کد خبر: 613840
تاریخ انتشار: ۰۳ مهر ۱۳۹۲ - ۱۱:۵۰
پاسخي به يادداشت «مولانا هم مميزي شد» نوشته جهانگير هدايت
روزنامه شرق در شماره شنبه 30شهريور ماه و در صفحه پاياني خود، مطلبي با عنوان «مولانا هم مميزي شد» به قلم جهانگير هدايت به چاپ رسانده و در آن كاركنان خدوم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را يك عده كم اطلاع و نادان توصيف كرده كه دست به سانسور مثنوي مولانا برده و برخي مصراعهاي اين اثر گرانسنگ را از كتاب «گنجينه معنوي مولانا» -ترجمه و تحقيق شهاب الدين عباسي- حذف كرده اند. نكته جالب آن كه كتاب مورد اشاره نخستين بار در ارديبهشت 84 يعني در زمان استقرار دولت هشتم و در زمان وزارت آقاي احمد مسجد جامعي به چاپ رسيده و از آن پس تاكنون چهار بار تجديد چاپ شده است. بنابراين و با فرض غير محتمل سانسور اشعار مولانا در اين كتاب(كه دلايل غير محتمل بودن آن در ادامه مي آيد) معلوم نيست نويسنده يادداشت شرق، چرا و چگونه پس از هشت سال به ياد اين نكته افتاده و آنچه را بايد در كارنامه دولت هشتم منظور داشت، به حساب دولت دهم و شايد يازدهم گذاشته است؟

اين ادعاي غير واقعي در حالي بيان مي شودكه كتاب «گنجينه معنوي مولانا» نه مدعي شرح كامل مثنوي معنوي، بلكه ترجمه اي كوتاه شده از مقالات دكتر سيد حسين نصر، آنماري شيمل و پروفسور ويليام چيتيك است و البته هسته اصلي اين كتاب منتخبي دوزبانه از مثنوي به قلم ژوليت مي‌بي را در بر مي گيرد كه مترجم، آنها را شرح داده و كوشيده است مطالبي مناسب در پيوند با موضوع هر قطعه به دست دهد.

با كمي دقت در متن اثر بر مخاطب حرفه اي روشن مي شود كه آنچه موجب شده در خلال پژوهش و در هشت يا نه مورد از استناد به ابيات مثنوي، به جاي بيت، مصراعي از مولانا نقل شود؛ نه مميزي، بلكه سليقه مولف( و نه حتي مترجم) بوده است. سليقه اي كه شايد ذكر يك مصراع را به تنهايي وافي مقصود يافته و همچنان كه بسياري از ما در گفت و گوهاي روزمره به مصراعي مشهور استشهاد مي كنيم و مثلا مي گوييم «چون كه صد آمد نود هم پيش ماست» يا «از قضا سركنگبين صفرا فزود» حاجتي به به ذكر مصراع مكمل نديده است. ناگفته پيداست كه اقتضاي امانتداري در ترجمه نيز، نقل همان يك مصراع از مولانا به جاي صورت كامل بيت است.

با اين وصف،‌كذب ادعاي مميزي يا به تعبير نويسنده يادداشت شرق، سانسور مثنوي به چندين دليل، آشكار و مستغني از توضيح است. يكي اين كه مثنوي معنوي دهها بار در سال در اشكال و نسخه هاي متعدد و متنوع و از سوي ناشران مختلف به چاپ مي رسد؛ به طوري كه پس از قرآن كريم و ديوان حافظ در زمره برترين آثار از حيث شمارگان و تعداد نوبتهاي چاپ است. علاوه براين، شروح گوناگون و مشهوري بر مثنوي از «شرح مثنوي شريف» به قلم استاد بديع‌الزمان فروزانفر گرفته تا شروح مرحوم علامه جعفري، دكتر استعلامي و استاد كريم زماني در دست است كه آنها نيز از حيث تجديد چاپ و فروش در زمره كتابهاي مرجع و پر فروش به شمار مي آيند.

همه اين كتابها پيش از نشر از اداره كل كتاب و كتابخواني وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي مجوز مي گيرند و اتفاقا در هيچ يك بيت يا مصراعي از مثنوي حذف نشده و يا از قلم نيفتاده است.

حال اگر در اثري پژوهشي همچون «گنجينه معنوي مولانا» در استشهاد به نمونه هايي از اشعار اين حكيم بزرگ آن هم در هشت يا نه جا به جاي بيت به مصراع اكتفا شده باشد؛ آيا رواست كه كارشناسان بررسي كتاب در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را به سانسور مولانا متهم كرد؟

آيا اگر اشعار مولانا از نظر كارشناسان اين وزارتخانه به جرح و حذف نياز داشته باشد، ‌هر سال دهها دفتر آراسته و پيراسته مثنوي با تاييد همين كارشناسان روانه بازار مي شود؟

دوم آن كه مروري بر ابيات مورد اشاره در يادداشت آقاي هدايت، قطعيت كذب ادعاي نويسنده را به اثبات مي رساند؛ زيرا در هشت يا نه مصراع حذف شده، كمترين شائبه اي از حيث قابليت مميزي و جرح يا تعديل به چشم نمي خورد و حتي به تعبير مولانا از وراي «شيشه كبود» و چشم بدبين و عيب‌جو نيز نمي توان موجبي براي مميزي و حذف آنها يافت. براي مثال كدام ذهن مطلع يا نامطلعي مي تواند از مصراعهاي حذف شده زير دريافتي ناصواب يا قابل مميزي داشته باشد:

كژدم از گندم ندانست آن نفس...

يا:

... زان كه آن بت، مار و اين بت اژدهاست...

يا:

مادر بتها بت نفس شماست

يا:

خواجه نقلم داد و تو طعمه پذير

يا:

آتشي از عشق در جان بر فروز

نگاهي به مصراعهاي حذف شده دو نكته را آشكار مي كند. نخست اينكه در هيچ يك از آنها كمترين لفظ، معنا، عبارت و حتي كژتابي شائبه برانگيزي براي هيچ ذهن مطلع يا حتي كم اطلاع پديد نمي آورد تا به حذف آنها نظر دهدو دوم آن كه مصراعهاي حذف شده كه تعداد آنها به انگشتان دو دست نمي رسد؛ از حيث معنا مستقل بوده و درك مضمون و پيام آنها به تنهايي و بدون اتكا به مصراع ديگر نيز ممكن است.

اكنون با تاكيد بر اين ديدگاه، مصراعهاي حذف ناشده را مي خوانيم تا استقلال معنايي آنها را دليلي ديگر بر اكتفاي مولف به يك مصراع و حذف مصراع مكمل در استشهادهاي كتاب بيابيم.

- مادر بتها بت نفس شماست

- ديده بينا از لقاي حق شود

- خواجه شمعم داد و تو چشم قرير

- سوز خواهم سوز با آن سوز ساز

ناگفته پيداست كه هر يك از مصراعهاي بالا را مي توان براي بيان يك معناي مستقل مورد استشهاد قرار داد و همچنان كه در گفتار خطيبان و نامه ها و نوشتارهاي مردم عادي رايج است؛ گاه به جاي يك بيت از يك مصراع شاهد مثال آورد.

در پايان جاي اين پرسش مهم باقي است كه انگيزه نويسنده يادداشت شرق از اتهام غير واقعي و باورناپذير سانسور در قبال مثنوي معنوي چيست. به نظر مي رسد اين گونه حاشيه پردازي ها و اغواگري هاي ژورناليستي، يك هدف را نشانه رفته و آن سياه نمايي فرايند مميزي به عنوان مقدمه تضعيف يا حذف آن است. در پاسخ به اين رويكرد تخريبي نسبت به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي كه اتفاقا در ادوار گوناگون از سوي ضد انقلاب داخل و خارج از كشور دنبال مي شده است، لازم است به اين حديث از امام حسن مجتبي(ع) استناد كنيم كه فرمود: «در شگفتم از كسي كه درباره غذايي كه مي خواهد بخورد، مي انديشد؛ اما فكر نمي كند كه چه مطلبي را در دل و روح خود جاي مي دهد» و نيز اين روايت از امير مومنان، امام علي (ع) كه فرمودند: «چه شده كه مردم را اين گونه مي بينيم كه وقتي غذايي جلوي آنان مي گذارند، اگر شب باشد و چشمشان نبيند، خودشان را به زحمت مي اندازند و بالاخره چراغي تهيه مي كنند براي اين كه ببينند كه چه چيزي دارد وارد شكمشان مي كنند؛ اما نمي روند به دنبال اين كه چراغي از علم روشن كنند تا روحشان از پي آمدهاي ناداني و گناه ها سالم بماند».

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار