از میان همه انسانها، خدا یک نفر را حبیب خود خواند و لقب «حبیب الله» گرفت. آن یک نفر هم پیامبر اکرم (ص) است. خوش به حال کسی که عاشق محمد است. خوش به حال کسی که محبت پیغمبر (ص) در دل او قرار دارد و خوش به حال کسی که با دوست خدا دوست است.
شناخت محدود ما از پیامبر (ص) این علاقه و کشش را ایجاد میکند، همانگونه که همه اهل بیت شیفته پیامبر اکرم (ص) بودند. امیرمؤمنان (ع) در خطبه ۲۲۶ نهجالبلاغه درباره ارتحال پیامبر رحمت (ص) فرمود: «اگر نبود که امر به صبر و شکیبایی فرمودهای و از بیتابی نهی نمودهای، آنقدر گریه میکردم که اشکهایم تمام شود.»
همه ما از مهربانیها و اخلاق پیامبر خوانده و شنیدهام. از اینکه رسولالله برای مهمان خویش زیرانداز میانداخت. پذیرایی میکرد. با آنها هم غذا میشد و به نیازشان رسیدگی میکرد. از گشادهرو و خندان بودن و رفتاری پرجاذبه که هر کسی را مجذوب خود میکرد و...
هر کس زندگی پیامبر (ص) را مطالعه میکند، میبیند که حضرت رسول (ص) ۱۳ سال شکنجه، جسارت و اهانت مردم مکه را تحمل میکند و بعد به سوی مدینه میرود و زمانی که در سال هشتم هجری دوباره به مکه برمیگردد، اوج رأفت و گذشت را از خود نشان داده و در پاسخ عدهای که درصدد انتقام از کفار مکه بودند، میفرمایند: «الیوم یوم المرحمه.» این در حالی است که مردم مکه چنان پیامبر (ص) را آزار دادند که حضرت (ص) فرمودند: «ما اوذی النبی مثل ما اوذیت؛ هیچ پیامبری همانند من اذیت نشد.»
پیامبر (ص) وقتی در جریان فتح مکه به این شهر برمیگردد، همه اهل مکه بهخصوص آنها که در جنگ مقابلشان حضور داشتند و منتظر رفتارهایی مثل به بردگی بردهشدن، مصادره اموال و... و روز فتح مکه را روز مصیبت خود میدانستند، مورد رحمت نبوی قرار گرفتند و پیامبر (ص) در سخنانی کوتاه به آنان فرمودند: «شما مردم هموطنان بسیار نامناسبی بودید، رسالت مرا تکذیب کردید و مرا از خانهام بیرون ساختید و در دورترین نقطه ممکن که به آن پناهنده شده بودم با من به نبرد پرداختید، ولی با این وجود همه شما را بخشیده و بند بندگی و بردگی را از پای شما باز میکنم.» و بعد آن جمله تاریخی را فرمودند: «اذهبوا وانتم الطّلقاء.»
این در حالی است که در تاریخ بشر از هیچکس نشان نداریم که به این مقدار از قدرت رسیده باشد و بعد از تحمل آن همه شکنجه و آزار، مردم را ببخشد و عفو کند. اخلاقیات آن حضرت تا جایی برجسته است که قرآن نیز روی آن تکیه کرده و مهمترین آنها نرمخویی و دلسوزی و هدایت برای مردم بود. دلسوزی حضرت ختمی مرتبت به حدی بود که گاهی از شدت غصه خود را در معرض خطر قرار میداد و غصه او صرفاً اختصاص به انحرافات مسلمانان نداشت، بلکه بر گمراهی کافران نیز غصه میخورد، قرآن در اینباره میفرماید: «فلعلّک باخعٌ نفسک علی آثارهم ان لم یؤمنوا بهذا الحدیث اسفاً، گویی میخواهی به خاطر اعمال (ناروای) آنان اگر به این گفتار ایمان نیاورند، خود را هلاک کنی.»
بنابر نقلی از علامه حسنزاده آملی، در جنگهای دوران پیامبر (ص) که ۱۰ سال به طول انجامید، حتی یک نفر هم توسط حضرت رسول (ص) کشته نشد و چه بسا این اراده الهی و فلسفه رحمت بودن پیامبر (ص) است.