در سالي كه آغاز كردهايم، از سده تأسيس حوزه علميه قم تجليل خواهد شد. اين بازخواني و تكريم، نميتواند از سيره مؤسس اين كانون علمي، يعني زندهياد آيتاللهالعظمي حاجشيخ عبدالكريم حائري يزدي جدا باشد. هم از اين روي و در مقال پي آمده، به خوانش فرازهايي از واكنشهاي سياسي آن بزرگ دست زدهايم. مستندات اين مقال، بر تارنماي پژوهشكده تاريخ معاصر ايران آمده است. اميد آنكه محققان و عموم علاقهمندان را مفيد و مقبول آيد.
«آيتالله مؤسس» كه بود؟ و چگونه در قم سكونت يافت؟
هجرت زندهياد آيتاللهالعظمي حاجشيخعبدالكريم حائري يزدي از اراك به قم، داستاني خواندني و درسهايي آموختني دارد. از مسند گريزي و حقطلبي عالمان حوزه قم گرفته تا غلبه شيخ بر ترديدهاي خويش براي مهاجرت و نهايتاً شيوهاي كه براي احيا و به سامانكردن حوزه پرقدمت اين شهر به كار گرفت. او در دورهاي سخت، به ايفاي اين نقش پرداخت و از جوانب گوناگون، دشواريهاي فراواني را تحمل كرد. محمدرضا چيتسازيان پژوهشگر تاريخ معاصر ايران، شمهاي از اين همه را اينگونه بازروايي كرده است:
«شيخ عبدالكريم حائرى در سال 1276، در شهر ميبد يزد متولد شد و مقدمات و سطوح علوم حوزوي را نزد علماى شهرش فرا گرفت. سپس قريحه و علاقه سرشار علمي باعث شد تا مهاجرت كند و رهسپار مراكز علوم ديني آن روزگار، يعني شهرهاي نجف و كربلا گردد. وي سطوح عالي علوم حوزوي را در كربلا و در پيشگاه اساتيد بزرگي چون آيات عظام: سيدمحمد فشاركى اصفهانى، ميرزاى شيرازى، شيخفضلاللهنورى و ميرزا ابراهيم محلاتى فراگرفت. وي در نجف، از محضر آخوند خراساني نيز استفاده كرد. وي بعد از يك بازه زماني حضور در نجف، راهي كربلا شد و صاحب كرسي استادي گرديد. اشراف ايشان بر علوم ديني، سبب شد تا كلاسهاي درس وي از رونق خاصي برخوردار گردد. در سال 1332 هجري قمري، از سوي مردم اراك دعوت شد و با سفر به اين شهر، اولين گام را در راستاي نهادينهكردن علوم ديني برداشت و حوزه علميهاي تأسيس كرد و چند سالي را به آموزش و تربيت طلاب مشغول شد. شيخ عبدالكريم به قم مسافرت كرد و پيگير انتقال حوزه علميه اراك به قم و ايجاد مدارس ديگر ديني در اين شهر شد. جلسهاي در منزل آيتالله پايين شهري از طرف علما، بازاريان و كسبه تهران تشكيل شد كه بزرگاني از فقهاي قم همچون: آيتالله بافقي، آيتالله كبير و آيتالله فيض هم شركت داشتند. گفتوگو درباره حوزه علميه قم، ساعتها به درازا كشيد و هر يك از اساتيد نظري داشتند. از سويي شرايط براي احياي حوزه علميه قم، بسيار سخت به نظر ميرسيد و از سوي ديگر، آيتالله حائري عقيده داشت اين كار شدني است و بزرگان قم، از عهده اين امر خطير برخواهند آمد. آيتالله بافقي بر اين نظر بود كه در احاديث و روايات، بر نقش پررنگ قم در پيشرفت علوم ديني بسيار تأكيد شده است و در دوران آخرالزمان، دانش از قم به همه دنيا صادر ميشود. با اين حال شيخ عبدالكريم بر اين عقيده بود كه براي انتخاب محل حوزه، بايد دست به استخاره زد و از خداوند ياري طلبيد. آيتالله حائري، صبح روز بعد راهي حرم شد و پس از اقامه نماز صبح در حرم حضرت معصومه (س)، به دعا و نيايش مشغول گشت و استخاره به قرآن زد كه آيه: واتوني باهلكم اجمعين، همهچيز را برايش مشخص كرد! مفاد استخاره كه تشويق مهاجرت به قم بود، شيخ را مصمم كرد تا حوزه علميه قم را سامان دهد. وي شاگردان خود را از اراك به قم فرا خواند. در سال 1340 قمری مطابق با 1301 شمسي، حوزه علميه قم به صورت رسمي آغاز به كار كرد و سنگ بناي نظام علمياي سترگ، در كنار مرقد حضرت معصومه (س) گذاشته شد. اگرچه عنوان مؤسس حوزه علميه قم بر آيتالله حائري يزدي اطلاق ميشود، اما قم در قرنهاي گذشته نيز داراي مدارس علوم ديني بوده است. به گواه تاريخ مردم قم، نقش تأثيرگذاري در ترويج مكتب اهل بيت(ع) ايفا كردهاند و همواره به عنوان شيعياني ولايتمدار و متمسك به سنت و ارزشهاي اهل بيت شناخته شدهاند، به گونهاي كه راويان احاديث ضعيف، از شهر قم اخراج ميشدند!... .»
سر راهشان گروهي زن بيحجاب ميفرستادند كه از خود ادا و اطوارهاي عجيب دربياورند
آيتالله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري در پي قدرتيابي رضاخان و مزاحمتهاي او براي روحانيت و حوزههاي علميه با دشواريهاي فراوانی مواجه گشت. او عبور از اين دوره سخت را تنها با سياست صبر و سكوت ميسور ميديد و قيام عليه قزاق را از نوعي كه در ماجراي مسجد گوهرشاد در مشهد روي داد، زمينهساز نابودي حوزه علميه قم قلمداد ميكرد. با اين همه پس از رحلت شيخ و چندي بعد اخراج رضاخان از ايران، آثار دورنگري وي آشكار گشت. زندهياد دكتر عبدالحسين حائري نوه آيتالله حائري در اينباره ميگويد:
«ايشان فوقالعاده باگذشت و ايثارگر بودند. ميفرمودند: من ميدانم به دليل وارد نشدن به عرصه سياست، بدنام خواهم شد و مرا متهم خواهند كرد كه مسلمين را تنها گذاشتهام و كمكي به پيشبرد اهداف اسلامي نميكنم و در مبارزه شركت ندارم، اما از نظر من اين كارها به مصلحت نيست، بنابراين مجبورم اين بدنامي را تحمل كنم! ميدانم كه همه به من بدبين ميشوند و فكر ميكنند كه من از انجام وظيفهام طفره رفتهام، ولي واقعيت اين است من با حفظ حوزه، در واقع دارم وظيفهام را انجام ميدهم!... فكر ميكنم كه اين بيان، به خوبي مشي ايشان در آن دوره را نشان دهد. ايشان تا پايان حيات هم همين رويه را داشتند. ميدانيد كه بعد از بيحجابي، در بين دولتيها يا توسط آنها، رسواييهاي بسياري اتفاق افتاد. حكومتيها براي اينكه مرحوم جد ما را وادار به مقابله كنند به اقدامات زيادي دست زدند. از جمله زماني كه ايشان براي نماز ميرفتند، سر راهشان گروهي زن بيحجاب را ميفرستند كه از خودشان ادا و اطوارهاي عجيب و غريبي دربياورند! اما مرحوم شيخ بر خود بسيار مسلط بود و بهانهاي به دست آنها نميداد. در سال آخر عمرشان، يعني سال 1315 ش، ايشان تصميم گرفتند ديگر براي نماز نروند، اما در عالم خواب و بيداري به ايشان ندا رسيد كه نماز را ترك نكن! و از همين رو ايشان، هر چند كه ديگر خيلي از خانه و حوزه بيرون نميرفتند، اما نماز را ميرفتند. واقعاً شرايط پرفشار و سنگيني بود، همانطور كه عرض كردم، عدهاي هم به ايشان اعتراض داشتند و ميگفتند: چرا ايشان مبارزه نميكند؟ چرا تلگراف نميزند؟ چرا مثل كاري كه علما در مشهد كردند، در قم هم انجام نميشود؟ منظورشان قضاياي مسجد گوهرشاد و دستگيري عدهاي از علما بود، اما ايشان به اين نوع حركتها اعتقادي نداشت! آيتالله حائري فردي مخلص بود و فقط به وظيفهاي كه احساس ميكرد بر عهدهاش قرار گرفته است، ميانديشيد. ابداً در فكر رياست نبود، بهويژه در برابر روحانيان بزرگي چون مرحومان آيات: سيدابوالحسن اصفهاني و ميرزاي نائيني از وقتي که به عراق و قم آمدند، مرحوم جد ما براي كشاندن طلاب به جلسات درس آنها بسيار تلاش كرد تا خداي ناكرده به شأن آنها صدمهاي وارد نشود. به هر حال بعدها، حتي منتقدان هم متوجه شدند كه ايشان چه كار بزرگي انجام دادهاند. همه ميدانند مرحوم امامخميني رهبر انقلاب، به لحاظ علمي و عملي تا حد زيادي خود را مديون مرحوم جد ميدانستند و معتقد بودند كه تدبير ايشان حوزه را حفظ كرده است. البته خود اين بزرگواران هم به عنوان شاگردان مرحوم حاج شيخ، در حفظ حوزه پس از ايشان نقش داشتند. مثلاً شنيدم كه در مراحل آغازين تشكيل حوزه در قم، حجرههاي مدرسه فيضيه و دارالشفاء، به وسيله درويشها و بعضي خدمه اشغال بود و در آنجا ترياك ميكشيدند. يكي از مراحل اصلاح حوزه اين بود كه آنها را بيرون كنند. بعضيها به ويژه خدمه، قوم خاصي بودند كه مقاومتشان در مقابل اینگونه اصلاحات بيشتر بود. معروف بود كه يكي از آنها از مدرسه بيرون نرفته است و مرحوم امام - كه جزو نخستين مهاجران به قم بودند- در آن قضيه دخالت كردند و به آن فرد تو گوشي زدند، چون ظاهراً اهانت نيز كرده بود!... .»
اوضاع حاضره، موجب نگراني داعي و عموم مسلمين است
با تمام آنچه در بخش پيشين بدان اشارت رفت، آيتاللهالعظمي حائري در دوران اوجگيري سياست دينزدايي رضاخان، به ويژه مقطع خطير كشف حجاب، از اعتراض به اين رويكرد دريغ نورزيد و طي تلگرافي به وي، نگراني خويش را در اين زمينه اظهار داشت. با اين همه او سياست بردباري براي حفظ حوزه قم را هيچگاه از دست نداد و نگاه به آينده را فرو ننهاد. زهرا سعيدي پژوهشگر تاريخ معاصر ايران، در اين موضوع مينويسد:
«در بين عكسالعملها نسبت به رويداد كشف حجاب، مخالفتهاي آيتالله حائري از اهميت خاصي برخوردار بود. ايشان كه مؤسس حوزه علميه قم قلمداد ميشد، در حالي با قانون كشف حجاب مخالفت كرد كه پيش از آن به واسطه برخي دلايل، كمتر با حكومت رويارو شده بود. بسياري معتقدند دليل اين رويكرد او، در راستاي حفظ حوزه علميه و عدم درگيري مستقيم با رضاشاه بود، چراكه مهمترين جايگاه و اصليترين مسئوليت حائرى، مديريت حوزه نوپاى قم قلمداد ميشد. او وظيفه اصلى خود را اداي درست اين مسئوليت ميدانست و تا سرحد امكان از هرچه با آن تعارض داشت، پرهيز ميكرد. اين نگرش در مشى سياسى ـ اجتماعى او بيتأثير نبود. او با توجه به آشنايى با حوزههاى بزرگ شيعى سامرا، نجف و كربلا و اطلاع از شيوه مديريت و ضعفها و قوتهاى پيشينيان خود و نيز تجارب خويش در حوزه اراك، بيش از هر چيز به برنامهريزى براى تثبيت حوزه و پيشرفت و بالندگى آن ميانديشيد. هر چند برخي هم اين رويكرد او را متأثر از روحيه او ميدانستند. با اين حال آيتالله حائري در ماجراي كشف حجاب، به اعتراض مستقيم عليه رضاشاه روي آورد. او در اين رويداد تاريخي در 11 تير 1314، در تلگرافي در اعتراض به رضاشاه اعلام كرد: احقر هميشه تعالي و ترقي دولت عليه را منظور داشته و اهم مقاصد ميدانسته، فعلاً هم به همين منظور عرضه ميدارد: اوضاع حاضره كه برخلاف قوانين شرع مقدس و مذهب جعفري(ع) است، موجب نگراني داعي و عموم مسلمين است، البته بر ذات ملوكانه كه امروزه حامي و عهدهدار نواميس اسلاميه هستيد، حكم و لازم است كه جلوگيري فرماييد... ناراحتي و نارضايتي آيتالله حائري از موضوع كشف حجاب به قدري بود كه از شدت ناراحتي، نماز جماعتي را كه اقامه ميكرد، به آيتالله سيدصدرالدين صدر واگذار و دروس خود را نيز تعطيل كرد! در همين روزها بود که جلسهاي با حضور ايشان و عدهاي از مردم تهران برقرار شد. آيتالله حائري در اين جلسه، مردم را براي مقاومت و ايستادگي در مقابل برنامههاي ضدديني حكومت ترغيب كرد و آنگاه از او درباره تكليف شرعيشان در مقابل كشف حجاب نظر خواستند، در حالي كه از شدت ناراحتي چشمهايش سرخ شده بود به رگهاي گردنش اشاره كرد و چنين گفت: مسئله دين است، ناموس است، تا پاي جان بايد ايستاد... .»
اعتراضي كه با دستور سانسور مواجه گشت
ساليان حكومت رضاخان، مصادف با كوچ دادن گسترده يهوديان به كشور فلسطين است كه نهايتاً به تشكيل دولت اسرائيل منتهي گشت. در آن دوران پرخفقان، كمتر كسي را ياراي اعتراض به اين سياست بود. با اين همه آيتالله حائري طي تلگرافي به شاه، از او خواست كه جانب مردم مسلمان و مظلوم فلسطين را بگيرد. او اصرار داشت اين درخواست در روزنامهها درج شود، اما دربار طي ابلاغيهاي مانع از اين امر گشت. ارزيابي سيدمرتضي حسيني پژوهشگر تاريخ معاصر ايران از اين ماجرا، به ترتيب پي آمده است:
«آمدن آيتالله حائري به قم و تأسيس حوزه علميه اين شهر، مدتي كوتاه پس از كودتاي رضاخان در سال 1299 بود. همگام با تأسيس و رشد حوزه علميه، رضاخان نيز پلهپله اركان قدرت را بالا رفت تا در سال 1304 به شاهي رسيد و هنگام رسيدن به نوك هرم قدرت، در مقابل حوزه و روحانيت ايستاد. رضاخان در مدت حكومت، عموماً از مهاجرت يهوديان كه بخشي از سياست انگليس بود، حمايت ميكرد، چنانكه ايران نيز در آن دوره به كانالي براي مهاجرت يهوديان غيرايراني به فلسطين تبديل شده بود! رضاشاه نيز چون موافق اين كار بود از هيچ كمكي براي انجام آن دريغ نميكرد. در مقابل علما مخالف اين اقدام بودند و به همين خاطر ساكت ننشستند. در ميان علما، موضعگيري آيتاللهحائري به خاطر جايگاه وي (رياست حوزه علميه قم) بسيار مهم است. آيتﷲ حائري كه در اين زمان احساس كرد، مهاجرت يهوديان به فلسطين به مسلمانان آسيب ميرساند، براي دفاع از فلسطينيان دست به كار شد و در دي ۱۳۱۲.ش (اواخر سال 1933م)، نامهاي را از طريق آيتاﷲ ميرسید محمد بهبهاني براي رضاشاه ارسال كرد. او بهبهاني را واسطه قرار داد، چون او فرزند آيتالله سيدعبدالله بهبهاني رهبر مشروطيت بود و به خاطر روابطي كه با رضاخان داشت، ميان علما، شاه و دربار نقش واسطه را ايفا كرد و مورد احترام شاه بود. محتواي اين نامه كه در ۷ دي ۱۳۱۲ به اطلاع نخستوزيري رسيد، چنين بود: امروزه مسلمين در اين هجوم يهود به فلسطين و بيتالمقدس، مستغيث به آن يگانه حامي است و چشم همگي به الطاف خاصه ملوكانه است. اميد به اعانت پروردگار جل و علاء، اين غائله مهم با توجهات خاصه مرتفع، موجب مزيد دعاگويي اين ضعيف و عامه مسلمين گردد. الاحقر عبدالكريم حائري. آيتالله بهبهاني اين نامه را با تلگرافي بدين شرح، به رضاشاه ميفرستند: به عرض ميرساند با تقديم عرض دعاگويي، مصدع است از طرف حضرت آيتاﷲ آقاي حاج شيخ عبدالكريم و جملهاي از وجوه علماي اعلام قم دامت بركاتهم، تلگرافاً راجع به فلسطين، تظلماتي به حضور مبارك اقدس شاهنشاهي خلدﷲ سلطانه شده است و صورتشان را سركار آيتاﷲ معظم براي حقير فرستادهاند، اينك تقديم ميشود و در صورتي كه مقتضي بدانند، مقرر فرماييد در جرايد نشر شود. شايد اين چند روزه از ساير ولايات هم قريب به همين مضامين مخابراتي شود. به نظر قاصر حقير، درج آنها در جرايد بيمناسبت نيست. ديگر موكول به تصويب حضرت اشرف عالي است. الاحقر محمد موسوي بهبهاني... هرچند آيتالله حائري شرط كرده بود كه اين نامه در روزنامهها منتشر شود، اما حكومت پهلوي اول، اين شرط را تهديدي براي منافع انگليس دانست و آن را نپذيرفت! جواب دربار رضاشاه به نامه شيخ اين بود: حسبالامر جهان مطاع مبارك شاهانه ارواحنا فداه، ابلاغ مينمايد كه انتشار تلگراف راجع به مسلمين فلسطين، در جرايد مقتضي نيست... ارسال اين نامه، آن هم در شرايطي كه كشورهاي عربي سكوت كرده بودند و از جهان اسلام واكنش جدي در اينباره ديده نميشد، در جامعه بسته و خفقانآوري كه رضاشاه ساخته بود، بسيار اهميت داشت. اقدام آيتالله حائري، آن هم در شرايطي كه ايشان ميكوشيد براي حفظ حوزه علميه قم با حكومت مواجههاي تند نداشته باشد از جديت مسئله حكايت ميكرد و نشان ميداد كه اين موضوع، بهقدري مهم است كه آيتالله ناگزير به موضعگيري در اينباره شده است. او آگاهانه و هوشمندانه در مسائل حكومتي مداخله نميكرد، چون باور داشت موضعگيري در برابر رضاشاه در آن شرايط، نتيجهاي جز آسيب رساندن به حوزه علميه نخواهد داشت، بنابراين سعي كرد با دورانديشي، درايت و بردباري، حيات حوزه و بلكه حيات دين و مذهب را در ايران استمرار بخشد. چنانكه امام خميني(ره) نيز روش سياسي آيتالله حائري را تأييد كردند و در اين باره گفتند: اگر مرحوم حاج شيخ در حال حاضر بودند، همان كاري را انجام ميدادند كه من انجام دادم و تأسيس حوزه علميه قم در آن روز از جهت سياسي، كمتر از تأسيس جمهوري اسلامي در ايران امروز نبود... .»