کد خبر: 491001
تاریخ انتشار: ۲۱ مهر ۱۳۹۱ - ۲۰:۳۹
تحلیل رحیم‌پور‌ از انتشار فیلم موهن؛
جوان آنلاین:  استاد حسن رحيم‌پور ازغدي بيست و نهم شهريور ماه در مسجد صنعتگران مشهد مقدس با نگاهي به تاريخچه دشمني‌هاي غرب با اسلام، تحليلي از موج اهانت‌هاي اخير غرب به پيامبر اكرم(ص) ارائه داده‌ و در واكنش به حلقه‌ي جديد از زنجيره‌ي ياوه‌ها و اهانت‌هاي مذبوحانه‌ي جبهه كفر به ساحت مقدس رسول‌الله(ص) به کالبدشکافی و افشای ماهیت اهانت‌ها و تهمت‌های تفکر کینه‌توز و تنگ نظر صلیبی پرداخت.

در اين سخنراني استاد رحيم‌پور با نگاهي تاريخي به روند دشمني‌هاي غرب نسبت به اسلام و شخص پيامبر اعظم(ص) از زمان جنگ‌هاي صليبي تاكنون، ريشه‌ي اين توهين‌ها را در گسترش روزافزون اسلام‌گرايي در غرب مي‌داند و مي‌گويد: «یک سیر تاریخی کینه‌توزی از قرون وسطی تا امروز ادامه دارد. در قرن‬ ‫۱۱، ۲۱ و ۳۱ ميلادي، غرب احساس کرد که یک مذهب الهی آمده و‬ ‫از اخلاق و معنویت و تقوای فردی سخن می‌گوید اما در باب خانواده،‬ ‫نظامهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و حقوقی هم بحث میکند و براي ‫تمدن‌سازی، حرف و ادعا دارد و اگر کمی پیشتر بیاید، همه مردم اروپا هم‬ ‫مسلمان میشوند. ترسیدند و واکنشهای نامعقول و غیراخلاقی آغاز‬ ‫شد. شما میدانید امروز طبق آمار رسمی و بی‌طرف بین‌المللی، تنها دینی‬ ‫که به سرعت فوق‌العاده گسترده می‌شود، اسلام است.

همه ادیان دیگر ریزش دارند و اگر در موارد استثناء با تبلیغات و خرج و... گاهی این طرف و‬ ‫آن طرف، کسانی به آن ملحق شوند، سرعت گسترش آن نسبت به سرعت‬ ‫گسترش اسلام، بسیار بسیار اندک و در نقاطی، نزدیک به صفر است. ‫غالبا مسیحی، بودایی و بی‌دین و لامذهب و... هستند که مسلمان‬ ‫می‌شوند و عکس آن یعنی مسیحی و یهودی و بودایی شدن مسلمانان ‫تقریبا نیست و یا موارد استثناء و خاص بوده و آن هم از سنخ تجدید نظر‬ ‫معرفتی نیست بلکه انگیزه‌های دیگری چون اقتصادی، سیاسی یا حتی‬ ‫نظامی در کار است؛ فرهنگی نیست.‬ ‫در میان مسلمین هم حرکت از همه مذاهب اسلامی به سمت "تشيع " و ‫مکتب اهل بیت است. این حرکت عظیم و عجیبی است‬ ‫که آغاز شده و هرچه در ایران بتوانیم به لحاظ فرهنگی، اجتماعی، علمی، ‫اخلاقی، سیاسی و اقتصادی قابل دفاع، رفتار کنیم و آبروریزی نکنیم و‬ ‫اسلام و شیعه، روسفید بیرون آید، ابعاد، وسعت و سرعت این اقبال در‬ ‫دنیا افزوده میشود.‬»
‫وي در ادامه شدت گرفتن موج اهانت‌ها را باعث افزايش كنجكاوي مردم دنيا نسبت به اسلام مي‌داند و مي‌گويد: «هرگاه ملاحظه می‌کنید که دشمنان شما به فحش و اهانت روآورده‌اند،‬ ‫بدانید که نگرانی دشمن و توجه افکار عمومی دنیا بیشتر شده‌است. همه‌ي ‫دنیا می‌پرسند چرا حاکمیت غرب این همه از اسلام می‌ترسد؟ چرا این‌‫همه فحش و اهانت و تهدید علیه اسلام؟ از قضاء افکار عمومی جهان‬ ‫بیشتر کنجکاو شده‌اند و به سراغ قرآن و اسلام آمده‌اند که چه خبر است؟‬ بخش عظیمی گرایش به اسلام یافته‌اند. پس از ۱۱ سپتامبر که تهمت و‬ ‫جوسازی علیه اسلام و مسلمانان به اوج رسید، چرا قرآن شریف در آمریکا ‫به تیراژ بی‌سابقه رسید؟ قرآن می‌خرند، ببینند در این کتاب چیست که‬ ‫مسلمانان این قدر مهم و سرنوشت‌ساز شده‌اند و همه از ایشان حساب‬ ‫می‌برند؟ هر چه بیشتر توطئه می‌کنند، این حساسیتها بیشتر و شدیدتر ‫می‌شود.‬

به گزارش مشرق رحيم‌پور همچنين در تحليل مورد اخير اقدام توهين‌آميز عليه پيامبر اسلام(ص) مي‌گويد: «اما جریان لج‌پراکنی، نه از سلمان رشدی، آغاز شده و نه به این فیلم‌ها و کارتون‌ها ختم می‌شود. گمان نکنید که مسئله، مسئله عده‌ای موجود عقب مانده است که نامشان برده می‌شود؛ چون چند قبطی مصری افراطی یا چند یهودی در آمریکا، بلکه خطوط ثابتی برای حمله به شخصیت پیامبر اکرم (ص) و تحریف این شخصیت بزرگ الاهی در کار است. اگر ایشان خاتم‌الانبیاء (ص) است برای این بوده که اشرف الانبیاء است. اگر اشرف‌الانبیاء نبود، خاتم‌الانبیاء نمی‌شد. وقتی شریفترین و بزرگترین پیامبر، که منطقاً آخرین پیامبر الاهی است، در هم کوبیده شد، همه انبیاء و هم دین خدا، هدف قرار گرفته است».

موسسه‌ي «طرحي براي فردا» اين سخنراني را در قالب کتابي ۵۰ صفحه‌اي در اختيار آماده کرده است.

متن کامل سخنرانی استاد رحیم پور

بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدُلله ربّ‌الْعالَمين، الصَلاةُ و السَّلامُ عَلی نَبیِّنا نَبیِّ الرَّحْمَةِ أبِی‌القاسِمِ مُحَمَّدٍ و آلِه آلِ‌اللهِ.

۱. لجن‌پرانی با پوشش "شرق‌شناسی" و "اسلام‌شناسی"

غرب، از قرن‌ها قبل، از موضع صلیبی و تعصّبات کلیسایی و در انتقام از رشد و عزّت اسلام، شخصیت رسول خدا (ص) را مورد تحریف و سپس اهانت و لجن‌پراکنی قرار می‌داده است. در سده‌ها و به ویژه دهه‌های اخیر، تهاجم‌های دنباله‌داری با اهداف سیاسی و اقتصادی برای غارت جامعه اسلام، از موضع غیر دینی و سکولار و با ادبیات به اصطلاح آکادمیک، روشنفکری و دانشگاهی نیز افزوده شده است. این تهاجم‌ها در غالب موارد تحت عنوان شرق‌شناسی، اسلام‌شناسی و پیامبرشناسی صورت گرفت، البته استثناء می‌کنم کسانی را که در این میان به قصد آشنایی با این فرهنگ آمدند و مرض نداشتند و یا اگر در ابتداء بر اساس مأموریتی پیش آمده‌بودند پس از مدتی تغییر دیدگاه دادند.

میان شرق‌شناسان و اسلام‌پژوهان، کسانی را داشتیم که گر چه وابسته به بنیادهای استعماری غرب (انگلیس، آلمان، فرانسه، روسیه و بعدها آمریکا و صهیونیست‌ها) بودند و مغرضانه وارد شدند ولی پس از آن که کمی با اسلام و شخصیت پیامبر(ص) و تعالیم قرآنی آشنا شدند، خود تغییر کردند، برخی از آنان، حتی مسلمان شدند و یا گرایش و سمپاتی به اسلام و پیامبر (ص) یافتند که البته اقلیّتی بوده و بعضی نیز تحقیقات مستند و خوبی در تاریخ تمدّن اسلامی، فرهنگ اسلامی، عرفان و فلسفه و سایر خدمات مسلمین داشته‌اند. بنابراین نمی‌خواهیم با یک برچسب، کل کسانی را که تحت عنوان شرق‌شناس و اسلام‌شناس فعالیت کردند، مشکوک جلوه داده و زیر سؤال ببریم و با یک چوب برانیم.

اقلیّتی بوده‌اند که با هدف علمی و معرفتی وارد شدند و اگر در ابتداء با اهداف سیاسی، وارد شدند، تحت تأثیر قرار گرفتند و گرایشات اسلامی و عرفانی یافته و کتاب‌هایی هم در باب ستایش و تکریم از شخصیت پیامبر(ص) نوشتند که خود مسلمانان در مواردی به آن زیبایی، کمتر نوشته بودند. به استثناء این موارد غالباً تحت عنوان "باستان‌شناسی" و "تاریخ‌شناسی"، تاریخ و جغرافیای سرزمین‌های اسلامی را زیر و رو می‌کردند و "زبان‌شناسی" و "مردم‌شناسی"‌ها هم به هدف یافتن منابع زیرزمینی و روزمینی مسلمین و ظرفیت‌ها و آسیب‌پذیری‌های جهان اسلام بود، برای آن که بدانند چگونه با هزینه‌ی کمتر، نفوذ اقتصادی، فرهنگی و سیاسی یافته و یا کشورهای اسلامی را اشغال کنند و یا بدون اشغال نظامی، چگونه مسلمانان را غارت کنند، چگونه از چه فرصت‌هایی در جهان اسلام، به نفع خود، بهره‌برداری کرده و فرصت مسلمین را تبدیل به تهدید و تهدید علیه خود را تبدیل به فرصت کنند.

در این بین خواسته یا ناخواسته گاهی کنجکاوی‌های آنان باعث شد در یکی دو قرن اخیر -که مسلمین به لحاظ علمی و تمدنی، خوابیده و فلج بوده و هنوز بیداری اسلامی آغاز نشده بود- آن چه مسلمانان کنونی، خود نمی‌دانستند یا کم می‌دانستند به لحاظ تاریخی، علمی، تمدنی، سرزمینی، منابع زیرزمینی و روزمینی و... از این‌ها غافل بودند آنان به قصد بهره‌برداری خود، این منابع را کشف کرده و گاه به خود ما شناساندند و یا اگر نخواستند که بشناسانند، در عمل و ناخواسته شناساندند؛ متوجه شدیم که چنین ذخیره‌هایی وجود دارد و چنین سابقه‌ای در تولید علم، تمدن‌سازی و تاریخ عظمت‌های مسلمین، واقعیت داشته اما مورد غفلت متفکران و مورخان مسلمان در یکی دو قرن اخیر بوده‌است.

۲. مقصّر کیست؟!

آنان در یکی دو قرن اخیر، تمدن مسلط و برتر شدند و به لحاظ علمی، اقتصادی و نظامی، قوی‌تر بودند و از این برتری، سوء استفاده کردند. بر جهان و از جمله، جهان اسلام در صد سال گذشته به طور کامل مسلط شده و منافع خود را پیش بردند، تا این‌جا به ضعف مسلمین، مربوط می‌شود. نمی‌خواهیم همه تقصیر را بر ذمّه‌ی ستمگران مهاجم بدانیم و مدّعی شویم که منشاء هر فاجعه‌ای که بر سر مسلمین آمده، غرب بوده‌است. دشمن،‌ دشمن است و از ضعف شما سوء استفاده می‌کند ولی اگر غرب نباشد، کس دیگری و اگر امروز نباشد، روز دیگری این سوء استفاده‌ها صورت می‌گیرد.

وقتی ملّتی و امّتی ضعیف شد، متلاشی شد، نظم نداشت، تلاش نکرد، مفت‌خور و انگل شد، مصرفش از تولیدش بیشتر شد، "ترجمه"‌اش از تولید "علم"‌ بیشتر شد، وارداتش از صادراتش فزونی گرفت و اهل عیش و "دم غنیمت‌دانی" شد که هر کس سر را پایین افکنده و بکوشد تنها مشکل خود را حل کند، طبیعی است که ملّت دیگری که قوی‌تر است، از راه می‌رسد و بر گرده‌ی او سوار و مسلط می‌شود، غارتش می‌کند و فرهنگ او را تغییر می‌دهد، منابع اقتصادی ‌او را استثمار می‌کند، حکومتش را به دست می‌گیرند، رسانه‌هایش را، دانشگاه‌ها و مدارسش را در دست می‌گیرد و حتی لباس‌های‌ ملّت ضعیف‌تر را تغییر می‌دهند، اخلاق و زبان‌ ایشان را هم تغییر می‌دهند و مگر این سیاست‌ها در بسیاری کشورهای آسیایی، آفریقایی، آمریکای لاتین و از جمله در کشورهای اسلامی اجراء نشد؟ زبان و خط برخی کشورهای مسلمان را تغییر دادند.

جوانان امروز ترکیه، خط عثمانی نمی‌توانند بخوانند. در تاجیکستان جوانان تاجیک، خط فارسی نمی‌توانند بخوانند، زبان فارسی می‌دانند ولی خط فارسی نمی‌توانند بخوانند! آمدند تا حتی خط، زبان و فرهنگ و اگر بتوانند مذهب مسلمین را تغییر دهند و تا حدودی هم تغییر دادند. این بعد زمینه اصلی انحطاط و مربوط به ضعف مسلمین است.

۳. پرچمی که بالا رفت

حال از آن سوی به صحنه بنگریم، و البته نمی‌خواهیم نقاط منفی مسلمین متأخر را توجیه کنیم. پیش از اعتراض به دشمنان اسلام و مسلمین باید "خودانتقادی" کرد. باید خود را محاکمه کنیم و بپذیریم که ضعیف بودیم، خواب بودیم و امروز که نهضت آغاز شده، باید به هر قیمتی ادامه یابد. نهضتی که منشأ آن، ایران اسلامی و اهل بیتی(ع) بوده، و مهم این است که نخستین پرچم بیداری اسلامی با نام اهل بیت(ع) بالا رفته است و اینک که جهانی می‌شود، کشورهای مسلمان دیگر، بخواهند یا نخواهند، بگویند یا نگویند، تحت تأثیر مستقیم یا غیرمستقیم نهضت اسلامی اهل بیتی(ع)، پرچم برداشتند و حرکت کرده‌اند. البته اصراری نیست که بگوییم چه کسی شروع کرد و چه کسی تمام کرد؛ مهم این است که پس از سی سال، عاقبت آن چیزی که منتظرش بودیم، اتفاق افتاد و نه به این زودی تمام می‌شود و نه محدود به جهان عرب می‌ماند. کمی که پیش برود به کشورهای مسلمان دیگر در آسیای میانه، در نقاط مختلف آسیا و کشورهای دیگر در آفریقا و... گسترش خواهد یافت.

مسئله این است که مسلمان‌ها احساس هویّت و عزّت کرده‌اند و اقرار می‌کنند که پیش‌تر در خواب بودند. کسی تا خود نفهمد که خواب بوده، به بیدارگر معترض می‌شود. آدم خواب را می‌توان بیدار کرد ولی کسی که خود را به خواب زده، نمی‌توان بیدار کرد.

دوره‌های سخت، گذشت و امروز حرکت آغاز شده و البته آسیب‌ها، آفات و خطرات زیادی در پیش است.

۴. قرون وسطی ادامه دارد

یک سیر تاریخی کینه‌توزی از قرون وسطی تا امروز ادامه دارد. در قرن ۱۱، ۱۲ و ۱۳ میلادی، غرب احساس کرد که یک مذهب الاهی آمده و از اخلاق و معنویت و تقوای فردی سخن می‌گوید اما در باب خانواده، نظام‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و حقوقی هم بحث می‌کند و برای تمدن‌سازی، حرف و ادّعا دارد و اگر کمی پیشتر بیاید، همه مردم اروپا هم مسلمان می‌شوند. ترسیدند و واکنش‌های نامعقول و غیراخلاقی آغاز شد. شما می‌دانید امروز طبق آمار رسمی و بی‌طرف بین‌المللی، تنها دینی که به سرعت فوق‌العاده گسترده می‌شود، اسلام است. همه ادیان دیگر ریزش دارند و اگر در موارد استثناء با تبلیغات و خرج و... گاهی این ‌طرف و آن طرف، کسانی به آن ملحق ‌شوند، سرعت گسترش آن‌ نسبت به سرعت گسترش اسلام، بسیار بسیار اندک و در نقاطی، نزدیک به صفر است.

غالباً مسیحی، بودایی و بی‌دین و لامذهب و... هستند که مسلمان می‌شوند و عکس آن یعنی مسیحی و یهودی و بودایی شدن مسلمانان، تقریباً نیست و یا موارد استثناء و خاص بوده و آن هم از سنخ تجدید نظر معرفتی نیست بلکه انگیزه‌های دیگری چون اقتصادی، سیاسی یا حتی نظامی در کار است؛ فرهنگی نیست.

در میان مسلمین هم حرکت از همه مذاهب اسلامی به سمت "تشیّع" و مکتب اهل بیت(ع) است. در جهان اسلام، تقریباً نمی‌بینید که به طور وسیع، جامعه‌ی شیعه، تغییر مذهب دهد بلکه معمولاً برادران مسلمان از مذاهب دیگر، به سوی تشیّع می‌آیند. این حرکت عظیم و عجیبی است که آغاز شده و هرچه در ایران بتوانیم به لحاظ فرهنگی، اجتماعی، علمی، اخلاقی، سیاسی و اقتصادی قابل دفاع، رفتار کنیم و آبروریزی نکنیم و اسلام و شیعه، روسفید بیرون آید، ابعاد، وسعت و سرعت این اقبال در دنیا افزوده می‌شود.

۵. از چه می‌ترسند؟

هرگاه ملاحظه می‌کنید که دشمنان شما به فحش و اهانت، رو آورده‌اند، بدانید که نگرانی دشمن و توجه افکار عمومی دنیا بیشتر شده‌است. همه دنیا می‌پرسند چرا حاکمیّت غرب این همه از اسلام می‌ترسد؟ چرا این همه فحش و اهانت و تهدید علیه اسلام؟ از قضاء، افکار عمومی جهان، بیشتر کنجکاو شده‌اند و به سراغ قرآن و اسلام آمده‌اند که چه خبر است؟ بخش عظیمی گرایش به اسلام یافته‌اند. پس از ۱۱ سپتامبر که تهمت و جوسازی علیه اسلام و مسلمانان به اوج رسید، چرا قرآن شریف در آمریکا به تیراژ بی‌سابقه رسید؟ قرآن می‌خرند، ببینند در این کتاب چیست که مسلمانان این قدر مهم و سرنوشت‌ساز شده‌اند و همه از ایشان حساب می‌برند؟ هر چه بیشتر توطئه می‌کنند، این حساسیت‌ها بیشتر و شدیدتر می‌شود.

۶. "اسلام آمریکایی"، "تشیّع انگلیسی"

البته بدان معنی نیست که ما بنشینیم و بگوییم خداوند، خود حافظ دین خود است، چنان چه بعضی منتظر امام زمان(عج) نشسته‌اند، بی آن که هیچ حرکتی انجام دهند. در انقلاب، امام(ره)، فراخوان به صحنه‌ی مبارزه می‌دادند و اینان پاسخ می‌گفتند که دین از سیاست، جداست و بزرگ‌ترین تکلیف شرعی ما مبارزه با سنّی‌ها و بهایی‌ها است و ولایت فقیه و اجرای احکام در عصر غیبت را هم منکر می‌شدند و صرفاً به بعضی احکام شخصی عبادی، آن هم با نگاه اخباری، نه نگاه اجتهادی و اصولی، اکتفاء می‌کردند؛ کل مذهب همین بود. اینان با شاه و صدام در حوزه‌ ایران و نجف، تقیّه می‌کردند ولی با امام(ره) و انقلاب، حتی حاضر به تقیّه هم نشدند.

یعنی در برابر حاکمیت‌های ضدّ اسلامی سکوت می‌کردند و علیه امام(ره) ایستادند البته امام(ره)، خود از حکومت نسبتاً اسلامی (نه صد در صد اسلامی) سخن گفت ولی متحجّران در برابر حکومت نسبتاً اسلامی و انقلاب اسلامی نیز مقاومت و مبارزه کردند و حتی گفتند: این‌ها که در جبهه، کشته می‌شوند، شهید نیستند و یا گفتند: راهپیمایی روز قدس، حرام است! قدس به ما چه مربوط؟ این‌ها سنّی‌ و آن‌ها یهودی‌اند، به ما چه مربوط است؟ و از این قبیل مسائل.

در برابر این نگاه، نگاه تمدّن‌سازانه‌ی احیاگرانه‌ی اسلام اهل بیتی امام خمینی(ره) بود که می‌گوید انتظار امام زمان(عج)، انتظار برای "عدالت جهانی" است و این انتظار باید در عمل، خود را نشان دهد. آن تیپ منتظرین، تا وقتی امام زمان (عج) تشریف نیاورده‌اند، هرگاه نیاز به فداکاری‌شان باشد، می‌گویند آقا خودشان تشریف می‌آورند و همه چیز را درست می‌کنند! و تا آقا نیامده‌اند وظیفه‌ای نداریم! بعد هم که آقا تشریف بیاورند، ‌وقتی گفته شود که خوب، آقا آمدند، حرکت کنید، خواهند گفت: حال دیگر خود آقا تشریف آوردند، ما چه کاره‌ایم؟! مطمئن باشید که آن زمان هم چنین کسانی، کاری نخواهند کرد. این‌ها که زمان جنگ حاضر، جبهه نرفتند، این‌ها که در زمان انقلاب، حاضر نشدند زندان و تبعید را بپذیرند، مطمئن باشید اگر در عصر امام حسین(ع) بودند، به کربلا نمی‌رفتند، و زمانی که امام عصر(ع) نیز تشریف بیاورند، اینان در آن نهضت هم فداکاری نخواهند کرد.

"یا لَیْتَنا کُنّا مَعَک" که چنین تیپ افرادی می‌گویند، بخار معده و دروغ است، در غیر این صورت کسی که "یا لَیْتَنا" می‌گوید قاعدتا اگر همین اکنون و در صحنه‌های جاری نبرد اسلام و کفر که برقرار است، فداکاری نمی‌کند، چگونه فردا در نبرد سنگین و سهمگین جهانی که قربانیان بیش‌تر و فداکاری‌های بزرگ‌تری می‌طلبد، حضور صادقانه خواهد یافت؟ این همان اسلامی بود که امام(ره)، آن را "اسلام آمریکایی" نامید و شامل نوع متحجّرانه و نیز نوع روشنفکرانه و غرب‌زده بوده و هست که علناً اسلام دل‌خواه لندن و "اسلام به سبک لیبرالیسم" را ترویج می‌کند. امام هر دو شعبه "اسلام آمریکایی" و "تشیّع انگلیسی" را افشاء کرد و با شعار "نه تحجّر، نه التقاط"، اسلام اصیل "تمدن‌ساز" و "انقلاب راه‌انداز" را عرضه کرد، اسلامی که از بعد اخلاق و عرفان و تقوای شخصی آغاز می‌کند و تمدّن جهانی را تحت تأثیر قرار می‌دهد و در آینده‌ی وضعیت جهان، سرنوشت‌ساز شده است.

۷. ساحت "عفو"، ساحت "انتقام"

حضرت امیر(ع) فرمودند: «لاَ يَمْنَعُ الضَّيْمَ الْذَّلِيلُ»[۱]؛ جامعه‌های پست و مردم فرومایه‌اند که با ستم، در نمی‌افتند و همه چیز را، همه‌ی تحقیرها و ستم‌ها را پذیرا می‌شوند. یک جامعه‌ی علوی، یک جامعه‌ی انقلابی بالذّات، در برابر استبداد، سکوت نمی‌کند، در برابر استکبار و بی‌عدالتی سکوت نمی‌کند.

ایشان فرمود: «رُدُّوا الْحَجَرَ مِنْ حَيْثُ جاءَ، فَاِنَّ الشَّرَّ لايَدْفَعُهُ اِلاَّ الشَّرُّ»[۲]؛ سنگ را به همان جا که پرتاب شده، بازگردانید، نگویید ما را زدید، بفرمایید باز هم بزنید! این‌جا ظلم اجتماعی مطرح است، بله اگر مسائل شخصی باشد، در مسائل شخصی خواسته‌اند که گذشت کنیم. اگر من به شما توهینی یا ظلمی کنم، به شما توصیه کرده‌اند که اگر در برابر فرد جاهلی قرار گرفتی، شما گذشت کن و ببخش، اما در برابر استبداد و استکبار و استعمار از ما نخواسته‌اند که ببخشیم. از ما نخواستند که اگر سرزمین‌های اسلامی را اشغال و غارت کردید و به ناموس مسلمین تجاوز کردید، بزرگواری!! کنیم و همه را ببخشیم! خیر، این‌جا، جای بخشش نیست، جای بیداری و مبارزه است. حضرت امیر(ع) فرمودند: سنگ را از هر جا که آمد به همان جا بازگردانید و شرّ را جز شرّی از سنخ خودش دفع نمی‌کند؛ یعنی اگر جنگ‌افروزی کردند، با آنان بجنگید، اگر صدمه زدند، صدمه بزنید و اجازه ندهید که احساس راحتی و آرامش کنند و گمان کنند که کاری از دست‌ شما بر نمی‌آید.

اسلام، دین منطق و اخلاق است، اما مبارزه با ظلم هم عین اخلاق و منطق است. سیره‌‌ی پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)، سراسر گذشت، بزرگواری و رحمت است اما سراسر مبارزه با ظلم و بی‌عدالتی نیز هست و این مبارزه هم عین رحمت است. نقل شده است کسانی آمدند و مستقیم به این بزرگواران در حضور ایشان، توهین کردند و فحش دادند، حتی در روایتی دیدم که در حضور امام حسن(ع) یا امام حسین(ع)، به مادرشان؛ حضرت زهرا (س) اهانت کردند، و ایشان تحمّل نمودند و حتی با اخلاق خوش، برخورد کردند؛ طرف که فحش‌هایش را داد، فرمودند: شما در این شهر غریب هستید؟ شب را کجا می‌مانید؟ امشب میهمان ما باش!! چنین جانوری را میهمان کردند، پذیرایی کردند و به کارهایش رسیدند، قرض داشت،

به او کمک کردند، ولی این موارد در مواجهه با یک احمق است، البته این وظیفه خود پیامبر (ص) و امام (ع) است و گاه ما وظیفه دیگری داریم. اما همین دین عفو و گذشت، بارها توصیه به جهاد هم کرده است.[۳] فرمود "الجهاد الجهاد"، و کل خیر در سایه شمشیر و "تحت ظلال سیوف" است زیرا سایه‌ی شمشیر؛ یعنی نبرد و قاطعیّت، در جای خود، و منطق و اخلاق و گفتگو و مدارا در جای خود، اما وقتی پای توطئه علیه حقّ و دین و عدالت در میان است و می‌خواهند مردم و مسلمین را بترسانند و متزلزل و مردّد کنند، تهمت و اهانت و دروغ می‌پراکنند و بحث علمی ندارند، دیگر جواب، همان حکمی است که امام(ره) برای سلمان رشدی صادر کرد.[۴] این‌جا، جای لبخند و گذشت نبود و حتی وقتی بعضی مسئولین گفتند که اگر توبه کند، ممکن است، بخشیده شود، امام(ره) مجدّد بیانیه دادند که توبه هم ندارد و اگر سلمان رشدی، زاهد زمان بشود و در زمزم، غسل کند، محکوم به اعدام است.[۵] زیرا این مسئله، شخصی نیست و قصد او بحث علمی نبوده، می‌خواهند به قدری توهین کنند و تهمت بزنند تا عادی شود.

۸. اشتباه نگرفتن "عروسک" با "عروسک‌گردان"

اما جریان لجن‌پراکنی، نه از سلمان رشدی، آغاز شده و نه به این فیلم‌ها و کارتون‌ها ختم می‌شود. گمان نکنید که مسئله، مسئله عده‌ای موجود عقب‌مانده است که نام‌شان برده می‌شود؛ چون چند قبطی مصری افراطی یا چند یهودی در آمریکا، بلکه خطوط ثابتی برای حمله به شخصیت پیامبر اکرم(ص) و تحریف این شخصیت بزرگ الاهی در کار است.

اگر ایشان خاتم‌الانبیاء(ص) است برای این بوده که اشرف‌الانبیاء است. اگر اشرف‌الانبیاء نبود، خاتم‌الانبیاء نمی‌شد. وقتی شریف‌ترین و بزرگ‌ترین پیامبر، که منطقاً آخرین پیامبر الاهی است، در هم کوبیده شد، همه انبیاء و همه دین خدا، هدف قرار گرفته است. مسئله "خاتمیّت"، زمانی و افقی نیست، بلکه عمودی نیز هست، تجلّی آن، افقی و تاریخی است، نه بدان معنی که شخصیت ایشان، تابع زمان باشد بلکه زمان، تابع شخصیت بی‌نظیر رسول‌الله(ص) است؛ فلسفه‌ی خاتمیّت، این است که شخصی فراتر و سترگ‌تر از شخصیت پیامبر(ص) نیامده و نخواهد آمد که بالاتر از افق و ارتفاعی که پیامبر اکرم (ص) به عالم نگرست، بنگرد؛ ایشان از بالاترین ارتفاع ممکن برای بشر، به عالم و آدم نگریسته‌است. هیچ کس دیگری به اندازه پیامبر اکرم(ص)، نتوانسته و نخواهد توانست، تا این حد، اوج بگیرد. از آن جا که کسی بیش از پیامبر(ص)، نمی‌تواند اوج بگیرد و حقایق الاهی را ببیند، بنابراین ایشان خاتم‌الانبیاء شد.

حمله به خاتم‌الانبیاء، حمله به همه انبیاء است و این حمله از چند زاویه صورت می‌گیرد. حقوق و اخلاق جنسی در اسلام به نحو عام و ازدواج‌های پیامبر(ص) به نحو خاص که از نقاط افتخار نظام حقوقی و اخلاقی اسلام است در برابر نقطه ضعف بزرگ تفکر کلاسیک مسیحیت کلیسا که از عقده‌های جنسی و تحریم ازدواج و تحقیر زن، آغاز شد و به همجنس‌بازی و بچه‌بازی و مفاسد اخلاقی بسیاری از کشیش‌ها، در غرب و شرق انجامید، یکی از محورهای جنگ روانی و اهانت غرب به اسلام و رسول‌الله(ص) است.

۹. "فوبیا" و توهّم، تا آخرین نفس

البته پشت صحنه‌ی این اهانت‌ها، افراد معتقد مسیحی هم نیستند، بلکه بی‌دین‌ها توطئه را رهبری می‌کنند. پشت صحنه، صهیونیست‌ها و سرویس‌های جاسوسی فعال‌اند، گر چه از ادبیّات مسیحی یا دفاع از یهودی‌ها و گاه با گفتمان لیبرال دمکراتیک، اهانت و متهم می‌کنند.

جبهه‌ی ضدّ اسلام، تنها یک راه را برای کنترل یا منحرف‌سازی نهضت‌های بیداری اسلامی باز می‌بینند، این که ارتباط‌ ملّت‌ها با ایران و اسلام و با مرکزیّت انقلاب اسلامی برقرار نشود و اگر برقرار است، قطع شود. این یک هدف‌ استراتژیک است. بنا دارند تحت هر عنوانی سایر مسلمین را از شیعه و از ایران بترسانند، با این عنوان که می‌خواهند همه‌تان را شیعه کنند! و یا تفرقه میان عرب و عجم و تُرک را دامن بزنند که این‌ها، ایرانی و فارس هستند، عرب‌ها و ترکیه و... مواظب باشید که نکند ایرانی‌ها ملّت‌های شما را بقاپند! بقیه را می‌ترسانند که یک امپراتوری ایرانی- شیعی دارد شکل می‌گیرد، می‌گویند ایران در عراق، سوریه، لبنان، غزه و فلسطین، نفوذ قوی دارد، در مصر نفوذ بالقوه دارد، از این طرف در افغانستان و تاجیکستان و... قدرتی به هم زدند و امپراتوری جدیدی در حال شکل‌گیری است!! می‌خواهند دولت‌ها و ملّت‌ها را از ایران و شیعه بترسانند که انگار این بیداری، اسلامی نیست، بلکه جاه‌طلبی شیعیان و ایرانی‌ها علیه اعراب، علیه سنّی‌ها، علیه ترک‌ها و... است. این یک پروژه‌ی پیچیده و خائنانه است که به شدت تعقیب می‌کنند.

پروژه‌ی دیگر دشمن، آن است که این انرژی بی‌سابقه که آمریکا، صهیونیسم‌ و استکبار غرب را هدف گرفته، یعنی نبرد "اسلام و استکبار" را به نبرد "مسلمان با مسلمان"، با عناوینی نظیر شیعه و سنّی یا علوی و سَلَفی و یا جنگ قومیت‌ها، جنگ قبایل و جنگ نژادها تبدیل کنند. دو راهبرد اصلی دشمن که شاید یکی و یک کاسه شود، همین تبدیل نهضت اسلامی ضدّ استکباری به جنگ داخلی بین مسلمانان به بهانه مذهب یا نژاد یا قومیّت است و این تنها راه حل غرب برای انحراف، مهار یا سرکوب بیداری اسلامی است.

در عین حال، به بعضی بهانه‌ها که برای اهانت‌ و جسارت به پیامبر(ص) از قرون وسطی تا امروز، مورد تمسّک قرار گرفته و ابتداء کلیسای قرون وسطی در جنگ‌های صلیبی از آن بهره گرفت، از جمله به سه محور اشاره می‌کنم زیرا از سلمان رشدی تا کاریکاتورهای دانمارکی تا شخص پاپ فعلی (پاپ بندیکت شانزدهم ) و این فیلم اخیر، هر یک به نحوی در این سه محور، لجن‌پراکنی کرده‌اند؛ اخلاق جنسی، خشونت و آزادی بیان.

این سه مورد را به اجمال بررسی کنیم:

۱۰. جنون جنسی غرب و اهانت به پیامبر "عفّت"

یک محور زن‌بارگی و شهوت‌پرستی است. سلمان رشدی نیز به شخص پیامبر اکرم(ره) و همسر پیامبر(ص) از همین موضع، اهانت کرد. البته عرض کردم که پشت صحنه را در اصل، مسیحی و دینی نمی‌دانیم، بلکه صهیونیزم و سازمان سیا و سرویس جاسوسی انگلیس، به بهانه مذهب و دین، وارد می‌شوند. اما روی صحنه گاه از ادبیات کلیسا و گاه از زبان سکولار در این دو جهت، استفاده می‌شود، زمانی که کاریکاتورهای زننده را در دانمارک منتشر کردند، عمدتاً همین دو موضوع را هدف گرفتند. این همان جنگ‌های صلیبی است که ادامه دارد.

پس از فضیحت کارتون‌ها، چند سال پیش‌تر، در دانمارک در سمیناری مشترک میان بعضی از مسلمانان و مسیحیان که افراد اخلاقی و خداپرست بوده و به اسلام احترام می‌گذاشتند در جواب این کاریکاتوریست‌ها، شرکت کردم، آن کاریکاتوریست‌ها هم دعوت شدند تا اگر صادقانه ادعا و نظری دارند، در آن سمینار، شفاف طرح کنند و بگویند که این کارتون‌ها را بر چه اساسی کشیدند؟ هیچ یک نیامدند. چون منطق در کار نبود، تنها اهانت و افتراء است. گفتیم بیایید همین تهمت‌ها را که در این کاریکاتورها ناجوانمردانه وارد کردید، یک به یک بررسی بکنیم و ببینیم که این بیماری‌ها، مربوط به اسلام است یا در فرهنگ شماست؟ بررسی کنیم که از قضاء، فرهنگ کنونی غرب آیا خشن‌ترین فرهنگ، و به لحاظ جنسی، کثیف‌ترین فرهنگ نیست؟ چرا همان دو نقطه ضعف واقعی فرهنگ خود را به اسلام نسبت می‌دهید؟! فردا اگر بپرسند دو خصیصه‌ی اصلی اخلاقی در فرهنگ حاکم بر غرب کنونی را که مسیحیت کلیسا و نیز اندیشه مدرن سکولار در آن حاضر و حاکم‌اند، بشمارید، شما چه می‌گویید؟ همه دنیا به اجماع از جمله، همین دو شاخصه را نام می‌برند: فساد جنسی و خشونت.

۱۱. رکوردداران "وحشت" و "خشونت"، از خشونت می‌گویند

مسئله دیگر خشونت و وحشی‌گری است. می‌دانید حداقل ۶۵% مردم آمریکا در خانه‌ها مسلح هستند و مجبورند از خودشان دفاع کنند. در بعضی ایالت‌ها تا ۴۰% از بچه‌هایی که به مدرسه، دبیرستان و کالج می‌روند، مسلح هستند، اخیراً در بعضی ایالت‌ها به معلّم‌ها هم مجوّز دادند که با سلاح بروند چون ممکن است سر کلاس نمره ندهد و شاگردش او را به رگبار ببندد، پس معلم هم مسلّح باشد تا از خودش دفاع کند، لااقل سر کلاس دوئل کنند!

با چنین جامعه‌ی ددمنشی سر و کار داریم. ایالات متحده آمریکا از جنگ جهانی دوم تا امروز ظرف این شصت، هفتاد سال در ۱۵۰ جنگ بزرگ و کوچک دنیا حضور مستقیم یا غیر مستقیم داشته است.[۶] آمار مستند و بی‌طرف می‌گوید: وحشی‌ترین و خشن‌ترین تمدن دنیا، تمدن کنونی غرب است. بیش از ۱۰۰ میلیون، انسان در قرن بیست که اوج به اصطلاح دوران مدرن بود، کشته شده‌اند. در هیچ قرنی از تاریخ بشر، این تعداد انسان، کشته نشده است. همان زمان چنگیز، مغول، نرون و جنگ‌های قدیمی که به اصطلاح از جلادهای بزرگ تاریخ، سخن می‌رود همه روی هم رفته، یک دهم این‌ تعداد، انسان نکشتند. بسیار خوب! این از خشونت مدرن شما. خشونت‌های صلیبی قرون وسطایی هم که واضح است و نیازی به گفتن ندارد.

۱۲. دو الگوی "رفتار جنسی" و دو مذهب

از شما می‌پرسم، واقعاً و بدون پیش‌داوری، امروز غرب به لحاظ اخلاقی به چه شناخته شده است؟ به فساد جنسی. بزرگ‌ترین و بارزترین شاخصه‌ی فرهنگ اخلاقی غرب به اصطلاح مسیحی یا سکولار، رواج بی‌سابقه‌ی فساد جنسی است. می‌دانید امروزه حتی ازدواج همجنس با همجنس در کلیسا گاهی صورت می‌گیرد، قانونی است و در مواردی مذهبی هم تلقی شده است. امروز در بسیاری شهرهای اروپا و آمریکا۷۰% بچه‌ها، پدران‌شان معلوم نیست! آیا غرب، سلامت جنسی دارد؟! شما به بیماری جنسی متهم می‌کنید؟!! شما که بر اساس آمارهای متواتر و اعترافات رسمی، ۳۰% بچه‌ها در بعضی شهرهای اروپای غربی و آمریکا- معذرت می‌خواهم، واقعاً‌ شنیدنش هم تهوّع‌آور است- توسط اعضای خانواده‌ی خود، مورد تجاوز قرار می‌گیرند.

امروز مرکز نشر فحشا و فساد جنسی در دنیا، آمریکا و اروپاست. چگونه اسلام را به مسائل اخلاقی و جنسی متهم می‌کنید؟ پیامبر اسلام(ص) را به خاطر ازدواج، متهم می‌کنید؟ در دانمارک هم عرض کردم که دو الگو برای مسائل اخلاق جنسی و حقوق جنسی قابل طرح است و هر دو به نام روش مذهبی و دینی مطرح است. یک روش، گفته‌های رسمی کلیسا است که می‌گوید ازدواج، مانع رشد معنوی است و با ازدواج، از خدا و معنویت دور می‌شوید، بنابراین بر کشیش‌ها و روحانیان‌شان، ازدواج را حرام اعلام می‌کنند و بعد هم آمار فاجعه‌بار لواط و همجنس‌بازی و تجاوز به کودکان در کلیساها کم‌کم رو می‌شود. می‌بینید که پاپ راه می‌افتد این طرف و آن طرف، میلیاردها دلار خسارت به خانواده‌ها بدهد که از کلیسا و کشیش‌ها شکایت نکنید که چه بلایی بر سر کودکانتان آورده است؟!! این روش به ظاهر با زبان "اخلاق و عفت اخلاقی"، ازدواج را ممنوع می‌کند و پشت صحنه این همه کثافت‌کاری در محراب کلیساها را کتمان می‌کند.

امروز تقریباً اگر کلیسایی در دنیا پیدا بشود که کشیش‌هایش سالم‌ باشند، مردم کلاه‌شان را می‌اندازند هوا و خوشحال می‌شوند که یک کلیسا پیدا شد که فساد جنسی نداشته باشند. پاپ به آمریکای لاتین، به اروپا، آسیا، از این کشور به آن کشور می‌رود و اعلام می‌کند که خسارت می‌دهیم، سر و صدایش را درنیاورید. اخیراً هم چیزهایی از اندرونی خود ایشان رو شد که خادم ویژه‌اش را بازداشت کردند.

این نوع رفتار جنسی و الگوی جنسی، الگویی است که می‌گوید ازدواج، خلاف معنویت و بنابراین حرام و ممنوع است و سپس در عمل، کثافت‌کاری‌های علنی و مخفی را به دنبال دارد.

اما الگوی دوم، الگوی اسلام است که می‌گوید ازدواج به معنویت، کمک می‌کند. وقتی ازدواج می‌کنید، نصف دین شما تضمین می‌شود[۷] زیرا انسان چون آب و هوا و غذا، نیاز جنسی هم دارد که باید از راه مشروع، با رعایت عدالت، حقوق و اخلاق تامین گردد، زن و مرد، نه همچون دو حیوان نر و ماده، بلکه در مقام دو انسان، دو مؤمن، با رعایت حقوق و کرامت با یکدیگر پیمان زناشویی ببندند، لذّت ببرند و رشد کنند. توجه دارید که ازدواج صرفاً پاسخ به نیاز جنسی نیست، پاسخ به نیاز‌های عاطفی است، نیازهای تربیتی، نیاز اقتصادی و... ابعاد مختلف دارد. به شرکت‌کنندگان در سمینار عرض کردم که شما بگویید، کدام از این دو الگو‌ درست‌ است؟ آیا ازدواج با رعایت عدالت را دنبال کنیم تا کثافت‌کاری و فساد و لواط و زنا حذف شود یا ازدواج را ممنوع و سپس همه کثافت‌کاری‌ها را در عمل رایج کنیم؟ هر یک بهتر است شما بگویید؟! به نظر ما الگوی دوم که الگوی پیامبر اکرم(ص) است، اخلاقی، عقلانی، عملی و درست است. آن‌ها که در جلسه بودند تأیید کردند و یکی دو نفر هم عصبانی شدند.

۱۳. ازدواج‌های پیامبر(ص)

یک وقت در مورد ازدواج‌های پیامبر(ص) انشاءالله سخن خواهم گفت و توضیح می‌دهم که هر یک حاوی چه درس‌های عظیمی است. پیامبر(ص) بر اساس شهوت و لذت‌پرستی ازدواج نمی‌کند، هر یک حکمتی داشت و متضمّن صدها درس در اخلاق و عدالت و تربیت بشر بود. هر ازدواج، برای شکستن بتی بود. در قضیه‌ی ازدواج با زینب، همسر مطلقّه‌ی زید، در هم شکستن بُت توّهم پسرخواندگی و پدرخواندگی؛ در ازدواج با جناب خدیجه(س) چه مسئله‌ای، در ازدواج با آن همسر شهید، پیرزنی که فرزندان یتیم دارد و چند ماه بعد از ازدواج، از دنیا رفته، ازدواج با خانمی که پدرش نزد پیامبر(ص) می‌گوید کسی با ایشان ازدواج نمی‌کند (هم به لحاظ چهره و ظاهر، هم به لحاظ اخلاق) همه‌ی این‌ها، درس‌های عظیم و یک پروژه مهم و نقطه‌ی قوّت و عظمت بود و باید به درستی تبیین شود.

بنابراین دو الگوی رفتار جنسی داریم؛ یکی الگوی کلیسا و دیگری، الگوی اسلام، و پیامدها و نتیجه‌ی هر دو را می‌بینید. شما گفتید ازدواج، ضدّ معنویت است و بر سر این مسائل، سخت‌گیری‌های بسیاری بر مردم مسیحی روا داشتید، و اینک جامعه مسیحی غرب را می‌بینیم که به لحاظ اخلاقی، شاید فاسدترین جوامع دنیا شده‌است. چرا؟ زیرا افراط، تفریط به دنبال می‌آورد. اما اسلام، طرفدار تعادل و تعدیل است؛ نه افراط و نه تفریط. اسلام، از سویی با هرز‌گی جنسی و شهوت‌پرستی و با آزادی مطلق جنسی و از سویی با محرومیّت و سرکوب جنسی و عقده‌های جنسی مخالف است. شعار اسلام، "تعادل" جنسی است.

امروز پیامدهای هر دو تفکر روشن شده‌است. امروز جوامع به اصطلاح مسیحی غرب، کاتولیک و پروتستان، جزء فاسدترین جوامع بشری شده‌اند و حتی بودایی‌ها هم از این‌ها سالم‌ترند. هندوها و بودائی‌ها با این که مشرک هستند ولی تا حدودی پای‌بند برخی ضوابط اخلاق جنسی هستند.

البته بنده از مسیحیان ایران و کشورهای اسلامی و یا خانواده‌های متدیّن و اخلاقی مسیحی اقلیّت در غرب، سخن نمی‌گویم. مسیحیان در کشورهای اسلامی، از پاک‌ترین مسیحیان دنیا هستند و من این را از نزدیک دیده‌ام. بسیاری از مسیحیان در ایران و کشورهای اسلامی، سلامت خانوادگی دارند. رهبر یکی از فرقه‌های مسیحی در لبنان به من می‌گفت: ما به لحاظ دینی و مذهبی، مسیحی هستیم اما به لحاظ تمدنی، خود را جزء "تمدن اسلامی" حساب می‌کنیم و شرقی هستیم. یعنی به لحاظ فرهنگی به شما نزدیک‌تر هستیم تا به تفکر پروتستان در آمریکا یا بعضی مواضع پاپ و کلیساهای غرب.

بنده هم بیشتر نظر به مسیحیتی دارم که در غرب، تئوریزه و حاکم شد. جسارت نمی‌کنم که بگويم مسیحی‌ها همه فاسدند، چنان چه سا‌ده‌‌لوح نیستیم که بگوییم مسلمانان‌ و شیعیان‌، همه پاک هستند. مسلمان‌نما و شیعه‌نما، کم نداریم و فساد جنسی و اخلاقی میان مسلمانان هم در جریان است. منتها ربطی به آموزه‌های اسلام ندارد. آن‌جا که خلاف‌کاری است، تخلّف از اسلام کرده‌ایم. ولی منشأ‌ فساد در جهان مسیحی، تعالیم غلط خود کلیسا بود. سوال این است که چرا امروز به لحاظ اخلاقی و جنسی، فاسد‌ترین جا‌معه در دنیا، جامعه "مسیحیت غربی" است؟ به نحوی که "خانواده" تقریباً نابود شده‌است! و چرا فاسد‌ترین رو‌حانیت در بین همه رو‌حانیّون همه ادیان و مذا‌هب، رو‌حانیّت کلیسای کاتولیک و پروتستان است؟ و خوش‌بختانه، سالم‌ترین رو‌حانیّت، رو‌حانیّت اسلام و به ویژه، روحانیّون مکتب اهل بیت(ع) می‌باشند، گرچه رو‌حانی‌نماهای دارای انحراف فکری یا فساد یا سوء‌استفاده‌گر نیز پیدا می‌شود. در بیشتر کشور‌ها با دانشگاهیان و ‌رو‌حانیان‌شان جلسه داشتم و از نزدیک این‌ها را دیدم.

۱۴. صهیونیزم، همان فاشیزم است

مورد دیگر آزادی بیان است. ابتدا بر نکته‌ای که این روزها به درستی تکرار شد، تاکید می‌کنیم که چرا هر جا منافع غرب، ایجاب می‌کند به طرف آزادی غَش می‌کنید و جایی که نمی‌خواهید، علیه آزادی؟!

طرح سئوال (نه الزاماً انکار) از هولوکاست، هرگز دفاع از فاشیسم و نازیسم نیست. ولی "تابو" شده، چون منافع صهیونیزم، مطرح است. صهیونیست‌ها و فاشیست‌ها و نظام سرمایه‌داری، همگی به لحاظ مبنایی و نیز در روش، سر و ته یک کرباس‌اند. تفاوت هیتلر و بوش و بلر و موشه‌ دایان و شارون در چیست؟ هیتلر چه کرده که شارون و بوش نکرده‌اند؟ دیگر آن که صهیونیزم و فاشیزم و لیبرالیزم، قطعه‌های گوناگون ایدوئولوژی‌ سکو‌لار غرب می‌باشند، به ‌مسلمان‌ها چه؟‌ اصلاً ۶ ميلیون نه، فرض کنید ۶۰ ميلیون یهودی کشته شده، به فلسطینی‌ها چه کار؟ یکی در جایی، کسی را کشته، شما در جای دیگری، کس دیگری را به آن بهانه می‌کشید؟ این چه منطقی است؟

۱۵. آزادی بیان، نه برای همه

چرا در اروپا و آمریکا کسی حق سؤال از این که آیا به راستی ۶ ميلیون یهودی قتل عام شده‌اند و بر چه اساسی چنین ادعایی طرح می‌شود را نداشته باشد؟! اگر ۶ ‌ميلیون یهودی کشته شده، ۱۰۰ ميلیون مسیحی هم کشته شده‌اند. باید در مورد جان همه، حسّاس بود. چرا فقط یهودیان؟ زیرا می‌خواهند از دل این تاریخ‌سازی، مشروعیت رژیم صهیو‌نیستی را نتیجه بگیرند و بگو‌یند در اروپا مظلوم واقع شدیم، بنا‌براین حق‌ ما است که فلسطین را اشغال کنیم! او‌لاً مظلوم شدید به مسلمین چه؟ ثانیاً در فلسطین، ظلمی به مراتب بدتر از ظلم آن‌ها کردید! این قتل عام‌ها به دست غرب مدرن و سکولار صورت گرفته است، چرا به جای دیگری پاس می‌دهید؟ سوم آن‌ که آیا از اساس هیچ بررسی تاریخی منصفانه و معتبری این آمار را تایید کرده‌است؟! ‌همین سؤال‌های ساده و بدیهی را هر کس در آمریکا و اروپا بپرسد، سرکوب و باز‌داشت می‌شود. برای سرکوب، قانون دارند.

آزادی بیان رسماً نفی می‌شود، حتی برای اعضاي پار‌لمان اروپا که بعضی سئوال کردند و از پار‌لمان اروپا اخراج و به زندان، منتقل شد‌ند. چه تعداد استاد دانشگاه امروز در زندان یا تحت تعقیب قرار گرفته و ‌یا عزل شده‌اند صرفاً به دلیل طرح سؤال؟![۸] کدام آزادی بیان؟ سید‌حسن نصر‌الله ‌دیروز به محض آن که سخنرانی کرد، صفحه‌اش را در فیس‌بوک بستند. مگر نمی‌گفتند که فیس‌بوک و توییتر و... تحت حاکمیّت هیچ دولتی نیست و آزادی مطلق برقرار است؟ چه شد که بستید؟ در انگلیس مردم به خیابان‌ها ریختند. ناگهان فیس‌بوک را در انگلیس مسدود کردند!! روپرت مرداک صهیو‌نیست که سهام‌دار یا رئیس شبکه‌های ماهواره‌ای و رسانه‌های بسیاری است، از چندی پیش به طور رسمی عضو ارشد هیئت مدیره فیس‌بوک است. پیچ رسا‌نه‌ها را یک جا سفت می‌بندند و یك جا باز می‌کنند؟ شبکه "المنار" را در همه‌ی ماهواره‌ها تو‌قیف کردند و بستند. ‌آزادی بیان؟ نصرالله پرسید چرا در آمریکا قانون گذاشتید که توهین به صهیو‌نیزم و اسرائیل، جرم است؟ ولی نمی‌توانید، قا‌نون بگذارید که توهین به ادیان با میلیاردها پیرو، جرم ‌است؟ مسلمین، مخالف با تو‌هین به هر دینی هستند. ‌قرآن کریم فر‌مود: به دین ‌که هیچ، حتی به مقدسات مشرکین هم فحش ‌ند‌هید.

مقدسات مشرکین با آن ‌که خرا‌فه و شرک است اما فرمود به بت‌های ایشان اهانت نکنید.[۹] ‌قرآن می‌فرماید بت‌پرستی، بزرگترین دشمن بشریت و خرافه‌ی محض است، اما به بت‌ها فحش ند‌هید. چگونه ما به خود‌ اجازه دهیم که به ادیان، اهانت کنیم؟ قرآن کریم، اهانت به عقاید دیگران را تحریم فرموده، البته به همه آن‌ها ردیّه می‌نویسیم و پاسخ منطقی و اخلاقی می‌دهیم، بحث می‌کنیم و اگر در‌گیر شدند پاسخ مناسب می‌دهیم، اما فحش نمی‌دهیم. قوانین غرب، انتقاد به صهیو‌نیزم را ممنوع کرده ولي اهانت به اسلام را در عمل، مجاز و حتی تشویق کرده‌است. دم خروس پیداست.

۱۶. نبوّت (نقطه‌ی اتصال خداوند با بشر) را هدف گرفته‌اند

نکته‌ی دیگر، نوع مواجهه‌ی احمقانه با مسئله نبوّت پیامبر اکرم(ص) و وحی جامع محمّدی(ص) است که آن هم تکراری است. ندیده‌ام ولی شنیده‌ام که در صحنه‌ای از فیلم، العیاذبالله، الاغی را جلوی پیامبر(ص) آورده‌اند که وحی را مسخره کنند. من نمی‌دانم کجای این نفهمی‌ها تازگی دارد؟! در قرون وسطی، ‌در جنگ‌های صلیبی همین کار‌ها را می‌کردند. همان ‌موقع، یعنی ۶۰۰ سال پیش، کتاب نوشتند که محمد(ص)، عوام‌فریب بوده‌. در لاله‌ی گوشش، دانه گندم می‌گذاشته و کبوتری را تر‌بیت ‌کرده بوده که روی شانه‌اش بنشیند و دانه بخورد سپس به مردم می‌گفت: این ‌جبر‌ئیل بود که نازل شد و بیخ گوش من، و‌حی گفت!! ببییند سطح شعور چه اندازه است؟! یا می‌گفتند شتری تر‌بیت کرده بود که یک راست می‌آمد پیش پیامبر(ص)، ایشان از بار شتر، دفتری بیرون می‌کشید و می‌گفت این و‌حی است که از طرف خدا آ‌مده است؟! واقعیت این است که نمی‌خواهند چهره واقعی پیا‌مبر(ص) شنا‌خته شود.

دنیا نباید ایشان را بشناسد. می‌خوا‌هند با دروغ، راه حقیقت را سدّ کنند. پیا‌مبر(ص) را همان‌گونه که بود، معرفی کنید. بگذارید، جهانیان خو‌د انتخاب کنند. چرا به شعور بشریّت، ‌توهین می‌کنید؟ اجازه د‌‌هید اسلام نیز در رسانه‌های غرب و جهان سخن بگوید. بگذارید با ‌مردم اروپا و آمریکا مستقیم حرف بزنیم و پیامبر اکرم(ص) را مستند، معرفی کنیم، اهل بیت(ع) را معرفی ‌کنیم، قرآن را معرفی کنیم. بگذارید مردم‌تان، خود تصمیم بگیرند. چرا با دروغ و اهانت و تهمت و جوّ‌سازی و جعل سند، لجن‌پراکنی؟!

تحریف دیگر، آن است که به شدّت تلقین می‌کنند مسیح(ع)، پیا‌مبر مهر است و محمد(ص)، العیاذ‌‌بالله، پیا‌مبر قهر. آثار فراوانی سا‌ختند تا نام حضرت مسیح(ع)، ‌عشق و صلح را به یاد آورد و با شنیدن نام پیا‌مبر اکرم(ص)، تصویر خشونت، مجسّم ‌شود. این تصویری است که خشن‌ترین جنایت‌کاران تاریخ که نه مسلمان و نه مسیحی‌اند، سا‌خته‌اند. تصویری که از اساس، دروغ است. اساساً حضرت مسیح(ع)، در آیین غرب تحریف شد و هنوز معلوم نشده که ایشان خداست؟ پسر انسان است؟ انسان است؟ پسر خد‌است؟ و از همه این‌ها بدتر، العیاذ‌بالله طبق نقل تاریخی و کلیسایی، آیا ایشان ‌حرام‌زاده است یا حلال‌زاده؟ همه چیز، عیسی بن مریم(س) را تحریف کردند. کلیساها، اعتقادات توهین‌آمیزی نسبت به شخصیت واقعی ایشان دارند. کشیشی مسیحی می‌شناسم که می‌گوید اصلاً لازم نیست شخصی به نام عیسا(ع)، وجود داشته باشد، یعنی عیسای‌ حقیقی در کار نبوده، بلکه عیسا(ع)، عیسای تأویلی است؛ یعنی همه چیز، مجاز است نه آن‌ که کسی به ‌نام عیسا(ع) واقعاً در کار ‌بوده باشد!!

با حضرت عیسا(ع) چنین کردید، با حضرت موسا(ع) چنان کردید! یهو‌دی‌ها که حضرت عیسا(ع) را العیاذ‌بالله، "دجّال" می‌دانند و می‌گویند ایشان دروغ‌گوی کلاه‌بر‌دار بوده است، مسیحی‌ها هم که گفتند یهودیان، خدای ما را به صلیب کشیدند و ‌کشتند. مسیحی صلیبی و یهودی صهیونیست که دشمن تاریخیِ ذاتی یکدیگر بوده، حالا در کنار یکدیگر، قرار گرفته‌اند تا اسلام را بکوبند در حالی که حقیقتاً منطق موسوی و عیسوی از آن‌ها بیزار است و اغلب مسیحیان و یهودیان عالم هم کینه‌ای به اسلام نداشتند.

آن‌گاه که قرآن کریم نازل شد، دوباره حرمت عیسا(ع) و مریم(س) و حرمت ادیان الاهی و انجیل و تورات را احیاء کرد. قرآن بود که دوباره انجیل و تورات را با احترام به یادها آورد[۱۰] و البته انجیل و توراتی که تحریف ‌‌نشده باشند. انجیل و توراتی که اکنون در دست مسیحیان و یهودیان است، تر‌کیبی از آیات ‌الاهی و حقایق تو‌‌حیدی و نیز جعلیات و اکاذیب است. زیبا‌ترین عبارات الاهی در تورات و انجیل کنونی یافت می‌شود که بوی عطر قرآن و تو‌‌حید می‌دهد و هم متاسفانه عبارات عجیب و شرک‌آمیز در آن‌ها مشهود است. شما می‌دانید حتی در کتاب مقدّس بسیاری از انبیاء بنی‌‌اسرائیل(ع) را متهم به فساد جنسی و اخلاقی می‌کنند! فساد، تئوریزه شده است. آورده‌اند که حضرت لوط(ع) العیاذ‌با‌لله با دخترا‌نش زنا کرده است!

پیا‌مبران شراب خورده‌اند! فلان پیامبر، درو‌غ گفت! فلان پیا‌مبر، کلاه فلان پیا‌مبر دیگر را بر‌داشت! این‌ که یعقوب(ع) با خدا کشتی گرفت! مشهور شده است ولی از این اتهامات، بسیار است. شما به پیامبر‌ان بنی‌اسرا‌ئیل(ع) هم رحم نکردید. تعريف پیا‌مبران در کتاب مقدس کنونی را با توصیف پیا‌مبران در قرآن کریم، مقایسه کنید تا ببینید تفاوت در چیست؟ قرآن ‌همه انبیای گذشته را ‌احیاء و تقدیس کرده است.

دیگر آن که حضرت موسا(ع)، حضرت عیسا(ع) و پیا‌مبر اکرم(ص) هرگز تضاد شخصیتی نداشتند، همه مامور الاهي بودند، همه مظهر عشق و رحمت و در عين حال، قاطعيّت بر سر دفاع از حقّ بودند و كامل‌ترين ایشان در عشق و عدالت، پيامبر اكرم(ص) است. اين پيامبري است كه حضرت مسيح(ع) از پیش، بشارت داد که: پيامبري خواهد آمد سوار بر شتري سرخ‌موي و نامش احمد است.[۱۱] همه انبیاء، منتظر ایشان بودند. همه پيامبران وقتي نام پيامبر اكرم(ص) را مي‌بردند، اشك در چشمان‌شان جمع مي‌شد، همه مي‌گفتند كه ما مقدّمه‌ی او هستيم. حضرت موسا(ع) و حضرت عيسا(ع) مبعوث به بني‌اسرائيل بودند، پيامبر هميشه و برای همه بشر نبودند. مخاطب ایشان محدود بود، زمان و مكان مأموریت ایشان، محدود بود. این خاتم‌الانبیاء(ص) است كه برانگيخته بر همه بشرّيت و برای همیشه است؛ «كَافَّةً لِّلنَّاسِ»[۱۲]، برای همه بشرّيت در همه‌ی زمان‌ها و همه‌ی مكان‌ها.


۱۸. تضادافکنی میان انبیاء(ع)

محال است که ارزشي در حضرت مسيح(ع) يا پيامبر دیگري باشد و در پيامبر اكرم(ص) نباشد؛ در ایشان هست و بيشتر است. نباید منظومه ارزش‌ها را پاره‌پاره کرد، همه ارزش‌ها را باید با هم دید. اين تصوير دروغینی است که هم از مسیح(ع) و هم از محمد(ص)، خواستند بسازند. این تصوير هم غلط و هم دروغ است. البته ما كوتاهي كرديم، متأسفانه در منبرها و رسانه‌هاي ما تصویری محدود، تكراري، كليشه‌اي و گزينشي از پيامبر(ص) و اهل بيت(ع) ترسیم می‌شود. سيره‌ی پيامبر اكرم(ص) و اهل بيت(ع) در جامعه ما و حتی در حوزه‌های علمیه ما ناشناخته است. نمي‌دانم چرا چنین هستيم؟

بنده طلبه‌ هستم و در حوزه‌ی قم و مشهد درس خواندم، ولي نمي‌دانم چرا ما را اين‌ گونه تربيت می‌کنند كه رسائل، مكاسب، كفايه و مقداری فقه و اصول مي‌خوانيم، و توهّم "اسلام‌شناسي" به ما دست مي‌دهد. با قرآن و روايات و با مفاهيم عقلي اسلام، با اين درياي عظيم بلکه اقيانوس ژرف و بی‌کران معارف اسلامي، آشنا نيستيم و در مواردی حتی سر و كار نداريم و از جمله، شخصيت پيامبر(ص) است. شخصيت پيامبر(ص)، بسیار دوست‌داشتني است. از كسي که حتی پیش پای كودكان بلند مي‌شد و ابتدا سلام مي‌كرد، چه می‌دانیم؟! كوتاهي‌های ماست كه بسیاری از ابعاد شخصيت جامع پيامبر اكرم(ص) را متأسفانه نگفتيم و نشنيديم. در منبرها، در رسانه‌ها بحث قوی نمي‌شود؛ اين يك ضعف بزرگ است و بايد جبران كنيم. دشمن از اين ضعف، سوء استفاده كرد و اين تصوير را ساخته است، تصویری که غلط است و واقعيت ندارد.

اگر حضرت مسيح (ع) صرفاً اهل عشق و صلح با همه بود، چرا بخواهند ایشان را به صليب بكشند؟ به تعبیر امام(ره)، اگر پيامبران گوشه‌اي مي‌نشستند و تنها موعظه مي‌كردند كه مردم خوب باشيد و چند مسئله شرعی هم مي‌گفتند و به احكام توضيح‌المسائل، اكتفاء مي‌كردند هرگز فرعون‌ها و نمرودها با پيامبران كاري نداشتند.[۱۳] چرا دوازده امام اهل‌بیت(ع) شهيد شوند و آخرين ایشان غائب شد؟

۱۹. چرا صلیب؟ چرا آتش؟

اگر حضرت مسيح(ع) گوشه‌اي نشسته بود و تنها از عشق و صلح می‌گفت و موعظه می‌کرد که مردم در مسائل شخصي‌، تقوا داشته باشيد و اهل عبادت باشيد، اگر تنها اين‌ها را گفته بود، چرا بخواهند ایشان را به صليب بكشند؟ چرا با حضرت موسا(ع) در افتادند؟ چرا حضرت ابراهيم(ع) را در آتش انداختند؟ اگر همه فقط صلح و عشق بود، چرا این همه شهادت‌ها؟! صلح و عشق با مردم و بشريّت، آری امّا جهاد و مبارزه با ظالمان و ستمگران جهان هم وظیفه مقدّس بود. این هر دو، دین است. دين خدا، دو بعدي است، پيامبران نیز همه دو بعدي بودند. پيامبر اكرم(ص) نیز دو چهره با دو مخاطب دارند، همه پيامبران؛ حضرت موسا(ع)، حضرت عيسا(ع)، همین دو چهره را دارند.

حضرت امير(ع) هم دو چهره دارد. همو كه گريه بچه يتيم را مي‌شنود و به خود مي‌لرزد، همان علی(ع) است كه در جبهه، بدون زره مي‌جنگد و آن گونه شمشیر مي‌زند كه دشمن را دو نیم می‌کند، طرف نصف شده و هنوز خودش نفهميده که نصف شده است!! اين همان علي(ع) است. امام زمان(عج) و نهضت جهانی آخرالزمان هم دو بعدي است. در روايات داريم که برای عدالت جهانی، جوي خون راه مي‌افتد، منتها جوي خون چه كساني؟ كساني كه به بشريّت، ستم مي‌كنند؛ ولي بعد دومي نیز دارد و آن چهره‌ی‌ رحماني حضرت حجّت(عج) است كه مخاطبش همه‌ی ملت‌ها و بشریّت‌اند. روايت است که ایشان چون پدري مهربان كه با انگشت، عسل در دهان كودكان خود بگذارد با ملّت‌ها، با يتيمان، با فقرا، با محرومين جهان رفتار می‌کند و همه‌ی ملت‌ها را نجات می‌بخشد. دين، از اساس دو بعدي است. حضرت مسيح(ع) و حضرت پيامبر(ص) هم چنین‌اند. يك بعد، جهاد و قاطعیّت و نبرد (با مستکبران) و يك بعد، رحمت و رأفت و تواضع و ادب و منطق و گذشت و مدارا (با مستضعفان).

مگر ندیدیم پیامبر و اهل بیت(ع)، حتی به خود ایشان و پدر و مادر گرامی‌شان اهانت می‌شد، اما در مقابل لبخند صبر و کرامت مي‌زدند و برای هدایت خلق گم‌راه، تحمّل مي‌كردند. هر دو بعد را بايد ديد. حضرت مسيح(ع) دو بعدي بود، پيامبر(ص) هم دو بعدي است و پيامبر(ص) در هر دو بعد، از حضرت مسيح(ع) و همه پیامبران، برتر است و این اشرف بودن، رمز خاتمیّت است. پس این تهمت‌ها و دسته‌بندی‌ها از اساس دروغ است. به علاوه، غلط نیز هست به خاطر هدف پلیدی که در پس آن است. این ادبیات صلح‌طلبانه، فقط برای رسانه‌هاست. دقت كنيد؛ به ملّت‌هايي چون ما از صلح و عشق و رحمت می‌گویند و فرمایش می‌فرمایند که آيات جهاد را از قرآن، حذف كنيد، خشن نباشید و اهل مبارزه و مقاومت نباشید. بسیار خوب! به ملّت‌هاي مسلمان چنین گفتند؛ اما چرا؟ براي آن كه مقاومت را كنار گذاريم و تسليم شويم ولي خود، خشن‌ترين رفتار سراسر تاريخ را ادامه می‌دهند.

۲۰. به نام "عشق"، به کام "کینه"

از آنان که در مغرب زمین، جامعه‌ی مسیحی خوانده شده‌اند، می‌پرسیم که اگر پیامبر عشق را قبول دارید اين همه جنايت و خشونت و خون كه در دنيا به پا مي‌كنيد، برای چیست؟! چرا اين همه آدم مي‌كشيد؟ اين همه بمب چيست كه مي‌سازيد و بر سر ملّت‌ها مي‌ريزيد؟ پس از آن كه ژاپني‌ها تسليم شدند، چرا بمب اتم در ژاپن ريختيد كه هنوز نسل سوم و چهارم آن مردم بی‌گناه، مشكل دارند؟ بمب شيميايي چه بود كه به صدام داديد و چند هزار كُرد مسلمان را در حلبچه، قتل عام كرد؟ اين‌ها چيست؟ چرا هر جا جنگ است شما هستيد؟! مگر مسيحي نیستید؟ و مگر مسيح(ع)، پيامبر عشق نبود؟ خیر، اين کلمات قصار را براي امثال ما مي‌گويند.

مكتب حقّ و پيامبر الاهي؛ حضرت مسيح(ع) يا پيامبر اكرم(ص) و يا هر پيامبري، هم جذب و هم دفع؛ هر دو را دارد، زیرا محور، حقّ است، پس هر حقّ و حقوق را جذب و هر ظلم و باطل را دفع مي‌كند. نمي‌توان گفت ما فقط جذب مي‌كنيم، يعني چه؟ يعني هم حق و هم باطل را جذب می‌کنید؟! يعني تناقض؟ يا آن که حقّ و باطلي وجود ندارد؟ و یا همه چيز، حقّ است و اساساً باطلي وجود ندارد؟ چه مي‌خواهيد بگوييد؟ در عالم واقع و تكوين الاهي، آری سراسر حقّ است و باطلي وجود ندارد، اما آن‌جا كه به رفتار اختياري انسان‌ها مربوط مي‌شود، باطل هم پيدا مي‌شود. در عالم تكوين الاهي، هیچ باطل نيست، حتي اصل وجود شيطان هم باطل نيست؛ وجود شيطان، حقّ است؛ زیرا اگر شيطان نبود، وسوسه نبود، و اگر وسوسه نبود، امکان انتخاب و لذا حقّ انتخاب و هیچ دو راهی نبود، پس اگر "وسوسه‌ی شيطان" نبود، "تقوا" هم معنا نداشت و اگر تقوا نبود، "تكامل" معني نداشت.

بنابراين وجود شيطان هم حقّ است. نه اين كه شيطان، حقّ است، "شيطان" بر حقّ نيست اما خلقت شيطان، حقّ است. کلّ عالَم، حقّ، بوده و در عالَم، "باطل" نيست، اما در رفتار اختیاری انسان‌هاست که "باطل" (باطل نسبی؛ یعنی نسبت به کمال بشر) به وجود مي‌آيد. بالاخره حقّ و باطل هست يا نيست؟ و آیا نبرد بين حقّ و باطل در دنيا واقعیت دارد یا نه؟

۲۱. "عوام‌فریبی"، "مردم‌دوستی" نیست

كسي كه تنها از عشق بگوید و اسلام را به خاطر اين كه در كنار "عشق"، دعوت به "جهاد" كرده، محكوم و متهم به خشونت‌طلبي کند، و مدّعي باشد كه بايد با همه؛ هر که باشند، گرم گرفت، مرام آنان، حفظ منافع خود و مریدبازی صرف است، كاري كن كه همه تو را تأیید کنند (در اصل تو همه را تأیید کن) و هيچ كس منكر تو نشود! به زبان آن شاعر كه مي‌گويد كاري كن که وقتي مي‌ميري مسلمان تو را در زمزم بشويد و هندو بدنت را بسوزاند![۱۴] مسلمان و هندو هر دو تو را از خود بدانند! بسیار خوب در اين شعر، اگر منظور آن باشد كه حقوق همه بشريّت حتی مشرکین را رعايت كنيد و به همه خدمت كنيد، پيامبر اكرم(ص) همين گونه بودند و در عین خدمت، هدايت مي‌كردند ولي نه به اين معنا كه به گونه‌ای سخن بگو و موضع بگیر كه چه مسلمان و چه هندو، چه مومن و چه مشرک، تو را بر حقّ بدانند و نتیجه‌اش آن باشد که گویی اساساً حقّ و باطل، دروغ است.

يعني چه که به گونه‌ای رفتار كن كه همه تو را قبول داشته باشند و مخالف و دشمن نداشته باشي؟ آیا یعنی با هركس رو به رو شديم، طبق ميل او سخن بگوییم؟! یکی مي‌گويد "توحيد"، تو هم بگو: "توحيد". دیگري مي‌گويد: "بت‌پرستي و شرك"، تو هم لبخند بزن و بگو: آری! شرك هم حقّ است؛ توحيد هم حقّ است!! مشكل چنین کسی "عدل و ظلم" و "حقّ و باطل" نيست، بلکه خودمحوري و منفعت‌طلبی است كه هر كس هر حرفي مي‌زند، تایید می‌کند.

چگونه همه صحیح می‌فرمایند؟! مگر مي‌توان تناقض را پذيرفت؟ اگر منظور، حُسن خلق و لطف معاشرت با همه است، آری، عین اخلاق اسلامی و لازم است و البته حدّ و شرط دارد، زیرا در عین حال بايد امر به معروف و نهي از منكر كرد. بعضي گمان مي‌كنند که "اخلاق"، لزوما و همواره "لبخند زدن"، در همه جا و با همه كس است.

آیا "اخلاق" اين است كه بی قید و شرط، با همه "دوست" و "شاد" باشیم و هر كس در هر موقعیت به هر کس رسيد، با لبخند بگوید: چاكريم، تو خوبی، من هم خوب! آیا این است خوش اخلاقی؟ چنین کسی خوش اخلاق نيست، بلکه حقّه‌باز است، كلاه‌برداری است که مي‌خواهد از اين و از آن، سواري بگيرد. به هر دو مي‌گويد صحیح مي‌فرماييد!! زیرا مي‌خواهد از هر دو، سواري بگيرد، صرفاً در تعقیب منافع خود است. اگر ديديد كسي همه را برحقّ می‌خواند، بدانيد که كلاه‌بردار است، البته اگر جاهل نباشد، اما اگر مي‌فهمد، قطعاً كلاه‌بردار است.

"اجتماعي بودن" به چه معنا مطلوب است؟ خوش اخلاقی به چه معناست؟ عشق و صفا و صلح، با چه کسی و چرا و به چه بهانه؟ اگر كسي به كسي ظلم مي‌كند، آیا به ظالم بايد گفت که دست شما درد نكند، موفق باشيد؟! اين اخلاق است؟ عشق و صلح، این است که به ظالم و مظلوم، هر دو بگوييم: "موفق باشيد"؟!

به صاحب چنین روشی باید گفت تو مَسلك نداري، براي تو حقّ و باطل و عدل و ظلم، مهم نيست، تو تنها مي‌خواهي نزد همه محترم باشي و این یعنی جاه‌طلبي، البته اگر همراه با قدرت‌طلبي يا ثروت‌طلبي نباشد. کلاه هر دو طرف را می‌خواهید بردارید!

اگر كسي پاي‌بند "حقّ" است، نمی‌تواند بی قید و شرط در فكر منافع خود، گر چه به قیمت نقض "حقیقت" یا "حقوق" دیگران باشد. نیز کسانی که مدّعی بوده‌اند که مي‌خواهيم "مخالفين" را به "موافقين" تبديل كنيم، هدف خوبي است ولي چگونه؟ به دو سبك، ممکن است: يكي آن که هر كس، هر چه گفت، به او بگوييد: "شما هم درست مي‌فرماييد"، و اين نفاق است. سبك ديگر، آن است كه مخالفین حقّ را به سوی حقّ، دعوت كنيد و حقوق همه را البته رعايت كنيد.

اين سبك، درست است كه "مخالفان حقّ" را به "موافق حقّ" تبدیل كنيد نه آن که با "حقیقت‌فروشی"، مخالف خود (نه حقّ) را به موافق خود (نه حقّ) تبدیل کنید!! چه كسي نمي‌فهمد كه مردم همه يكسان فكر نمي‌كنند، پسندها، احساسات، افكار و به خصوص منافع‌ مردم، يك‌نواخت نيست. همين شما كه در اين مکان نشسته‌ايد، در بیرون از این جلسه، بعضي خريدار و بعضي‌ فروشنده‌ايد، يكي شاکی و يكي خوانده است و... اگر همين‌ گونه كه با محبّت در كنار یکدیگر نشسته‌ایم در بازار و اداره و... هم، همین گونه با یکدیگر مهربان باشیم، صادق هستیم. آن لحظه كه با يكديگر معامله مي‌كنيم و چك امضا مي‌كنيد، اگر آن لحظه هم برادر باشيم، (نه فقط در صف نماز) این، صلح و عشق واقعی است.

۲۳. بی‌طرفی، توجیه بی‌عدالتی است

آيا منافع مردم با یکدیگر تضاد مي‌یابد؟ آری و "حقّ و باطل" و "عدل و ظلم"، همين جا است که مطرح مي‌شود؟ بالاخره در هر جامعه‌، عدّه‌ای منصف و عدّه‌ای نيستند، یکی ظالم و يكي عادل است، يكي جاهل و يكي عالم است و... چه كسي مي‌تواند كاري كند كه همه اين تیپ‌ها از او راضي باشند؟ نمی‌توان كاري كرد كه همه اين متضاد‌ها از تو راضي باشند و حتی اگر بتوان نیز، این به معنای تایید ظلم است. به علاوه که چنین چیزی امکان هم ندارد، اگر هيچ كاري نكني، باز همه از تو راضي نخواهند بود، اگر پیامبر باشی یا اگر ضدّپيامبر باشي، در هر دو صورت، عدّه‌ای از تو ناراضي‌ خواهند بود. منتهي مي‌دانيد تفاوت در چيست؟ در اين كه چه كساني از تو راضي و چه كساني، ناراضي‌اند؟ دوستت كيست و دشمنت كيست؟ همه بی‌استثناء، "دوست" و "دشمن" دارند. پس "صلح کل"، یک شعار تبلیغاتی و دروغ است. اگر كاري كنيد كه هیچ دشمنی نباشد و همه، دوستی و عشق باشد، بدان معنی است كه شما متظاهر، متقلّب و دروغ‌گو هستید زیرا با هر كسي، طبق ميل او حرف مي‌زنيد، مسلك نداريد، به هیچ اصولی عقيده نداريد.


۲۴. تساهل در "حقایق"، خشونت در "منافع"!!

این همه فيلم و رمان و کنفرانسی که از "عشق و صلح" مسیحی و "نفی خشونت" بودایی و عرفان هندي، سخن می‌گوید، در پس همه‌ی این فضاسازی‌ها تلاش برای اثبات خشونت اسلام است و این مغالطه‌ای بزرگ، برای توطئه‌های بزرگ است.

انگليسي‌ها همواره عرفان هندي و فرهنگ درويش‌بازي را در دنیا تشویق کرده‌اند. تفكر انگليسي شعارش اين است. به شكل مدرن، به نام پلوراليزم ديني و تساهل و تسامح و تلورانس[۱۵] و مدارا و يا در شکل قدیمی، درويش‌بازي به سبك انگليسي (نه آن درويش‌هاي حقيقي كه زاهد و با تقوا و اهل شريعت بودند) يا به سبك عرفان هندي، روح بی‌تفاوتی و لاابالی‌گری و تسلیم‌طلبی را توسعه دهد. چکیده اين تفكر آن است که غرب، جهان را غارت كند و ما در مقابل، لبخند بزنيم و احترام بگذاريم.

دقت کنید که ملكه انگليس چه وقت می‌گفت به همه مذاهب احترام بگذاريم؟! دقیقاً در همان دوران که ده‌ها ملّت را در سه قاره، قتل عام می‌کردند، هند را غارت مي‌كردند، پوست هندي‌ها را می‌كندند، هندي‌ها گرسنه بودند و امروز هم در بعضي شهرهاي هند، آدم‌ها مثل گله حيوانات کنار كوچه‌ها در خاکروبه، زندگي مي‌كنند، در كنار خيابان، بچه‌هاي‌شان به دنيا مي‌آيند و كنار خيابان مي‌ميرند، در حالي كه ثروت و منابع عظیم هند به انگلستان می‌رفت. انگليسی‌ها خود گفتند که لندن را با بخشي از ثروت هند، آباد كرديم. بعد همین ملكه انگليس به هند آمد تا رعایایش را از نزدیک ببیند، یک گاو وسط خیابان ایستاده بود.

گمان می‌کنید ایشان چه گفت و چه کرد؟ تسامح و تساهل و اوج عشق را ببینید!! راننده انگليسي بوق مي‌زد تا گاو كنار برود امّا کلاه‌بردار بزرگ، وقتی گاو را بر سر راه دید فرمود: گاو برای ملّت هند، مقدّس است، ترمز كن. جناب ملكه انگليس كه كلّ هند را قورت داده و بالا کشیده بود، به احترام گاو و گاو پرستان، برای آن كه سر مردم بیچاره و ساده‌لوح و تحقیر شده را شيره بمالد، مي‌ايستد تا اين گاو محترم از وسط خيابان آرام آرام رد شود و یک ادراري هم وسط خيابان بكند! بعد به بت‌خانه آنان می‌رود و مي‌پرسد كه آداب بت‌خانه چيست؟ مي‌گويند ما بدون كفش‌ وارد می‌شویم. معبد موش‌پرست‌ها و ميمون‌پرست‌ها بود. اين خانم به موش و گاو و میمون مقدّس! هم احترام مي‌گذارد چون همه‌ی عقايد را محترم می‌داند به شرط آن که جلوی غارت غربی‌ها نایستند.

ملکه‌ی جنایت و خشونت در قرن نوزده، از داخل خيابان كفش‌ها را به در ‌آورده و با پای برهنه، مقابل بت‌ها احترام گذاشت و گفت فرهنگ انگليس، فرهنگ تساهل و تسامح و احترام به همه مذاهب و صلح و عشق مطلق است!! ملاحظه کنید چگونه ملّتي را فقیر نگاه داشته و غارت مي‌كند، ده‌ها هزار نفر را در زندان‌ها شکنجه یا نابود كرده، میلیون‌ها هندی از فرط گرسنگي دارند مي‌ميرند، و او از احترام به همه مذاهب دم می‌زند.

۲۵. نفی خشونت، نه به شرط "عدالت"؟!

اگر فرهنگ هندي را که فرهنگ تفكيك معنویت از سياست و عدالت است به نام "نفی خشونت"، ترویج می‌کنند، اهداف سیاسی دارند. آری تفکر هندی و تفكر مسيحي بی‌شک با تفكر اسلامي متفاوت است. هم فرهنگ جنسي ما با یکدیگر متفاوت است و هم فرهنگ اجتماعي و سیاسی ما.

فرهنگ رفتاري اسلام چیست؟ محبّت[۱۶]، عدالت[۱۷]، خدمت به همه بشريت[۱۸]، نهی از توهين به مقدسات هر ديني[۱۹]، بهترین روش گفت‌وگو با همه؛ «جَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ»[۲۰]، حکم خداوند و شرع قرآن به مسلمین فرمان می‌دهد به بهترين وجه ممكن با ساير اديان و مكاتب گفتگو كنيد. نمي‌فرمايد به شکل نيكو، بلکه مي‌فرمايد "نیکوترین روش" که دیگر، نیکوتر از آن نشود: «أَحْسَن» يعني به بهترین وجه ممکن. پس روش اسلامی، منطق، ادب و تواضع است.

یک ملحد، در مكه‌ی مکرّمه، کنار مسجدالحرام با لحن توهین‌آمیز مي‌گويد شما مسلمان‌ها تا كي مي‌خواهيد مثل شتر، دور اين سنگ‌ بچرخيد؟ امام صادق(ع) فرزند پيامبر(ص) می‌فرماید: طواف مي‌كنم سپس پاسخ شما را مي‌دهم. پس از طواف مي‌نشينند و با متانت و منطق، با وی گفت‌وگو مي‌كنند. روزي يكي از شاگردان امام صادق(ع) با همين فرد، مناظره مي‌كرد، در میانه‌ی بحث که او توهين مي‌كند، شاگرد امام صادق(ع) عصباني مي‌شود و صدایش بالا می‌رود. آن زنديق ماترياليست مي‌گويد تو مطمئني که شاگرد جعفربن‌محمد هستی؟ ما تندتر از اين سخنان را با خود ايشان می‌گوییم، عصبانی نمی‌شود و توهين نمي‌كند بلكه با آرامش گوش داده و پاسخ مي‌دهد.

۲۶. "نفی خشونت"، یک‌طرفه؟!

در مورد ساتیاگراها یا ایده‌ی "مقاومت بدون خشونت" و نفي مطلق خشونت حتی در برابر خشونت و جنایت ستمگران، که به عنوان تز گاندي تبلیغ می‌شود، انگليسي‌ها و رسانه‌هاي غربي خطاب به انقلابيون دنیا، آن را در برابر انقلاب به روش خميني(ره) و علیه انقلاب به روش جهاد و شهادت تبلیغ و تشویق می‌کنند که یعنی كتك بخوريد و نزنيد و اگر به شما تجاوز كردند فقط لبخند بزنید و اگر ادامه دادند، شما تحمّل كنيد.

در این‌جا به دو نکته باید اشاره کرد:

اول این که اسلام، البته مکتب "نفي خشونت" و "مدارا تا حدّ امكان" است. پيامبر اكرم(ص) سيزده سال در مكّه، خود و اصحابشان فقط فحش شنیدند و کتک خوردند و غارت شدند، پيامبر اكرم(ص) می‌فرمود: تحمّل كنيد. آنان يك طرفه می‌زدند و اينان تحمل می‌كردند. اما وقتي هم فرا رسيد كه در مدینه فرمان جهاد آمد.[۲۱]

غرب با ستایش فریب‌کارانه از ایده "نفی خشونت" (یک‌طرفه) به ملّت‌های تحت ستم، تلقین می‌کند که ما هر چه با شما كرديم، شما مبادا جهاد كنيد، حتی آيات جهاد را هم از كتاب‌هاي مدرسه حذف كنيد، آمريكا به دولت‌های كشورهاي مسلمان، ده سال پيش، اين فرمان را صادر فرمود! و اما خود گاندي چه می‌گفت؟!

گاندي ظاهراً بت‌پرست است اما به لحاظ اخلاقي و روحي متأثر از تعاليم اسلام بود، مي‌گويد: "انقلاب هند را از حسين‌بن‌علي(ع) الهام گرفتم". از حسين‌بن‌علي (ع)، امام جهاد و شهادت در كربلا!

گاندي در کتابش، "اين است مذهب من" نوشته است: "ما مي‌گوييم محبّت، اما "محبّت" بايد با "حقيقت" توأم باشد؛ و بايد مسلكي باشد" زيرا اگر محبّت در درجه‌ی اول، محبّت به حقيقت باشد، "مسلك" پیدا مي‌شود و "مسلک" هم خواه‌ناخواه، دشمن‌ساز است و يك عدّه عصباني مي‌شوند و به جنگ شما مي‌آيند. مي‌گوييد "محبّت"، ابتدا باید از "محبّت به حقّ"، آغاز شود تا سپس بتوانید از محبت به انسان‌ها، سخن بگویید زیرا انسان‌های واقعی، حقّ و حقوق دارند، مورد تجاوز قرار می‌گیرند و اگر آنان را دوست دارید، باید با دشمن آنان، دشمن باشید.

نکته دیگر آن که، همین انگلیسی که با روی گشاده و کراوات، جنایت می‌کرد، با همان گاندی صلح‌طلب، چه معامله‌ای کرد؟ و در برابر تز "نفی خشونت"، چرا آن همه خشونت نشان داد؟ چرا همان گاندی را بارها عذاب داد و زندانی کرد و ده‌ها هزار هندی را شکنجه و قتل عام می‌کرد!!

۲۷. "تحقیق"، نه به عشق "حقیقت"

روش آنان، تحریف، توهین و توطئه است. روش كار آنان از قرن ۱۷ آن بود که در پوشش "اسلام‌شناسي" و "شرق‌شناسي" و "پيامبرشناسي" می‌کوشیدند تا دریابند چگونه مي‌شود به اسلام و مسلمين ضربه زد و بر آنان مسلّط شد؟ البته گفتم، استثناء نیز در کار بود. ولي خط اصلی اين بوده است ولذا وزارت مستعمرات و وزارت جنگ انگلیس و فرانسه و... بودند که مستشرق مي‌فرستادند، نه دانشگاه‌ها و وزارت علوم و...! البته پژوهشگران دانشگاهي بودند. در چهره‌ي باستان‌شناس و تاريخ‌شناس و اسلام‌شناس و متخصص ادبيات عرب یا فارسی، تحقیق می‌کردند اما نه به عشق "حقیقت"!

شهيد بهشتي مي‌گفت كه سال‌ها قبل از انقلاب یک محقق غربي که مطالعات اسلام‌شناسانه داشت به تهران آمد، خيلي هم اظهار محبّت به اسلام مي‌كرد و با بعضی مراجع هم دیدار کرده بود، می‌خواست با یکی دو نفر دیگر هم بنشیند و سؤالاتی داشت. ما با این نیّت که با یک محقق غیرمسلمان، همکاری کنیم و اسلام و مسلمین را معرفی کنیم؛ شاید باعث شود به حقّ نزدیک شود. او گفته بود من مسیحی و علاقمند به اسلام هستم و فقط کار دانشگاهی می‌کنم. من هم بنا را بر راست‌گو بودن او گذاشتم و او را نزد یکی از مراجع بردم و هرچه سؤال داشت پرسید و رفت.

پس از چند سال که به کانادا و دانشگاه مک‌گیل رفته بودم، برای بعضی دوستان مسلمان دانشگاهی، قضیّه را تعریف کردم. آن‌ها گفتند که ما او را می‌شناسیم اما اولاً یهودی است نه مسیحی، بلکه یک صهیونیست شناخته شده و مدیر بخش شیعه‌شناسی و اسلام‌شناسی در بعضی دانشگاه‌های آمریکا و کانادا و مستقیم مرتبط با سرویس‌های جاسوسی است!!

و نمونه دیگر را از پدر خودم که این‌جا تشریف دارند شنیدم که قبل از قیام امام(ره) یا در همان ایام، سال‌های ۴۰، ۴۱ یک جوان انگلیسی به مشهد آمد که با مرحوم آیت‌الله میلانی و بعضی آقایان دیگر، ملاقات کرده بود و سپس نزد ما آمده بود تا بتواند با مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی(رحمه‌الله علیه) ملاقات کند. ابوی ما می‌گویند از دوستان ما بعضی که به زبان انگلیسی و بعضی به زبان فرانسوی مسلّط بودند، آوردیم تا با او صحبت کنیم. ما گمان کردیم، او می‌خواهد با مرحوم حاج شیخ، بحث‌ اسلامی و مذهبی کند و پرسش‌هایی از اسلام و شیعه دارد. اما دیدیم سؤالاتی که می‌پرسد برای کشف حقیقت دین، نیست بلکه تحقیق می‌کند ببیند که در میان روحانیّت شیعه در حوزه‌ی مشهد چه می‌گذرد؟ آدم‌ها را بشناسد، جریان‌ها و بیوت را بشناسد.

سئوال‌ها بیشتر سیاسی بود نه مذهبی و دینی، یک جوان بیست و چند ساله به هفت زبان مسلّط، در جلسه گفت اگر انگلیسی می‌دانید، انگلیسی صحبت کنم، اگر فرانسه می‌دانید، فرانسه صحبت کنم و یا عربی و... عاقبت گفت فارسی هم می‌دانم. در نهایت با ما به فارسی روان صحبت کرد.

یک جوان بیست و چند ساله را با هفت زبان آموزش می‌دهند و در پوشش علاقه به تشیّع می‌فرستند تا با مرجعیّت و علماء، از نزدیک آشنا شود و هدف صرفاً مسائل سیاسی است. پدر بنده نقل کردند که به او گفتیم شما در پی حقیقت اسلام و مذهب‌شناسی نیستی، تو سیاسی هستی و شخصیت دینی و مذهبی نیستی!

طرف که فهمید لو رفته، به همان سبک انگلیسی خندید تا سر و ته قضیّه را به هم بیاورد، سپس با ما عکس یادگاری هم گرفت، به او گفتم این عکس‌ها را که منتشر کنی فکر می‌کنند ما هم مثل تو عضو سرویس جاسوسی هستیم چون تو که قطعاً جاسوس هستی و برای اسلام‌شناسی نیامدی و او خندید و رفت. عین این حرکت از آغاز سده‌های میانه تا کنون ادامه داشته است.

۲۸. نخستین نتایج

بسیار خوب؛ در یک نتیجه‌گیری کوتاه باید گفت:

۱) این فیلم‌سازی‌ها و توهین‌ها از موضع ضعف، صورت می‌گیرد نه از موضع قوّت؛ و همه این اهانت‌ها بدان معنا است که قافیه را باخته‌اند.

۲) پروژه‌ی دشمنان آن است که جنگ‌های دینی و مذهبی، دعواهای قومی و نژادی در خاورمیانه به راه اندازند، میان مسلمان و مسیحی، شیعه و سنّی، عرب و فارس و... . این تنها راهی است که می‌توانند نهضت بیداری اسلامی را مهار یا منحرف کنند و مانع سقوط بقیه‌ی ایادی خود شوند.

۳) تهمت و توهین به پیامبر(ص) و از جمله، "افترای شهوت‌پرستی"، "تهمت خشونت‌طلبی" و "ادعای آزادی بیان"، سه ضلع شوم یک مثلث است که بارها و بارها استفاده شده‌اند. اوباما در سازمان ملل گفت این جا آزادی است، به مسیح(ع) و مریم(س) نیز توهین می‌کنند نه فقط به پیامبر شما!! روشن است که برای غرب، مسیح(ع) و مریم(س) مهم نیستند، برای آنان، صهیونیزم و منافع سرمایه‌داری، مهم است و خط قرمز شمرده می‌شود.

آری مریم(س) و مسیح(ع) هم برای شما مقدّس نیستند ولی برای ما آنان نیز مبارک و مقدّس هستند. همه انبیاء برای ما محترم و خط قرمزاند. مقدّسات شما، همان منافع شماست.

۴) عاقبت این که برادران و خواهران، خود را به معارف اسلامی، به آگاهی‌های تاریخی و سیاسی مسلح کنید، این خطی که از سوی غرب، آغاز شده به این زودی‌ها پایان نمی‌یابد زیرا در نبرد سیاسی با ملّت‌ها شکست خوردند و از این پس، با شیوه‌ی اهانت و تهمت و ایجاد اختلاف، پیش خواهند رفت. هر گاه به اسلام، هجوم آوردند عده‌ای به پاسخ، تفکّر و مطالعه جدید در اسلام، پرداخته و بعد جدیدی از اسلام، تجلّی کرده‌است. اینک نیز مستثنا نیست؛[۲۲] گفتند حقوق زن در اسلام فلان است، بررسی کردیم، یک دنیا حقوق جدید، کشف شد. گفتند اسلام، نظام اقتصادی ندارد، آیات و روایات را زیر ذره‌بین گذاردیم و چه نظام عمیق و منسجمی از مفاهیم و روابط اقتصادی به دست آمد. گفتند اسلام، نظام سیاسی ندارد، نظام حقوق بشری، آزادی بیان، خشونت، جنسیت و... به هر بعدی که هجوم و اهانت می‌کنند، بوی شکوفه‌های بیشتری از معارف اسلام، به مشام می‌رسد. البته به شرط آن که حوزه‌ی ما زنده باشد، نه‌ مرده و دانشگاه ما زنده باشد نه مرده. اگر زنده و بیدار باشیم و رسانه‌های فعال و عاقل در کار باشد، هر هجوم ناجوانمردانه‌ای باعث می‌شود که بعد جدیدی از ابعاد اسلام عزیز و شخصیت نورانی رسول مکرم خداوند(ص) شناخته شود. والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته.

[۱] نهج‌البلاغه، خطبه ۲۹.

[۲] نهج‌البلاغه، حکمت ۳۱۴.

[۳] به عنوان نمونه امیرالمومنین (ع) در خطبه ۲۷ نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «فَاِنَّ الْجِهادَ بابٌ مِنْ اَبْوابِ الْجَنَّةِ، فَتَحَهُ اللّهُ لِخاصَّةِ اَوْلِيائِهِ، وَ هُوَ لِباسُ التَّقْوى، وَ دِرْعُ اللّهِ الْحَصينَةُ، وَ جُنَّتُهُ الْوَثيقَةُ. فَمَنْ تَرَكَهُ رَغْبَةً عَنْهُ اَلْبَسَهُ اللّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمْلَةَ الْبَلاءِ، وَ دُيِّثَ بِالصَّغارِ وَالْقَماءَةِ، وَ ضُرِبَ عَلى قَلْبِهِ بِالاْسْهابِ، وَ اُديلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْييعِ الْجِهادِ، وَ سيمَ الْخَسْفَ، وَ مُنِعَ النِّصْفَ؛ جهاد درى است از درهاى بهشت، كه خداوند آن را به روى اولياء خاصّ خود گشوده، جهاد جامه پرهيزگارى، زره استوار، و سپر مطمئن خداست. هر كس آن را از باب بى اعتنايى ترك كند خداوند بر او جامه ذلت بپوشاند، و غرق بلا نمايد، و به ذلّت و خوارى و پستى گرفتار آيد، بر دلش پرده‌هاى بى‌عقلى زده شود، و در برابر ضايع كردن جهاد، حق از او گرفته شود و محكوم به ذلت و خوارى و محروم از انصاف گردد.»

[۴] حکم امام خمینی (ره) در تاریخ ۲۵/۱۱/۱۳۶۷.

[۵] اطلاعیه دفتر امام خمینی (ره) در تاریخ ۲۹/۱۱/۱۳۶۷.

[۶] شماری از لشکرکشی‌ها و عملیات‌های برون‌مرزی ارتش ایالات متحده آمریکا به شرح زیر است: ۱۹۵۱ کره، ۱۹۵۷ اردن، ۱۹۵۸ لبنان، ۱۹۶۰ ویتنام، ۱۹۶۰ کوبا، ۱۹۶۲ دومنیکن، ۱۹۷۰ کامبوج، ۱۹۷۵ آنگولا، ۱۹۸۰ ایران، ۱۹۸۱ گرانادا، ۱۹۸۲ لبنان، ۱۹۸۷ پاناما، ۱۹۹۰ عراق، ۱۹۹۲ سومالی، ۱۹۹۳ عراق، ۱۹۹۴ هائیتی، ۱۹۹۴ رواندا، ۱۹۹۴ زئیر، ۱۹۹۴ هندوراس، ۱۹۹۴ کلمبیا، ۱۹۹۸ سودان، ۱۹۹۸ افغانستان، ۲۰۰۱ افغانستان، ۲۰۰۳ عراق، ۲۰۱۱ لیبی.

[۷] إذا تَزَوَّجَ العَبدُ فقد ِاستَكمَلَ نِصفَ الدينِ، فَلْيَتَّقِ اللّه‏َ في النِّصفِ الباقي. (منتخب ميزان‌الحكمه: ۲۵۲)

[۸] از جمله می‌توان به سرگذشت افرادی مانند روژه گارودی، روبر فوریسون، مارک وبر، یورگن گراف، فردریک توبن، دیوید ایروینگ، گرمار رادولف، پل راسینیه و... که همه منتقد یا منکر روایت صهیونیزم از هولوکاست بودند، اشاره کرد.

[۹] وَلا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ. سوره مبارکه انعام(۶): ۱۰۸.

[۱۰] إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ. سوره مبارکه مائده(۵): ۴۴؛ وَآتَيْنَاهُ الْإِنجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌ. سوره مبارکه مائده(۵): ۴۶.

[۱۱] وَ إِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَ مُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ. سوره مبارکه صف (۶۱) :۶.

[۱۲] وَ مَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ. سوره مبارکه سبأ (۳۴): ۲۸.

[۱۳] امام خمینی (ره) در تاریخ ۱۸/۰۶/۱۳۶۰ در دیدار با روحانیون کاروان‌های حج بیت‏اللّه‏الحرام فرمودند: «یک‏وقت بازی نخورید! یک‏وقت این شیاطین نیایند، بگویند که به شما چه دخالت در اسلام، دخالت در سیاست؛ شما بروید سراغ مسئله گفتنتان! خیلی هم معزز هستید و چنان چه مسئله می‏گفتید، دیگر (شهادتی) واقع نمی‏شد؛ برای دخالت در سیاست بود که چندین هزار معلول و (شهید) دارید. این اشکال اولش به نبی‏اکرم(ص) وارد است. اگر ایشان هم به سرمایه‏دارهای مکه و حجاز کاری نداشت و در مسجد می‏نشست و مسئله می‏گفت، جنگ پیش نمی‏آمد، کشتار نمی‏شد، عموی معظمش کشته نمی‏شد. و به سیدالشهدا(ع) وارد است. اگر سیدالشهدا(ع) می‏رفت پیش یزید و بیعت می‏کرد و مسئله‌گو، مسئله می‏گفت، با او می‏ساخت و مسئله می‏گفت، یزید خیلی هم احترام می‏کرد، دستش (را) هم می‏بوسید. ولی تکلیف این بود؟» برای نمونه‌های بیشتر در این مورد نگاه کنید به بیانات امام (ره) در تاریخ‌های ۱۰/۰۴/۱۳۶۰، ۱۸/۰۶/۱۳۶۰، ۱۴/۱۱/۱۳۶۳، ۱۹/۰۸/۱۳۶۶.

[۱۴] اشاره به غزل شماره ۱۶۶ عرفی شیرازی که سروده است:
چنان با نیک و بد عرفی، به سر بر، کز پس مردن / مسلمانت به زمزم شوید و هندو بسوزاند

[۱۵] Tolerance.

[۱۶] ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ. سوره مبارکه فصلت(۴۱): ۳۴. وَ جَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً. سوره مبارکه روم (۳۰): ۲۱. وَ قُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَّعْرُوفًا. سوره مبارکه نساء(۴): ۵. وَ يَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ. سوره مبارکه رعد(۱۳): ۲۲.

[۱۷] فَاحْكُم بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ. سوره مبارکه مائده(۵): ۴۲. اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى. سوره مبارکه مائده(۵): ۸. وَ إِذَا حَكَمْتُم بَيْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ. سوره مبارکه نساء(۴): ۵۸.

[۱۸] تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى. سوره مبارکه مائده(۵): ۲. وَ مَا تُنفِقُوا مِنْ خَيْرٍ. سوره مبارکه بقره(۲): ۲۷۳.

[۱۹] وَلا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ. سوره مبارکه انعام(۶): ۱۰۸.

[۲۰] سوره مبارکه نحل(۱۶): ۱۲۵.

[۲۱] أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ. سوره مبارکه حج(۲۲): ۳۹. باید افزود در شماری از تفاسیر نیز به آیه‌ی شریفه: وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ. سوره مبارکه بقره(۲): ۱۹۰ اشاره شده است.

[۲۲] شهید مطهری نیز در صفحه ۶۱ کتاب نظام حقوق زن در اسلام در این‌ خصوص گفته‌است: «من بر خلاف بسيارى از افراد، از تشكيكات و ايجاد شبهه‏هايى كه در مسايل اسلامى مى‏شود، با همه علاقه و اعتقادى كه به اين دين دارم، به هيچ وجه ناراحت نمى‏شوم، بلكه در ته دلم خوشحال مى‏شوم زيرا معتقدم و در عمر خود به تجربه مشاهده كرده‏ام كه اين آيين مقدس آسمانى در هر جبهه از جبهه‏ها كه بيشتر مورد حمله و تعرض واقع شده، با نيرومندى و سرافرازى و جلوه و رونق بيشترى آشكار شده است. خاصيت حقيقت همين است كه شك و تشكيك به روشن شدن آن كمك مى‏كند. ... بگذاريد بگويند و بنويسند و سمينار بدهند و ايراد بگيرند، تا آن كه بدون آن كه خود بخواهند وسيله روشن شدن حقايق اسلامى گردند.»
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار