کد خبر: 1120975
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۴۰۱ - ۲۳:۰۰
فرزند شهید فخری‌زاده در رونمایی از کتاب «شنبه آرام» عنوان کرد
فرزند شهید فخری‌زاده در مراسم رونمایی از کتاب «شنبه آرام» گفت: یکی از نکاتی که در جریان زندگی پدرم کمتر به آن توجه شد، نقش همسر ایشان در شکل‌گیری این شخصیت بود. ایشان به یک اندازه در این عزت مجاهدانه سهیم بودند.

فرزند شهید فخری‌زاده در مراسم رونمایی از کتاب «شنبه آرام» گفت: یکی از نکاتی که در جریان زندگی پدرم کمتر به آن توجه شد، نقش همسر ایشان در شکل‌گیری این شخصیت بود. ایشان به یک اندازه در این عزت مجاهدانه سهیم بودند.
مراسم رونمایی از کتاب «شنبه آرام»، روایت زندگی شهید محسن فخری‌زاده از زبان همسر وی در دانشگاه صدا و سیما و با حضور حاج حسین یکتا، حجت‌الاسلام محمدمهدی بهداروند نویسنده کتاب و فرزندان آن شهید والامقام برگزار شد.
در این مراسم بهداروند ضمن ارائه خلاصه‌ای از ماجرای نگارش این کتاب گفت: روز جمعه‌ای پس از نماز مغرب و عشا سردار حاج حسین کاجی به بنده گفتند دیداری با خانواده شهید فخری‌زاده داشته باشیم. سپس به منزل پدری‌شان رفتیم و به خانواده آن شهید بزرگوار گفتیم که قصد داریم روایت شهید فخری‌زاده را از زبان شما بشنویم. همسر شهید تحمل نکرد و شروع به گریه کردند. در نهایت مصاحبه ما یک سال به طول انجامید. این کتاب پس از هشت بار ویرایش منتشر شد. درباره نام کتاب به این نتیجه رسیدیم که نامش را «شنبه آرام» بگذاریم و این عنوان از حرف‌های نتانیاهو اقتباس شده‌بود، آن زمان که پس از شهادت شهید فخری‌زاده گفت برای شهروندان اسرائیل- شنبه آرامی را برای شما آرزو می‌کنم.
وی افزود: یکی از جملاتی که از همسر شهید همیشه به خاطرم ماند، این بود که فرمود پس از شهادت احمدی‌روشن از خدا خواستم شهادت را نصیبم کند. همچنین روزی که حاج قاسم شهید شد، همسر شهید گفت شهید فخری‌زاده خیلی گریه کرد و گفت پس از حاج قاسم نوبت من است.
در ادامه این نشست، حامد فخری‌زاده، فرزند شهید با اشاره به اینکه یکی از نکاتی که در جریان زندگی شهید فخری‌زاده کمتر به آن توجه شد، نقش همسر ایشان در شکل‌گیری این شخصیت بود، گفت: پدرم تقریباً اوایل سال‌های ۶۰ زندگی خود را آغاز کرد. جوان ۲۰ ساله‌ای که هنوز در رشته کارشناسی هم فارغ‌التحصیل نشده‌بود. در جریان زندگی پر فراز و نشیب انقلاب و سال‌های دفاع مقدس در جبهه کردستان، نقش همسر شهید در اداره زندگی پررنگ بود. شش ماه از ازدواجشان گذشته بود که کل جهیزیه را به خانه مادرشان می‌ریزند و به کردستان می‌روند. حزب کومله و دموکرات خیلی در آن زمان فعال بودند. پدرم نظر خاصی درباره کردستان داشت و می‌گفت در جبهه کردستان نیاز به کار فرهنگی سیاسی داریم، نه نظامی. بعد از آن وارد جریانات تحصیل می‌شود.
وی افزود: دوران تحصیلی و کاری شهید فخری‌زاده خاص بود؛ محل تحصیل در اصفهان، محل زندگی در کرج و محل کار در تهران. در تمامی این مراحل و تمامی این جریانات، نقش همسرشان در شکل‌گیری این شخصیت و کسب موفقیت‌های ایشان که امروز دنیا از آن به این شکل سخن می‌گوید، بی‌بدیل است. زندگی اقتصادی بسیار سختی داشتیم. در یکی از جریانات و درگیری‌های پدر در روند تحصیل، پول خرید بلیت اصفهان و خرید کتاب هم نداشتند، اما مادر تکه‌ای از جواهرش را می‌فروشد و هزینه آن‌ها فراهم می‌شود. پس از جریان تحصیل، تقریباً از حول و حوش سال ۷۸ بود که اولین جریان تروریستی روی ایشان اتفاق می‌افتد. از آن زمان به بعد جو خانواده به شدت امنیتی شد. هر روز صبح وقتی پدر بیرون می‌رفت، معلوم نبود شب چه زمانی بر می‌گردد. ماهی یکی، دو بار وضعیت امنیتی ایشان قرمز می‌شد.
فخری‌زاده ادامه داد: مادر به گونه‌ای عمل می‌کرد که پدرم بدون دغدغه کار‌ها را پیش ببرد. پدرم می‌فرمود من تمام موفقیت‌هایم را مدیون تو هستم. من خاطر ندارم که پدر قبل از مادرم از دری وارد شده‌باشد. محال ممکن بود قبل از اینکه مادر سوار ماشین شود، ایشان سوار شود. در نهایت، خروجی این زندگی مشترک که توأم با عشق، علاقه و جهاد دو نفره بود، یک چنین عزتی بود که به اعتقادم هر دو به یک اندازه در این عزت مجاهدانه و بزرگ سهیم هستند.
در انتهای این مراسم از کتاب «شنبه آرام» رونمایی شد.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار