«هجدهم آبانماه نشان فرهنگ و هنر كشور فرانسه توسط سفير اين كشور در ايران به من اهدا شد كه من هم با يك سلام نظامي! از اين اقدام تشكر كردم. جلسه جالبي بود مخصوصا اينكه بسياري از دوستان و همكاران من كه در فيلمهايم حضور داشتند به اين مجلس دعوت شده بودند. نكته جالبتر اين مراسم سخنراني سفير فرانسه بود كه در صحبتهاي مفصل او متوجه شدم تحقيقات بسياري درباره فيلمها و كتابهاي من انجام داده و به خوبي ميدانست كه سنتور مينوازم يا مثلاً چرا فلسفه خواندهام.»
اين تعابير بخشي از اظهارات داريوش مهرجويي پس از دريافت نشان شواليه از دست سفير فرانسه در ايران است. چند وقتي است كه سفارت فرانسه اقداماتي را انجام ميدهد كه يادآور ايام ماضي به خصوص دوران ننگين حكمراني قاجار و پهلوي اول و دوم ملعون بر كشور ستمديده و تحت ظلم ايران است. كساني كه آن دوران را زيستهاند به خوبي با خفت و خواري كه بر مردم مظلوم كشورمان از جانب كشورهايي مثل انگليس، روسيه و امريكا روا داشته ميشد، آگاهي دارند. اما آن دسته از جواناني كه امروز تحت پروپاگانداي رسانهاي و سمپاشي تفكرات عليل و متعفن برخي شبهروشنفكرهاي غرب پرست، مشغول هورا كشيدن و زنده باد گفتن براي اين افراد كه از نظر كشوري مثل فرانسه با آن سابقه كثيف و كمكهاي تسليحاتي به صدام ملعون در جريان دفاع هشت ساله مردم و كشورمان، با دريافت نشان دروغين شواليه مفتضح گشتهاند، قرار گرفتهاند؛ بايد بروند و تاريخ نه چندان دور بلكه دشمنيهاي امروز و ديروز اين كشور را با مردمانشان ببينند! هنوز نقل خاطره ديگهاي پلو سفارت انگليس خبيث در پناه دادن به مشروطهخواهاني كه در سفارت آن متحصن شده بودند، از زبانها نيفتاده است.
يك اتفاق تاريخي تا حدودي به اين ماجرا در عين تناقض رفتاري، تشابه دارد و آن پاسخي است كه علامه دهخدا به دعوت راديو امريكا و برنامهاي كه قرار بوده به ابعاد مختلف شخصيت علمي و فرهنگي وي بپردازد، داده است. چند ماه بعد از كودتاي امريكايي 28 مرداد 1332 و بازداشت و شكنجه دهخدا به خاطر طرفداري وي از دولت مصدق، رئيس اداره اطلاعات سفارت امريكا از طريق نامه وي را جهت شركت در مصاحبهاي به منظور معرفياش به عنوان يكي از مشاهير ايران در راديو صداي امريكا دعوت ميكند. علامه دهخدا در پاسخ به اين دعوت پس از شرح چند وجه از بخشهاي مختلف زندگي و مراودات ايرانيان با يكديگر در عرصههاي اقتصادي، اجتماعي و همچنين ارائه تصويري والا و البته واقعي از مردمان كشورش ميگويد: « اينهاست كه از اين گوشه آسيا شما ميتوانيد به ملت خودتان اطلاعات بدهيد، تا آنها بدانند در اينجا به طوري كه انگليسيها ايران را معرفي كردهاند، يك مشت آدمخوار زندگي نميكنند و از طرف ديگر به زبان فارسي، به عقيده من خوب است كه در صداي امريكا، طرز آزادي ممالك متحده امريكا را در جنگهاي استقلال، به ايرانيان بياموزيد و بگوييد كه چگونه توانستهايد از دست استعمار خلاص شويد؟ و تشويق كنيد كه واشنگتنها و فرانكلنها در ايران براي حفظ استقلال از همان طرق بروند.»
اين استاد و دانشمند ايراني تنها در مقابل يك دعوت ساده براي حضور در برنامهاي راديويي كه مربوط به دولت امريكاست چنين واكنش عالمانه و البته تحقيركنندهاي به رئيس اداره اطلاعات سفارت امريكا! در ايران نشان ميدهد. بايد به اين نكته توجه داشت كه چنين پاسخ رندانه و دندان شكني از سوي دهخدا در بازه زماني رخ داده است كه ايران در زير يوغ استعمار غرب بوده و رد تازيانه همين مستكبران بر گرده اين كشور نمايان بوده است؛ نه امروز كه صدر تا ذيل سخنان مردم نظام جمهوري اسلامي «مرگ بر امريكا» و ترجيع بند گفتارشان «امريكا هيچ غلطي نميتواند بكند» است!
اينكه عدهاي دن كيشوت در كشور ما وجود دارند و در توهمات خويش غوطهورند، مدعايي است كه شاهد مثال و دليل اثباتش گرفتن همين نشان شواليه دولت فرانسه به اين به ظاهر ايراني هاست. افرادي مثل محمود دولتآبادي، محمدرضا شجريان، داريوش مهرجويي، ليلي گلستان و كامبيز دُرَم بخش از جمله كسانياند كه اين نشان را كه نازلتر از حلبي است، دريافت كردهاند. از سويي كشور فرانسه و سفارتخانهاش به معناي واقعي كلمه هر غلطي كه دلشان ميخواهد انجام ميدهند در حالي كه نسبت به گزارشهاي صداوسيما كه از واقعيات اجتماعي و تاريخي كشوري كه مدعي آزادي بيان است روايت ميكرد، جيغ و فرياد راه انداختند. از سوي ديگر مسئولان دولتي بخصوص آقايان بيخيال وزارت ارشاد اعلام كردند كه به ما مربوط نيست! يكي هم نيست بگويد مگر ايران عصر قجر و پهلوي است كه دولتمرد ايراني جسارت نداشته باشد به عمله اكنه دستگاه يك سفارت خارجي بگويد بالا چشمت ابروست؟! جناب سخنگوي وزارت ارشاد در بخشي از اظهاراتش گفته است«. . . جوايزي كه برخي كشورهاي اروپايي با اهداف سياسي به بعضي كشورها و نويسندگان ميدهند ما خيلي اينها را تأييد نميكنيم.» بعضي اوقات به قول حافظ «جاي آن است كه خون موج زند در دل لعل/ زين تغابن كه خزف ميشكند بازارش»؛ انگار غيرت و جسارت با شهدا و ايثارگران هشت سال جنگ تحميلي در آن ايام جا مانده است كه آقايان حتي جسارت يك اعتراض خشك و خالي نمادين را هم به خودشان نميدهند؟!
آقا جان اينجا ايران است! اينجا مردمانش سالهاست كه طوق بندگي اجنبي را از گردن دولتمردانش بيرون انداخته است. اگر صاحبدلي بدون وابستگي و جانبداري افرادي را كه مفتضح به دريافت چنين نشان حضيض و سخيفي شدهاند رصد كند و برود گذشته، مواضع و آثارشان را بررسي كند متوجه ميشود كه سفارت فرانسه بلكه سفارت رژيم صهيونيستي هم بايد به چنين افرادي نشان شواليه كه حتي بالاتر را اعطا كند! اينها هيچ ابايي از اينكه هنرمندان سفارتي خوانده شوند ندارند! كسي كه براي دريافت يك نشان حلبي سلام نظامي به يك سفير كشور خارجي بدهد حتماً ميداند كه معناي آن سلام نظامياش به نماينده كشوري كه نه تنها در گذشته بلكه امروز هم جزو دشمنان قسم خورده ملت و كشورش است، چيست؟! كسي كه براي مردم سرزمينش و باورهاي آنها حتي حاضر به احترام ظاهري هم نيست، ميرود و به يك اجنبي با سابقه دشمني عليه كشور و مردمش سلام نظامي ميدهد، واقعا اين افعال شرمآور است!
تعجب برانگيزتر اين سكوت و به من چه گفتن مسئولان وزارت ارشاد است. آقايان اگر نميتوانند در مقابل چنين اقداماتي عكسالعمل انقلابي كه هيچ، حداقل تحركي آزادمنشانه از خودشان نشان بدهند چطور مدعي مسئوليت در نظامي شدهاند كه رهبرانش ابرقدرتهاي دنيا را به سخره گرفتهاند. اميدواريم كه حداقل مجلس شوراي اسلامي حسب وظيفهاش پاسخي به اقدامات سفارت فرانسه و مسئولان خوابزده و مبادي آداب شبه روشنفكري بكنند.