کد خبر: 1070411
تاریخ انتشار: ۰۶ آذر ۱۴۰۰ - ۲۱:۰۰
حکایت فریب و فروشگاه و فروشنده
آیا تا به حال هنگام خرید در دام فریب افتاده یا طعمه شده‌اید. مثلاً شما می‌روید توی مترو. دستفروش‌ها انواع جنس‌ها را تبلیغ می‌کنند.
مرضیه بامیری

آیا تا به حال هنگام خرید در دام فریب افتاده یا طعمه شده‌اید. مثلاً شما می‌روید توی مترو. دستفروش‌ها انواع جنس‌ها را تبلیغ می‌کنند. به هیچ کدام نیازی نداریم، ولی وقتی خانم کناری می‌گوید قیمتش مناسب است من همین را از مغازه ۵ تومان گران‌تر خریده‌ام، وسوسه می‌شویم که بخریم. به آن نیاز نداریم، ولی آن ۵ تومان سود بیشتر وسوسه‌مان می‌کند تا تعدادی خرید کنیم... بعد می‌آییم خانه و از این ۵ تومان سود با حس پیروزی برای بقیه تعریف می‌کنیم و همسایه، مادر و خواهر هم می‌گویند اگر باز هم زن دستفروش را دیدی برای ما هم بخر. در واقع آن‌ها هم آن جنس را لازم ندارند، ولی فکر می‌کنند با آن خرید سود می‌کنند، در حالی که خریدن چیزی که لازم نداریم یک ضرر است.

