تقریباً برای همه روشن شده که موضوع حقوق بشر برای امریکا یک شوخی است، کشوری با این کارنامه سیاه عظیم، ادعای حقوق بشری دارد! بیشک با شنیدن آن لبخند بر لب هر انسان اخمویی مینشیند. بیشک حقوق بشر برای امریکا ابزاری علیه کشورهای مستقل، جهت تحت فشار قرار دادن آنان است تا به اهداف سلطهگرایانه خود دست یابد.
یکی از کشورهایی که قربانی حقوق بشر امریکا شده جمهوری اسلامی ایران است. انواع توطئهها و کارشکنیها از تحریم تا ترور علیه ایران انجام داده و نام آن را گذاشته حقوق بشر! و صد البته تأسف که نهادهای بینالمللی از جمله سازمان ملل و شورای امنیت نیز تحت نفوذ آنهاست و به این کارنامه سیاهشان «بهبه» و «چهچه» میکنند!
«حقوق بشر» ابزاری علیه کشورهای مستقل
حقوق بشر برای امریکا ابزاری علیه کشورهای مستقل، جهت تحت فشار قرار دادن آنان است تا به اهداف سلطهگرایانه خود دست یابد. جمهوری اسلامی ایران نیز پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان یک کشور قدرتمند آماج حملات ضدبشری امریکا قرار گرفت. اقداماتی همچون حمله ناوگان امریکا به هواپیمای مسافربری ایران، بمباران شیمیایی سردشت، ترور شخصیتهای برجسته سیاسی و انقلابی کشور و ترور ۱۷ هزار انسان بیگناه از جمله جنایاتی است که توسط امریکا علیه ملت ایران اعمال شده، اگر چه این اقدامات تا به امروز ادامه داشته و امریکا از هیچ ابزاری جهت ضربه زدن به جمهوری اسلامی ایران فروگذار نکرده است. از اعمال تحریمهای ظالمانه و محرومسازی ایران در دسترسی به منابع مالی خود برای مدیریت امور و منع ارسال اقلام بهداشتی مرتبط با ویروس کووید-۱۹ با هدف نجات جان ایرانیان گرفته تا ترورهای کور و حمایت از ترورها و تجمعات ضدانسانی از جمله حقوقبشریهای امریکاست که احتمالاً با هدف نجات بشریت صورت میگیرد!
اما این خوی امریکا رفتهرفته با حمایتهای دولتهای همسو و بیخاصیت نهادهای بینالمللی به یک خوی رسمی تبدیل شد. تروریسم دولت! واژهای که از پس حادثه فرودگاه بغداد برآمد! یک ترور ناجوانمردانه با نقض تمامی اصول بینالمللی.
«ترور حاج قاسم» عینیترین تروریسم دولتی
بامداد سوم ژانویه۲۰۲۰میلادی (۱۳دی ماه ۱۳۹۸)، در فرودگاه بینالمللی بغداد، متعاقب حمله پهپادی امریکا با دستور مستقیم دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت این کشور، سردار دلها حاج قاسم سلیمانی و همراهانش از جمله ابومهدی المهندس به شهادت رسیدند.
پس از این اتفاق، کاخ سفید با پیوند دادن این اقدام تروریستی و ددمنشانه به ادعای مباحثی حقوقی و به کار بردن الفاظی مضحک مانند «دفاع مشروع» موضوع ماده۵۱ منشور سازمان ملل متحد و «دفاع پیشدستانه»، در مقام توجیه و مشروع جلوه دادن آن برآمد، حتی با فرض اینکه شهید حاج قاسم سلیمانی را که به دعوت مقامات عراقی در عراق حاضر شده بود، به عنوان «شخصیتی دیپلماتیک» توصیف کنیم (هر چند ایشان نظامی بود، اما نوع حضور ایشان در آن مقطع، مشاوره به مقامات دولت عراقی بوده و هیچ درگیری مستقیمی در کار نبوده است)، موضوع در چارچوب «کنوانسیون جلوگیری و مجازات جنایت بر ضداشخاص تحت حمایت بینالمللی از جمله نمایندگان دیپلماتیک مصوب ۱۴دسامبر۱۹۷۳» قابلیت بررسی خواهد یافت. بر اساس ماده۲ این کنوانسیون «هر گونه فعل عمدی منجر به قتل و آدمربایی یا حملات دیگر علیه شخصیت، آزادی افراد مورد حمایت یا حمله به مکان مأموریت و محل اقامت و وسیله نقلیه اشخاص ذکرشده در کنوانسیون یا تهدید یا شروع به ارتکاب اعمال مندرج در کنوانسیون یا معاونت در آن باید بر اساس قوانین داخلی دولت عضو، جرم محسوب شود.»
در صورتی که شهید حاج قاسم سلیمانی را نیروی نظامی توصیف کنیم، با در نظر گرفتن بند (۴) ماده (۲) منشور سازمان ملل متحد که بیان میدارد: «اعضای سازمان در روابط بینالمللی خود، از توسل به تهدید یا استعمال قوه، خواه بر ضدتمامیت ارضی یا استقلال سیاسی هر مملکت و خواه به هر نحو دیگری که با مرامهای ملل متحد متباین باشد، خودداری میکنند» و همچنین ماده (۸) مکرر اساسنامه دیوان کیفری بینالمللی (ICC) موسوم به اساسنامه رم، اقدام امریکا و دستور مستقیم قتل یکی از اعضای نیروی مسلح جمهوری اسلامی ایران را میتوان از مصادیق تجاوز نظامی توصیف کرد.
آنچه مشخص است اینکه جنایتهای امریکا پایان ندارد، نه در دفاع از بشریت بلکه در جنایت علیه ملتها ید طولایی دارد، در این متن به صورت خلاصه به برخی از آنها اشاره میشود تا مشخص شود کشوری که مدعی دموکراسی و آزادی انسانهاست، چگونه علیه انسانها و تمدنهایشان لشکرکشی میکند!
امریکا بانی ۱۰۰ کودتا و براندازی در نیمه دوم قرن بیستم
تنها در نیمه دوم قرن بیستم، ایالات متحده امریکا حدود ۱۰۰ کودتای نظامی و براندازی حکومتها را طراحی و رهبری کرده و دهها بار به طور مستقیم دست به اشغال نظامی کشورها زده یا آنها را تهدید به مداخله نظامی کرده است. این مقاله سعی دارد با مرور روند مداخلات امریکا در کشورهای جهان طی بازه زمانی یک قرن گذشته که مقارن با ریاست جمهوری ۱۶ نفر از دو حزب دموکرات و جمهوریخواه نیز میباشد، به بررسی چگونگی این مداخلات و تبعات آن در عرصه بینالمللی بپردازد.
از جنگ جهانی دوم، کشورهای زیر سلطه، صحنه اصلی دخالتها و کودتاهای نظامی یا شبهکودتا، ضدکودتا و استقرار دیکتاتوریهای نظامی بودهاند و به سادگی میتوان برآورد کرد که کاربرد گسترده شیوههایی، چون تهدید، کودتا، اشغال نظامی و ... تا چه اندازه به استقلال کشورها و به فرایند تصمیمگیری دولتها صدمه و زیان وارد میآورد.
بدون تردید، دستگاهها و آژانسهای مختلف جاسوسی امریکا فعالانه در طرح و اجرای کودتاها و توطئهها برای سرنگونی حکومتهای مردمی، فعالانه مشغولند و مسئول کودتاهای بیشمار در جهان هستند، البته در این راستا و برای دستیابی موفقیتآمیز به اهداف، امریکا از کمک و پشتیبانی سیاستمداران طرفدار سیاست غرب استفادههای زیادی برده است (مهدی خانعلی). مداخلات امریکا در عرصه جهانی، در دوران ریاست جمهوری دموکراتها و جمهوریخواهها همواره وجود داشته است، اما نوع آن از دخالت سیاسی در زمان تصدی دموکراتها به دخالت نظامی در دوران جمهوریخواهها متغیر بوده است.
مادامی که کشوری قواعد داخلی خود را نقض میکند، چگونه میتوان انتظار داشت به مقررات حقوق بینالملل پایبند باشد. به هر روی، اقدامات ددمنشانه امریکا در عرصه بینالمللی پرسش مهمی را در ذهن اعضای جامعه بینالمللی و افکار عمومی جهان ایجاد میکند که چگونه میتوان امریکا را از نقض قواعد حقوق بینالملل و ارائه تفسیرهای دوگانه و سلیقهای از مقررات بینالمللی بازداشت؟