياتش را دربست گذاشت دراختيار گلشيري. خب، چه شد؟ حالا گلشيري مي‌توانست هر قصه‌اي را كه دوست داشت چاپ كند. چه بمبي تركيد؟ چه اتفاقي افتاد…؟
گلشيري در اين فن استاد بود. قصه‌اي را كه مي‌شود به راحتي تعريف كرد، به يك صورت پيچيده و مبهم و معماگونه‌اي درمي‌آورد و كاري مي‌كرد كه خودش هم در اين هزارتويي كه خودش ساخته بود گير مي‌افتاد و اسم اين كار را هم مي‌گذاشت تكنيك.» 4/11/93
اين سخنان مدرس صادقي آنقدر براي مخاطبان وي و همچنين شاگردان و هواداران گلشيري عجيب بود كه ابتدا بر وي تاختند كه چرا با فارس مصاحبه كرده و بعد كه متوجه اشتباه خود شدند حملات خود را متوجه خود مدرس صادقي كردند!
ميترا الياتي از نويسندگان اين جريان درباره اظهارات مدرس صادقي مي‌گويد:«من فكر مي‌كنم اين روزا يه چيز سنگين مثل پتك خورده به كله جعفر مدرس صادقي. به هر حال خدا شفايش بده!»
احمد آرام نيز با تخطئه آثار مدرس صادقي اينگونه بر وي تاخته است:«حكم صادر كردن درباره آدم‌هاي تأثير‌گذار خيلي بد است. به هر صورت گلشيري شازده احتجاب دارد كه براهني هرگز نمي‌تواند چنين كتابي داشته باشد به اين گرانسنگي. آدم‌ها بايد توي قضاوت كردن خيلي دقت كنند. من انتظار داشتم يك كار زيبا و خواندني مانند گاو خوني دوباره در اثر ايشان (مدرس صادقي) اتفاق بيفتد كه نيفتاد و اينها دليل بر بد بودن نويسنده نيست. نويسندگان غول جهان مگر در كارنامه‌شان چند كار سترگ دارند، همان يك شاهكار كافي است. من 30 سال پيش يك داستان بسيار بد نوشتم و براي گلشيري فرستادم مجله مفيد، ايشان شخصا به من جواب دادند و همين جواب براي من بهترين كارگاهي بود در 15 سطر. ضمناً پيشنهاد مي‌كنم حوالي بوف كور حرف‌هايي نزنيم كه بعدها برگ برنده دشمنان آدم بشود.»
همان طور كه ذكر شد ظاهراً بوف كور صادق هدايت خط قرمز نويسندگان جريان شبه روشنفكر است و تا آنجا كه معتقدند «حوالي بوف كور حرف‌هايي نزنيم كه بعدها برگ برنده دشمنان آدم بشود.»
منيرو رواني‌پور كه در خارج از كشور سكونت دارد نيز اينچنين حمله مدرس صادقي به بت‌‌هاي ادبيات روشنفكري را پاسخ مي‌دهد:«يعني اين دوست من جعفر مدرس صادقي كي را نويسنده مي‌داند؟ عجب...پس گلشيري وقتش را تلف كرده... خانم محب علي از ايشون مي‌پرسيدين غير از خودشون و خودشون و خودشون كي رو قبول دارند به عنوان نويسنده؟... تازه اگه بوف كور نبود گاوخوني از كجا درمي‌آمد جناب...»
يكي ديگر از منتقدان اين اظهارات نويسنده گاوخوني نويسنده‌اي است كه با تقليد از بوف كور كتابي نوشته و از قضا هم راوي‌اش آدم مدرن شده بوف كور صادق هدايت است. پس تعجبي ندارد كه يوسف انصاري درباره اظهارت اين نويسنده همفكر خودش چنين بنويسد:«نكته‌ جالب گفت‌وگوي مهسا محب‌علي با جعفر مدرس صادقي سوءاستفاده خبرگزاري فارس از اين مصاحبه است… صادقي نويسنده است به اعتبار گاو خوني و كله‌ اسب كه هر دو از آثار مهم ما هستند هر چند به اعتقاد من هيچ‌كدام شاهكار نيستند. مي‌شود درباره حرف‌هاي صادقي در اين گفت‌وگو به اين جمع‌بندي رسيد: او مي‌خواهد اعتباري چون گلشيري و براهني داشته باشد؛ پس به جاي توضيح آثار آنها مستقيم مي‌رود سراغ بوف كور كه هم براهني دغدغه‌ گذر از آن را داشت هم گلشيري و خب به‌زعم من در اين مهم اعتباري كسب نمي‌كند كه هيچ دچار بدفهمي‌هاي مكرر از بوف كور است اما حلقه‌ گمشده‌ ديگر اين ماجرا بي‌اهميت جلوه دادن نويسنده‌هايي است كه آثارشان به نوعي هم از آثار براهني هم گلشيري تغذيه كرده‌اند و حتي فراروي‌هايي داشته‌اند.»
حتي اگر پرويز جاهد نويسنده و منتقد لندن‌نشين در صفحه شخصي خود از اظهارات مدرس صادقي دفاع مي‌كند اما باز هم در كامنت‌ها مورد هجمه قرار مي‌گيرد كه چرا از اظهارات نويسنده‌اي دفاع كرده است تا جايي كه يك نفر مي‌نويسد:«جعفر مدرس‌صادقي وقتي از موفق‌ترين نويسندگان و آثار ادبي ايران ياد ميكنه و في‌المثل از ديگران به بوف كور زده‌ها! يا گلشيري زده‌ها! ياد مي‌كنه و اين دو رو جريان‌هاي مخرب معرفي مي‌كنه، حتي اگه نه در يك ماهنامه ادبي كه در يك سايت معارض نظام هم اگه حرف بزنه، خوراك تبليغي عليه اين جريان موفق مستقل توليد كرده فقط و پيداست كه پيش از همه خبرگزاري فارس حلوا حلواش خواهد كرد.»
آري اين تمام حملات خصمانه به اظهارات صادقي نيست چراكه ذكر تمام آنها خارج از حوصله مخاطب است اما نشان دهنده عدم تحمل جريان روشنفكر به نقد درون‌گفتماني خودشان است و حتي اگر يكي از نويسندگان همفكر خودشان نقدي به اثر به اصطلاح بزرگانشان وارد كند با شدت و حدت تمام سعي در خفه كردن آن نقد دارند تا كسي ديگر هوس نقد كردن آثار و افكار اين افراد را نداشته باشد و اين حال و روز جرياني است كه مثلاً به انديشه - فارغ از محتواي آن- احترام مي‌گذارد و دانستن را مثلاً حق مردم مي‌داند و مثلاً ... مثلاً...
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار