حوريه ملكي، محمدرضا هاديلو: سرتيپ دوم پاسدار غلامرضا احمدي هماكنون فرمانده سپاه امام رضا (ع) استان خراسان رضوي است كه در اتاق كارش با كتابخانهاي مملو از كتابهاي متنوع پذيراي گفتوگويي صريح و صميمي ميشود.
اتاق سردار بيشتر شبيه اتاق يك استاد دانشگاه است تا يك فرمانده نظامي، روي ميزش حداقل ۳۰ جلد كتاب در زمينههاي مختلف چيده شده كه علامتهايي كه در بين صفحاتشان وجود دارد نشان ميدهد وي براي كارها و تصميمگيريهايش به آنها رجوع ميكند.
سردار احمدي به جز چند دوره كوتاه كه به خاطر جراحت در پشت جبهه به سر برده، تمام ايام دفاع مقدس را در جبههها سپري كرده و به قول خودش «به عنوان فرزند بسيجي امام (ره) توفيق خدمتگزاري به رزمندگان را داشته.»
سرتيپ دوم پاسدار غلامرضا احمدي سمتهاي مختلفي را تجربه كرده، مسئول نيروهاي خراسان در تپههاي اللهاكبر، جانشين فرماندهي تيپ امام رضا (ع)، فرماندهي تيپ جوادالائمه و اين اواخر فرماندهي تيپ ۱۲ قائم سمنان. سردار احمدي فقط با لباس فرم و درجههايش يك نظامي است، وگرنه يك كارشناس و تحليلگر بزرگ فرهنگي است كه جوانان را ميفهمد و به راحتي با آنان ارتباط برقرار ميكند. به همين دليل ترجيح داديم گفتوگو را به سمت جوانان، نيازهايشان و جنگ نرم فرهنگي پيش ببريم. گفتوگو با مردي كه سواد فرهنگي و سياسياش ستودني است و شرايط جامعه را مانند جامعهشناسي مجرب ميشناسد:
سردار! سپاه امام رضا (ع) در چه زماني و با چه شرح وظايفي شروع به فعاليت كرد؟
بعد از تصميمات تحولي كه فرمانده محترم كل سپاه حدود چهار سال پيش اتخاذ كردند، ستادهاي منطقه مقاومت بسيج آن روز با سازمان رأس اين سپاه در لشكر ۵ نصر، جمعآوري و ستاد سپاه امام رضا (ع) تشكيل شد و به انجام وظيفه پرداخت كه در حال حاضر هم يگان رزم سپاه استان (لشكر عملياتي ۵ نصر و ۲۷ ناحيه مقاومت بسيج استان) به عنوان زيرمجموعه اين سپاه مشغول فعاليت ميباشند كه بنده هم در خدمت آنان هستم.
اما وظايفي كه بر عهده اين سپاه است، در حالت كلان همان پاسداري از انقلاب اسلامي است و هرجا كه نياز به حضور سپاه و بسيج باشد جزو شرح وظايف ما به شمار ميآيد. به عبارتي هرجا تهديدي انقلاب را متوجه خودش كند، سپاه آنجا حضور دارد و شرح وظايف قانوني و اوامر مقام معظم رهبري نيز هدايتگر اين نيرو هستند و اينچنين نيست كه سپاه خودش سرخود و عنان گسيخته، هر جا كه صلاح ديد وارد عمل شود بلكه چارچوب و برنامه تنظيم شدهاي دارد كه بخشي از آن در قانون مدرن سپاه و بسيج آمده و بخشي ديگر در ستاد نيروهاي كل مسلح تنظيم شده، و مفسر زنده آن نيز حضرت آقا هستند كه هرجا به عنوان محل حضور جديد سپاه نياز باشد، تشخيص داده و امر ميكنند.
اما آنچه كه سپاه امام رضا (ع) در دستور كار سالانه دارد، به اين صورت است كه عمدتاً نيروي زميني سپاه برنامهاي را براي يگان رزم به صورت سالانه تدوين ميكند و سازمان بسيج مستضعفان نيز در سر فصل ردههاي مقاومت برنامهاي را به ما ابلاغ ميكند و در مجموع روح حاكم بر كليت برنامهها همان تأكيدات حضرت آقاست كه به تبع تدابير ايشان بسياري از برنامههاي سپاه تدوين ميشوند. ضمن اينكه تدبير و توصيه حضرت آقا اين است كه نبايد لحظهاي از آمادگي همهجانبه براي پاسخگويي بر تهديدات سخت دشمن غافل باشيم و چندينبار در جمع فرماندهان امر فرمودهاند كه «من در كمتر از پنج دقيقه عكسالعمل متناسب با هر حركت خصمانه دشمن را مطالبه ميكنم» و اين موضوع مهمي است كه در دستور كار قرار دارد. اما تهديداتي كه دامنگير نظام مقدس جمهوري اسلامي است بيش از دو دهه است كه آغاز شده، درست از سالهاي ۷۱ كه اولين فرمايشات حضرت آقا، به خصوص در جمع بچههاي سپاه و بسيج تحت عنوان «عبرتهاي عاشورا» بيان شد كه از واژههاي تند شبيخون فرهنگي، جنگ فرهنگي و ظرف يكي دو سال اخير هم كه از «ناتوي فرهنگي» و «جنگ نرم» استفاده نمودند كه نشان از آيندهنگري ايشان داشت و بياناتشان هدايتگر جامعه بود و به مرور شاهد آثار و علائمي شديم كه درگيرش بوديم و شايد شاهد آشكار و مظهر آن را در سر باز كردن غدهاي كه بعد از انتخابات ۲۲ خرداد سال ۸۸ رخ داد، بتوان ديد. جايي كه پيروزي ملت را به آشوب و اغتشاش آغشته كردند.
پيروزي از آن جهت كه حضور ۸۴ درصدي در ميدان، يك ركورد در ميان جوامعي بود كه داعيه دموكراسي دارند و به اصطلاح مصادره كننده دموكراسي هستند و خودشان را مهد آن ميدانند اما فهم ملت و اطاعتپذيري از رهبر و موقعيت شناسيشان آنها را مقهور كرد.
اينها زبان مقايسه در عرصههاي سياسي، دموكراسي و بينالمللي است كه ملت ما فرياد برآورد و بايد به عنوان يك جشن پيروزي از آن در پشت ميز مذاكرات و به عنوان يك برگ برنده مورد استفاده قرار ميگرفت كه در كام ملت تلخ شد.
شما علت به وجود آمدن چنين وقايع و اتفاقات را حاصل چه عواملي ميدانيد؟
اينها حاصل برنامهريزيهاي ۱۵ ساله دشمنان است و بنده به استناد فرمايشات حضرت آقا عرض ميكنم. ايشان در سفر سال گذشته به قم فرمودند كه اطلاعات ما گوياي اين است كه دشمنان ۱۵ سال تدارك ديدهاند، برنامهريزي كردهاند، آدم تربيت كردهاند و عدهاي را خريدهاند و سازماندهي كردهاند تا شيرينترين ميوه نظام يعني حضور ۸۴ درصدي مردم در پاي صندوقهاي رأي را در كام ملت تلخ كنند.
حضرت آقا در ۱۶/۱/۹۱ در جمع فرماندهان ارشد نظامي جمهوري اسلامي فرمودند، به معناي واقعي كلمه و نه مبالغهآميز سخنراني و تريبوني، اعلام ميكنم كه تمام جهان در مقابل ملت ما در جنگ هشت ساله صفآرايي كردند، ناتو، شرق، غرب و كشورهاي منطقهاي به تمام معنا در مقابل ملت ما صفآرايي كردند، اما خدا را شاكريم كه ملت ايران سربلند ميدان بود.
واژهاي مانند «فتح خرمشهر» چون تاج افتخاري بر سر پيروزي ملت ما در مقابل دنياست، واژههايي مثل «فتحالمبين» و... هم همينطور.
در مجموع برداشت ما از هشت سال دفاع مقدس اين است كه دشمن ناكام از اين ميدان نبرد برگشت و آن جمله معروف امام (ره) كه در پيام ۱۷ مادهاي منشور روحانيت فرمودند «ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت را شكستيم» تفسير واضح و آشكار از يك حكيم عليالاطلاق از پيروزي ملت است.
حالا فكر ميكنيد دشمني كه از همه تجهيزات و نيروها و امكانات و توانمندي و تكنولوژياش استفاده كرده و ناكام برگشته، بيكار ميماند؟ آنها تسليم ملت ما نميشوند. شكست خوردهاند و حتماً خشم و كينه و بغضشان سر از جايي درخواهد آورد.
يكي از اين غدهها در ۲۲ خرداد ۸۸ سر برآورد و خود را نشان داد. برداشت ما اين است كه در اين مصاف فرهنگي، در اين ناتوي فرهنگي و در اين شيخون فرهنگي همه دستگاهها موظفند در ميدان جنگ نرم ايفاي نقش كنند و ما به عنوان مجريان اوامر آقا، ميدانيم دغدغههاي ايشان، دغدغه جنگ نرم و فرهنگي است. به همين دليل اكثر نيروهاي انساني و تجهيزات و امكانات خود را در مسير مصونسازي اين ملت هدايت كردهايم. اينها وظايف ماست كه در صورت نياز ميتوان هر يك از آنها را مورد تجزيه قرار داده و مصاديق انجام وظيفه در جنگ نرم و شرايط حال حاضر فرهنگي را نيز تشريح كرد.
سردار! با توجه به اينكه شما از سن جواني در جبههها حضور داشتيد و حالا هم با جوانان در ارتباط هستيد، وضعيت و جايگاه جوانان امروز را نسبت به دوران دفاع مقدس چطور ارزيابي ميكنيد؟
بايد پشتوانه عرايضم را استناد به فرمايشات مقام معظم رهبري قرار دهم كه در ديدار با جوانان فرمودند «جوانان ما امروز از جوانان دهه اول انقلاب آمادهترند» اين جملهاي نيست كه بخواهيم با عينك خوشبيني ببينيم و قطعاً همينطور است كه آقا فرمودهاند. عقلاني هم نگاه كنيم به همين نتيجه ميرسيم زيرا جواني كه امروز ۳۰ ساله است در بستر تعاليم انقلاب تربيت شده است. منكر اين مسئله هم نميشويم كه همين جوان به شدت تحت هجمههاي دشمنان قرار دارد زيرا ضرب شستي كه استكبار از جوانان ما خورده است، مطمئناً از پيرترها نخورده. دشمن ميداند در جامعهاي كه به اصطلاح دانشآموزي است و ۳۶ هزار جوان شهيد را تقديم انقلاب كرده و بعد از حوزه علميه، شهداي دانشآموز رتبه برتر را احراز كردهاند، چه بايد بكند. دشمن وقتي نام شهيد فهميده به عنوان نوجوان ۱۳ ساله و نام شهيد محمود كاوه را به عنوان يك شهيد ۲۲ ساله ميشنود، در ذهنش ضرباتي كه از جوانان خورده را مرور ميكند.
حالا اگر قرار باشد نمرهاي به جوان امروز بدهيد، واقعاً چه نمرهاي ميدهيد؟
برداشت تحليلي بنده اين است كه اگر بخواهيم به ملت و جوانانش نمره بدهيم، بايد به مقاطعي كه ميتوان آنها را ارزيابي كرد، نمره داد.
جنگ تمام شده و شهدا جزو جوانان دهه اول انقلاب بودند كه در بستر و مدرسه تربيت امام (ره) رشد يافته و تربيت شده و در تنور جنگ احساس وظيفه و تكليف كرده بودند و به آن مدارج الهي دست يافتند.
امروز هم خدا را شاهد ميگيرم كه وقتي به مراكزي كه محل تجمع جوانان است ميروم و به عرصههايي كه محل ارزيابي جوانان است، پا ميگذارم، از سنگرهاي خط مقدم دفاع مقدس بيشتر تحت تأثير قرار ميگيرم.
ميتوان براي اين نتايج به دست آمده مثال زد. بنده از خدمتگزاران بسيجي هستم كه از اوايل انقلاب افتخار حضور در ركاب بچههاي ملت را در طول دوران دفاع مقدس داشتهام. اولاً اينكه بعضي از شرايط، اقتضاي خاص خودش را دارد، در آن ميدان جنگ و نبردي كه ميزان اعتماد به زنده ماندن بيش از چند دقيقه نبود و در هر دقيقه يكي از دوستان و همرزمانمان به جمع شهيدان ميپيوست، خيلي محل جولان شيطان نبود.
خداوند نيز در آيات قرآن كريم فرمودهاند كه وقتي انسان گرفتار امواج پرتلاطم دريا ميشود خداشناسياش عميق ميشود و همين كه به ساحل و مأمني ميرسد، ميزان توسلش به خدا كاهش يافته و دقايق قبل فراموش ميشود. اينها غفلت انسان است و نبايد امروز عرصههاي بسيج سازندگي و اردوهاي جهادي را با خط مقدم درگيري با عراقيها كه تير و تركش و ميدان مين و بمب و انفجار بود، يكي بدانيم. باز هم خدا را گواه ميگيرم كه حالاتي را در جوانان در روستاها و در مناطق محروم و در اردوهاي هجرت دانشجويي ميبينم كه گاهي مرا به حال و هواي سنگرهاي خط مقدم ميبرد.
امتياز اين حال و هوا در اردوها خيلي بالا است. وقتي جواني در ميان عرصههاي لغزنده و دلفريب دنيايي بتواند چنين انتخابي كند و به اين اردوها بيايد خيلي امتياز بالاتري دارد.
همين نوروز امسال خدا به من روزي كرد و براي دستبوسي بچههاي دانشجوي اردوهاي جهادي چند شبي را در كنارشان بودم. بعضي از فرمانداران و معاونان استاندار و مسئولان آنجا بودند، جملهاي گفتم، اينكه جوانان ما در سن ۱۸ تا ۲۴ سال و در دوره دانشجويي، بين هزاران عرصه مختلف و دلفريب دنيايي كه در مقابلشان باز بوده، آمدهاند و مسير محروميتزدايي و خدمتگزاري به نيازمندان را انتخاب كردهاند. اين جوان خيلي بهتر از جواني است كه به ميدان جنگ رفته. گفتم بعضي از اين جواناني كه در اين اردو هستند، پدر و مادرانشان در ساحل شمال، گروهي والدين و فاميل و اقوامشان در سواحل جنوب و تعدادي كه وضع مالي بهتري دارند، آن طرف آبها و جمعي كه مذهبيتر و انتخاب تفريحاتشان نيز اماكن مقدس است، احتمالاً به كربلا و سوريه رفتهاند. باور كنيد حرفم تمام نشده بود كه تعدادي از دانشجويان كه هنوز هم نامشان در ذهنم است گفتند درست است و خانواده و فاميلشان يا به شمال رفتهاند و يا تعطيلات نوروز را در كيش به سر ميبرند.
ببينيد! جواني كه ميتوانست تعطيلات بهاري خود را در هواي لطيف شمال كشور صرف كند و يا حتي به همراه خانواده به زيارت حضرت رقيه (س) رفته و از آن طرف سري هم به سواحل مديترانه در بيروت بزند، ترجيح داده بيايد و آجر به دست بگيرد و با فرغون كار كند، نميتوان بر روي اين جوان و اعمالش قيمت گذاشت.
برداشت و نتيجه تحليلي بنده اين است كه چون امروز فضايي براي بروز استعدادهايي همچون حسين فهميده و كاوه و همت و چراغچي و برونسي فراهم نيست، نميتوانيم به جوانانمان نمره بدهيم اما اگر پيش بيايد شك نكنيد اگر نمره اين جوانان از شهدا كمتر نباشد حتماً مساوي يا بيشتر از آنان خواهد بود.
فكر ميكنيد چه مسائلي موجب شده جوانان امروز رفتارهايي داشته باشند كه بتوان آنها را با اعمال و تصميمات شهدا مقايسه كرد؟
علت كاملاً مشخص و مشهود است. عمق بينش جوان ما نسبت به خباثت دشمن و نسبت به اصالت انقلاب خيلي بالا رفته.
برداشت من اين است كه ما نسبت به امام (ره) تعقلاً و تعبداً ايمان داشتيم اما به والله قسم، امروز هم خودم و هم جوانان ما نسبت به مقام معظم رهبري ميزان ولايتپذيريمان خيلي عميقتر از دوره انقلاب است. فهميدهايم كه وليفقيه نسخه شفابخش ما و دنياست.
آن روز همه جوانان تعبداً از امام (ره) اطاعت ميكردند چون ميدانستند امام (ره) در همه موارد شخص اول است اما جايگاه ولي فقيه اين قدر عميق نبود. بحث ولايتپذيري امروز، بحث من و هم سن و سالهاي من نيست كه در برهههاي مختلف انقلاب حضور داشتيم و تجربهاي اندوختهايم بلكه بحث جواني است ۲۰ ساله كه اگر حداكثر همت كرده باشد در چند اردوي طرح ولايت دانشجويي ۲۵ روزه شركت كرده، به اين جوان فرصتي داده نشده تا مباحث عميق انقلاب يا جهان را تحليل كند يا در مورد مباني ولايت فقيه مطالعه داشته باشد. ديپلم گرفته و به دانشگاه آمده و اگر ميبينيم تا اين حد پاك و ولايي است به خاطر اين است كه اين جوان دستاورد تعاليم انقلاب است، دستاورد فهم عميق نسبت به كينه و خباثت دشمن است.
دشمني كه آن روزها با واژههاي دموكراسي پيش ميآمد و به فكر اشغال كشور بود امروز پردههاي بازي دموكراسياش كنار رفته و ثمره دموكراسياش هزاران كشته در عراق است، ثمره دموكراسي امريكاييها اشغال ۱۰، ۱۲ ساله افغانستان است و جوان ما اينها را ميبيند و درك ميكند.
روزي امام (ره) پيام ميداد و ميگفت «ما در جنگ پرده تزوير دشمنانمان را پاره كرديم و دريديم...» امروز اين پردهها در جلوي چشم جوان دانشجوي ما در عرصههاي وقايع اجتماعي بينالمللي دريده شده و پشت پردههاي مديريت رؤساي جمهوري و حاكميت امريكا آشكار شده.
گوشت و پوست و استخوان جوان درك كرده است كه واژههايي مثل «عدالت» و «حقوق بشر» و «دموكراسي» ماسكهايي بر چهرههاي كثيف استكبار است.
حضرت آقا دو سال پيش فرمودند «اين دست مخملي كه به سوي ما براي آشتي دراز شده است، پشت آن يك دست چدني ميبينيم» و جالب اينكه چند وقت پيش هم گفتند «آن دست آشكار شد!»
من احساس ميكنم به بركت تعاليم انقلاب، به بركت مديريت پيامبرگونه حضرت آقا، اين دستهاي چدني زير دستكشهاي مخملي آشكار شده و جوانان امروز خيلي عميقتر، فهيمتر و آمادهتر از دوره جواني ما در دهه اول انقلاب هستند و اين حقيقتي است كه بايد پذيرفت.
البته بايد به اين نكته تأكيد كرد و هرگز فراموش نكنيم كه فرق جوانان شهيد با جوانان امروز اين است كه پرونده آنها مهر ختم به خير خورده و سعادتمند شدهاند و اين حق آنهاست.
سردار! به عنوان شخصي كه فرماندهي هدايت فرهنگي جوانان خراسان رضوي را برعهده داريد، چه نسخهاي براي آنها ميپيچيد كه قابل دسترسي بوده و بتواند كمكي در مسير حركت و زندگيشان باشد؟
ببينيد! انقلاب سيساله ما يك صحيفه قطور تربيتي براي جوانان است كه به صورت كلي وجود دارد. در حالت جزء نيز معتقدم جوانان ضمن اينكه عميقاً به مباحث فرهنگي بزرگان تاريخ و علماي شيعه كه در عصر ما و رأس آنها امام (ره) قرار دارد، احترام ميگذارند، اما با خود ميگويند چطور ميشود به امام تبديل شد؟ بايد ۵۰ سال حوزه برود، بايد ۷۰ سال نماز شب بخواند و ... و به اين نتيجه ميرسد كه «ما امام نميشويم» اما نسخه نزديك به جوانان همين شهدا هستند.
البته اشتباه نشود كه همه شهدا در مكتب امام (ره) تربيت يافتهاند كه به اين درجه نائل شدهاند. اين هدايت امام (ره) بود كه كشتهها را به شهيد تبديل كرد و همه نعمتها از نفس گرم امام (ره) است.
شايد يك جوان بگويد، هر كس كه نميتواند آيتا... بهجت بشود، هر كس علامه طباطبايي نميشود، اما بنده عرض ميكنم جوانان به صورت ميانبر ميتوانند شهيد برونسي بشوند، با ميانبر ميتوانند همت و كاوه شوند. البته تبديل به اين شهدا شدن هم سخت است ولي آنها به ما نزديكترند و مثالهاي ملموستري هستند.
عكسالعملهاي اين شهدا در مقابل ناهنجاريهاي اجتماعي از ما نيز ساخته است. ميتوانيم از جايي آغاز كنيم كه سخت نيست اما مهم است. پيشنهاد من اين است كه هر جواني با يك شهيد انس بگيرد چون اينها نسخههاي شفابخش هستند. خدا شاهد است خود ما بسياري از گرهها و گرفتاريهاي كاري و خانوادگيمان را بر سر مزار رفقاي شهيدمان حل ميكنيم و مطمئن هستيم كه به نتيجه ميرسد.
شايد جوانان همين شهر بگويند چرا امام رضا (ع) را بگذاريم و برويم به شهدا متوسل بشويم؟ من ميگويم امام رضا (ع) در رأس و قله قرار دارد و شهدا در پلههاي اول دسترسي به امام رضا (ع) هستند.
اما فراموش نكنيم هر اقدام و رفتاري كه جوان ميخواهد انجام دهد، در بستر برداشت صحيح از تفسير كلام رهبري باشد. هم اقدامات فيزيكي و اجتماعي و هم عكسالعمل در مقابل وقايع و اتفاقات بينالمللي و حتي در هدايتهاي انفرادي هميشه مد نظر باشد و بدانيم اين نعمت، وجود مرجع زنده در ميان ماست كه بايد از آن بهرهببريم.
شما، هم تجربه جنگ سخت را داشتهايد و هم جنگ نرم را. سردار! واقعاً فرماندهي كدام يك از اين جنگها سختتر و عواقبش ويرانگرتر است؟
وقتي از جنگ سخت حرف ميزنيم به دليل اينكه عوارضش ملموس است شنونده سريعاً به ياد بمب و موشك و توپ و جراحت و كشته شدن و ويراني ميافتد و مشكل است كه اين وضع را با يك سخنراني مخرب و مسموم مقايسه كنيم و از مخاطب بخواهيم بپذيرد كه اينها با هم يكي هستند و شايد دومي ويرانگرتر. مطمئناً از نظر سريعالفهمي جنگسخت، سخت است و باورش راحتتر اما خدا را شاهد ميگيريم كه اگر بخواهيم از نظر فشار رواني در جنگها آنها را تحليل كنيم، شايد در ۸ سالي كه توفيق حضور در جبههها را داشتم مجموعاً ۵ روز آن به اندازه اين دوران بر من سخت نگذشت. آن ۵ روز را هرگز فراموش نميكنم كه فقط آتش بود كه بر سر رزمندگان ميباريد و حتي نميتوانستيم به عقب برگرديم. شرايط سختبود، آنقدر سخت كه به قول رزمندگان، منتظر تركش رهاييبخش بوديم، تركشي كه بيايد و از آن جهنم رهايمان كند. انسان يك مقاومتي دارد و ما هم كه مانند پيامبر (ص) يا سيدالشهدا(ع) و امامان نيستيم. ولي امروز وقتي با دلسوزي به اهداف انقلاب فكر ميكني و بعضي اتفاقات و حرفها و رفتارها را ميبيني، فشاري كه به انسان ميآيد خيلي سختتر است و سنگينتر.
فقط يك مثال ميزنم. وقتي ميبيني كساني كه در دوران جنگ كنار امام (ره) بودند و بعد از حرف امام(ره)، حرف آنها پيشبرنده امور بود و حالا در مقابل آقا ايستادهاند چه حسي ميكني و چه بر شما ميگذرد؟
كساني كه از دست امام (ره) احراز مسئوليت كرده و تا بالاترين مقامها رسيدند و رزمندگان با اتكا به حرف آنها به آب اروند زدند و بسياريشان به شهادت رسيدند و حالا اين افراد را در صف دشمن ميبينيم، چه چيزي را بايد تحمل كنيم و چه ميشود كرد؟ وقتي نميتواني حتي درد دل كني و جايي حرف بزني و حداقل خودت را تخليه كني از مرگ سختتر است. فشارهاي رواني و فشارهاي فرهنگي بعضاً به جايي ميرسد كه نميداني چه كار كني. وقتي ميبيني استوانههاي جنگ سخت، امروز در جبهه دشمن ايستادهاند تحملش سنگين است و موضوع وقتي سختتر ميشود كه وظيفه داري اينها را به مخاطب جوانت منتقل كني. واقعاً چه چيزي بايد گفت؟ و چطور بايد گفت؟
خراسان رضوي و به صورت خاص شهر مشهدالرضا (ع) سالانه پذيراي زائران زيادي است كه بخش عظيمي از آنها جوان هستند. حضور اين جوانان زائر با فرهنگها و آداب و رسوم مختلف چه تأثيري بر روي جوانان مشهدي دارد؟
اگر بخواهيم نيمه پرليوان را نگاه كنيم بايد بگوييم وقتي سالي ۲۵ ميليون مسافر و زائر وارد مشهد ميشوند، شهروندان مشهدي نيز از اين فيض بهرهبرده و همراه آنها در تمام مراسمات شركت ميكنند.
در مثالي سادهتر بايد گفت وقتي ابري وارد ايران ميشود از غربيترين نقطه در كرمانشاه ميبارد تا شرقيترين نقطه مثل تايباد در خراسان رضوي. باران، باران است كه در بعضي نقاط منجر به رويش لالههاي واژگون ميشود و در جايي گندم و جو و سبزهزار به وجود ميآورد اما كوير نميتواند از اين نعمت بهرهاي ببرد و شايد فقط خاري در آن برويد.در خراسان رضوي و مشهد هم باران وجود عليابنموسي الرضا (ع) پيوسته در حال بارش است و اگر در جوارش كاسه ما چپه باشد، مشكل از ماست و اين همان چيزي است كه از آن به «آسيب» نام ميبريم.اگر وقتي ۲۵ ميليون مسافر از تمام اقوام و فرهنگها وارد مشهد ميشوند، ما به فكر سوء استفاده يا فرصتطلبي باشيم تبديل به كوير ميشويم. آلودگي در ارتزاق آن هم در جوار آقا امام رضا (ع) مصيبت است. شك نكنيد امام رضا (ع) از زائر خود محافظت ميكند و اين ما هستيم كه متضرر ميشويم.
اينجا جوانان چنان بهرهاي از عليابن موسي الرضا (ع) ميبرند كه حد ندارد.
ما مطمئنيم حتي وقتي زائري از يك مشهدي ميپرسد «حرم كجاست؟» و جوابش را ميگيرد آقا اين پاسخ دادنها را هم بيمزد نميگذارد.
هر سؤال و جوابي يك نعمت براي ماست و هر كمكي به زائران آقا بهره و سودي براي ما به همراه دارد كه بايد بگويم اين توفيقات فقط خاص مشهديهاست.
حالا حساب كنيد يك پنجم زائران ما جوان باشند. حدود ۵ ميليون جوان در طول سال وارد مشهد ميشوند كه كار ما را براي انجام امور فرهنگي براي اين قشر بسيار حساستر ميكنند. تعاملي كه جوانان با يكديگر دارند بسيار مهم و ويژه است و الحمدلله تا به امروز در اين مسير موفق بودهايم و به لطف حضور آقا امام رضا (ع) و بركت ايشان هرگز به مشكل نخوردهايم.