با دوستم رفتیم خرید. من قرار بود یک مانتوی پاییزه و دوستم می‌خواست یک شال بافت زمستانه بخرد. هر دو آماده و راهی مرکز خرید شدیم. قرار شد اول دنبال مانتوی من برویم، چون زمان بیشتری نیاز داشت. به چند مانتو فروشی سر زدیم و دست آخر در حال عبور نگاهم به یک مانتوی یشمی زیبا افتاد. هم بلند و پوشیده بود و هم توی تن مانکن خوب به چشم می‌آمد. وارد مغازه شدیم. از فروشنده جوان خواستم نمونه مانتوی داخل ویترین را برایم بیاورد. او مانتو را آورد و مطمئن شد که من به قصد خرید آمده‌ام و مثل خیلی از خریدار‌های دیگر دنبال گشت و گذار و پرو‌های پی در پی بی‌نتیجه نیستم. این بود که تصمیم گرفت در انتخاب مانتو به من کمک کند.
وقتی مطئمن شد که می‌خواهم مانتوی گرانقیمت را بخرم خیالش راحت شد و پیشنهاد داد مانتو‌های دیگر را هم ببینم. با حوصله کار‌ها را نشانم داد و برای هر کدام با سعه صدر توضیح داد که چرا برای من مناسب است. دوستم گفت به نظرم قیمت‌های اینجا گران است و بهتر است چند جای دیگر سر بزنیم، ولی فروشنده حرفش را شنید و سعی کرد نظرش را خنثی کند. هر چند به روی خودش نیاورد که شنیده است.
او گفت: این مانتو را به قیمت تولید به شما می‌دهم. بروید تمام بازار را سر بزنید، اگر قیمت پایین‌تر پیدا کردید، بیاورید خودم از شما می‌خرم. بازی روانی جالبی که خیلی از فروشنده‌ها راه می‌اندازند تا خیال شما را راحت کنند. جنسی که می‌خرید معقول و مناسب است. به هر حال در مقابل چرب زبانی‌هایش خام شدم و مانتو را خریدم.
دیگر کارم تمام شده بود و می‌خواستیم بیرون بیاییم که خانم فروشنده گفت: «خانوم شلوار و شال نمی‌خواهین با مانتو ست کنین؟»
هر دو به هم خیره شدیم. انگار مسخ شده بودم. قدرت تصمیم نداشتم. بیراه هم نمی‌گفت. بالاخره برای مانتوی یشمی باید شال و کیف مناسب تهیه می‌کردم.
خب چه بهتر که خودم را از گشت و گذار و خستگی نجات دهم و همه را یکجا خرید کنم. پاهایم سست شد و دوباره به فروشگاه بازگشتیم. این بار در بخش کیف‌ها راه رفتیم و دنبال انتخاب بودیم. باز هم فروشنده به دادمان رسید و یک کیف نیمه چرم زیبا که گویا قیمتش مناسب بود خریدم.
حالا نوبت شال بود؛ ۱۰ تا شال و روسری روی میز پهن کرد. دوستم خسته شده بود، ولی من بنا را بر اعتماد گذاشتم. او را کنار کشیدم و در گوشش پچ پچ کردم که وقتی همه را از اینجا بخریم به ما تخفیف حسابی می‌دهد. دوستم پوزخند زد و به سادگی‌ام سر تکان داد، شال را هم خریدیم، آن هم گران‌ترین شال را!
او می‌خواست کمربند و چیز‌های دیگر هم نشان بدهد که دوستم عصبانی شد و از غرولندش فهمیدم هوا پس است و باید از آنجا بیرون بزنیم.
موقع کارت‌کشیدن کل خریدهایم یک میلیون و ۶۰۰ هزار تومان شد، ولی آن مرد برایم تخفیف قائل شد و برایم بدون درخواست من یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان کارت کشید. داشتم از خوشحالی بال در می‌آوردم. احساس زرنگی می‌کردم که توانسته‌ام ۱۰۰ هزار تومان سود کنم، ولی دوستم برعکس من حسابی عصبانی بود و مرا شماتت کرد.
با غرور شانه بالا انداختم که: _خب حالا مگه چی شده؟ ضرر که نکردم. ۱۰۰ تومن سود کردم.
خندید و گفت: «بیچاره تو ۱۰۰ تومن سود نکردی اون فروشنده یک و ۵۰۰ سود کرد.»
هنوز شال او را نخریده بودیم که همسرم تماس گرفت و گفت: برای کاری که پیش آمده پول کارت به کارت کنم. می‌دانست پول دارم، ولی نمی‌دانست همه را سر هوس‌های لحظه‌ای از دست داده‌ام، ولی حالا پشیمانی دیگر بی‌فایده است!
آیا شما هم از این دست تجربه‌ها دارید؟ آیا شما هم طعمه فروشنده‌ای شده‌اید که بخواهد به بهانه تخفیف یا حراجی‌های پر سود شما را به دام خرید بیندازد؟ به این شیوه فروشنده‌ها اثر طعمه یا فریبکار می‌گویند. این پدیده بیشتر در مورد بانوان صدق می‌کند. آن‌ها اغلب طعمه می‌شوند و با خرید‌هایی برمی‌گردند که در واقع نیازی به آن‌ها ندارند.
تصور کنید با نامزدتان در خیابان‌ها قدم می‌زنید که یکهو هوس یک چیز داغ مثل ذرت مکزیکی یا خوراکی خنکی مثل آب هویج بستنی می‌کنید. منو را مقابلش می‌گذارید تا انتخاب کند. او هم به شما واگذار می‌کند. آب هویج لیوان کوچک به عنوان مثال ۱۰ هزار تومان لیوان متوسط ۱۳ هزار تومان و گزینه آخر لیوان بزرگ‌تر است با قیمت ۱۷ هزار تومان.
شما در ذهنتان یک دودوتای ساده می‌کنید و عقل حکم می‌کند لیوان بزرگ‌تر به صرفه‌تر است. پس دو تا بزرگ سفارش می‌دهید. در حالی که همان لیوان کوچک یعنی گزینه اول عطش شما را برطرف می‌کند و بقیه سایز‌ها فقط اثر طعمه است که ذهن شما را گیج کند. شما در واقع با گیجی‌تان و طعم کمی آب هویج بیشتر یا خوراکی‌های دیگر پول بیشتری روانه جیب فروشنده می‌کنید.
یا می‌روید لوازم خانگی مشخصی بخرید، ولی وقتی برمی‌گردید یک جنس غیرضروری دیگر خریده‌اید و هنوز نیاز آن وسیله اصلی پا برجاست. پس برای خنثی‌کردن اثر طعمه یا فریب کافی است از خرید خود هدف مشخصی داشته باشید. باید ذهن خود را موقع خرج تراشی‌های اضافه و پرفریب کنترل کنید و به بهانه چند تومان سود بیشتر در دام نیفتید.
عادت کنید در خرید از فروشنده مشورت نگیرید. اگر او متزلزل بودن شما را در انتخاب احساس کند از اثر طعمه بهره می‌برد. مطمئن باشید وقتی برای خرید جنسی از او مشورت می‌خواهید او فکر جیب خودش است نه شما. یادتان باشد پیش از رفتن به خرید از نیاز‌های خود لیست تهیه کنید تا در دام طعمه نیفتید.

نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار